سیده رابیل
استدلال از طریق جاویدانگی اعجاز قرآن
استدلال از طریق ضرورت تواتر آیات قرآنی
3- گواهی علمای اسلامی مبنی بر عدم تحریف قرآن
دلائل قائلین به تحریف و پاسخ آنها
ب) قرآن علی(ع) وعدم دسترسی به آن
د) عدم استناد جمع قرآن به معصوم
تحریف در لغت به معنای برگرداندن شکل و حالت شیئ است. و در اصطلاح به معنای دگرگون ساختن معنای مورد نظر گوینده است که از طریق تغییر دادن کلام گوینده و یا تفسیر غلط معنای مراد وی محقّق میشود. بر این اساس تحریف ممکن است به شکل معنوی به و یا لفظی صورت گیرد. آنچه مخل به حجیّت قرآن است، همان تحریف لفظی است که به سه صورت محقّق میشود:1- تحریف به تبدیل و جایگزینی کلمات به واژههای مرادف و یا غیر مرادف به گونهایکه در معنا رخنهای ایجاد شود؛2- تحریف به زیاده که با افزودن کلامی به کلام گوینده محقّق میشود و3- تحریف به نقیصه که با کم کردن بخشی از کلام گوینده صورت میپذیرد. به اتّفاق جمیع مسلمانان هیچ یک از اقسام تحریف لفظی در قرآن راه نیافته است. مدّعیان تحریف به ادّلهای از قبیل: وجود برخی روایات دالّ بر تحریف، وجود قرآن مستند به حضرت علی و عدم دسترسی به آن، وقوع تحریف در تورات و انجیل و نیز عدم استناد قرآن موجود به معصوم استناد کردهاند که هیچ یک از آنها قادر نیستند در مقابل دلایل عقلی، دلائل روائی، شواهد تاریخی و گواهی علمای اسلام مبنی بر عدم تحریف ایستادگی کرده و تحریف قرآن را ثابت کنند.
قرآن، کتاب مقدّس مسلمانان، تنها کتاب آسمانی است که دست بشر در آن راه نبرده است و کلام الهی را بدون هیچ گونه تغییر و کم و کاستی در خود جمع کرده و در اختیار بشر قرار داده است. با این وجود ادّعای تحریف و نادرستی اصل قرآن، سابقهای دیرینه داشته و چه از سوی پیروان ادیان دیگرو دشمنان اسلام و چه از سوی برخی از دوستان ناآگاه مطرح شده و میشود. امروزه در بین فرق اسلامی متأسّفانه مشاهده میشود که یکدیگر را به اعتقاد به تحریف متّهم میکند و در این میان تشیّع بیش از سایر فرق در معرض این اتّهام ناجوانمردانه واقع شده است.
تحقیق حاضر بر آن است که با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی تحریف و منشأ قول به آن، دلائلی را بر عدم وقوع تحریف در قرآن کریم ذکر کرده و آنگاه به نقد دلائل قائلین به تحریف بپردازد.
تحریف در لغت از ریشهی «حرف» به معنای حاشیه و مرز یک چیز گرفت شده است و بر این اساس تحریف شیئ، به معنای برگرداندن شکل و حالت آن شیئ است.
حال اگر تحریف به کلام اضافه شود منظور آن است که کلام را در گوشهای از احتمال قرار دهیم که قابل حمل بر دو وجه باشد. از اینرو گفت شده است که معنای تحریف کلام، محتمل کردن کلام صریح است[1]
واژهی تحریف در قرآن کریم نیز با نظر به همین معنای لغوی به کار رفته است و به معنای دگرگون ساختن معنای مورد نظر گوینده، میباشد. که از طریق تغییر دادن کلام گوینده و یا تفسیر غلط معنای مراد وی محقّق میشود.
مرحوم طبرسی در تفسیر آیهی «ویحرّفون الکلم عن مواضعه» مینویسد: یعنی کلام الهی را بر غیر آنچه نازل شده بود تفسیر میکردند و صفات پیامبر اسلام را که در کتابهایشان ذکر شده بود را تغییر میدادند؛ در نتیجه تحریف به دو شکل صورت میگیرد: یکی سوء تأویل و دیگری تغییر و تبدیل»[2]
با توجّه به معنای تحریف که در بالا گذشت میتوان تحریف را بر دو نوع تقسیم کرد:
عبارت است تفسیر یک کلام بدون استناد به مبانی و اصول فهم آن و یا تفسیر بر اساس رأی شخص و انگیزه درونی شخص مفسّر، بدون در نظر گرفتن مراد و مقصود حقیقی شخص متکلّم.
این نوع تحریف خود بر سه قسم است: 1- تحریف به تبدیل و جایگزینی کلمات به واژههای مرادف و یا غیر مرادف به گونهایکه در معنا رخنهای ایجاد شود؛ 2- تحریف به زیاده که با افزودن کلامی به کلام گوینده محقّق میشود و3- تحریف به نقیصه که با کم کردن بخشی از کلام گوینده صورت میپذیرد.
در مورد این اقسام باید گفت که قسم اوّل تحریف اگرچه از سوی برخی از متکلّمان، اهل صوفیه و نیز عالمان درباری در موری معانی آیات الهی صورت گرفته است ولی این نوع تحریف؛ خللی بر حجیّت قرآن وارد نمیسازد؛ آنچه حجیّت قرآن کریم را خدشه دار کرده و به آن ضربه میزند، قسم دوّم تحریف یعنی تحریف لفظی است که جمیع فرق اسلامی منکر وقوع آنند و قرآن موجود را همان قرآنی میدانند که بر پیامبر نازل شده است و هیچگونه تغییری در آن راه نیافته است.[3]
آنچه باعث شده است تا علیرغم وجود شواهدی روشن بر عدم تحریف قرآن، عدّهای به این مسئله معتقد شده و از آن دم زنند، وجود برخی از روایاتی است که در کتب حدیثی اهل سنّت و شیعه آمده است. امّا این روایات یا از حیث سند دچار مشکلند و راویان غیر موثّقی در سلسلهی روات آنها وجود دارد و یا از حیث دلالت، نارسا و قابل تأویلند.
از جمله عواملی دیگر که میتوان آنرا منشأ قول به تحریف در بین مستشرقان و حتّی برخی از مسلمانان دانست، کیفیّت جمعآوری قرآن در عهد عثمان است. تاریخ حکایت از برخی اعتراضات گردآوردگان مصاحف دیگر مبنی بر برتری داشتن مصحف آنها بر مصحف مورد انتخاب عثمان دارد. همین مسئله به دستاویزی برای عدهای بدل گشت تا با طرح احتمال وجود برخی نقایص و زیادهها در قرآن موجود که همان قرآن جمعآوری شده توسّط عثمان است، قائل به تحریف گردند. ما در بخش نقد دلائل تحریف قرآن، این عوامل را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
قرآن کتابی است که برای هدایت و راهنمائی بشر نازل شده است و به تصریح آیات آن، خداوند انسان را از مراجعه به قرآن ناگریز میداند. حال این معقول نیست که خداوند کتابی را در اختیار بشر قرار دهد، سپس آنرا رها کرده تا هرکسی به میل خود از آن کم کند یا بر آن بیافزاید. به عبارت دیگر، این خود نقض غرض الهی میشود در صورت وقوع تحریف در کتابی که «هدی للناس» و «نذیرللعالمین» و برای همهی عصرها و نسلهاست، هدف از انزالش تأمین نگشته و اعتبار آن از بین رفته است.[4]
این بیان را میتوان در قالب استدالال زیر تقریر کرد:
الف) خداوند حکیم است و تمامی افعال وی هدفی را دنبال میکند؛
ب) یکی از افعال الهی فرستادن پیامبران و انزال کتب آسمانی جهت هدایت بندگان است؛
ج) هدایت بندگان توسّط کتاب آسمانی تنها زمانی محقّق میشود که هیچ باطلی در آن راه نیابد؛
د) اگر باطلی در کتاب آسمانی راه یابد و تحریفی صورت گیرد، هدف الهی مبنی بر هدایت بندگان نقض میشود؛
ه) نقض غرض الهی به معنای حکیمانه نبودن فعل اوست؛
امّا از آنجا که خداوند حکیم است لذا هیچ گونه تحریفی در قرآن کریم صورت نمیگیرد.
بر این اساس«اگر به سبب عدم مقتضی جاودانگی، زوال قرآن، شدنی باشد از هدایت انسان به مقاصد الهی ناتوان باشد و با به جهت وجود مانع از دوام و پایداری، دچار دسیسه و تحریف و تغییر گردد، قرآن ریسمان نا استواری است و چنین قرآنی نوری ندارد تا بر دیگر ادیان بدرخشد و بطلان آنها را آشکار سازد.»[5]
پذیرش اعجاز قرآن و اینکه تا قیام قیامت کسی قادر نخواهد بود تا مثل قرآن را بیاورد، عقلاً مستلزم این مطلب است که از تحریف نیز مصون باشد؛ چراکه اگر تحریف واقع شود به این معناست که شخص یا گروهی از افراد انسانی توانستهاند تا آیه یا آیاتی را همانند قرآن بیاورند و آنرا در کنار آیات الهی قرار دهند و اگر اینگونه باشد، تحدّی قرآن کریم با شکست مواجه شده و در نتیجه اعجاز قرآن، زیر سؤال میرود. در نتیجه از آنجا که قرآن معجزهای جاوید است لذا از هرگونه تحریف نیز در امان خواهد ماند.
این مطلب را میتوان از کلام نورانی حضرت امام رضا(ع) نیز برداشت کرد. حضرت میفرمایند: «... قرآن برای زمانی خاص نیست؛ بلکه دلیل روشن و حجّتی بر همهی انسانهاست، کتابی است که از پیش رو و پشت سر، بطلان در آن راه نمییابد.»
یکی از دلائل مهم که شبههی تحریف را از بین میبرد این است که قرآن باید متواتر باشد. تنها زمانی کلمه یا لفظی میتواند قرآن باشد که به تواتر ثابت شود؛ آنهم تواتری سراسری و در همهی عصرها و نسلها و از زمان پیامبر تا کنون. با توجّه به این مسئله، احتمال تحریف در قرآن به کلی منتفی میشود.[6]
تاریخ اسلام نشان میدهد که تلاشهای منحرفان برای تحریف قرآن هیچگاه به نتیجه نرسیده است. از جمله شواهد بر این مسئله ماجرای معروف تاریخی دربارهی آیهی کریمهی «والذین یکنزون الذهب و الفضه» میباشد. معاویه در شام تصمیم گرفت که «واو» پیش از کلمهی «الذین» به تدریج در جلسات حفظ و قرائت، خوانده نشود و پس ازمدّتی به کلّی آنرا از جسات قرآن بردارند. این امر از آن جهت بود که این «واو» در معنای آیهی نقش مهمّی دارد؛ چراکه با وجود واو، آیه در مقام مذمّت ذخیره کردن طلا و نقره خواهد شد امّا اگر واو ساقط شود، به این معنا خواهد بود که ذخیره کردن طلا و نقره فقط برای احبار و رهبان مذموم خواهد بود.
در پی این جریان، ابیّ بن کعب شمشیر را بر دوش گرفت و گفت: شمشیر را از دوشم پائین نمیآورم تا اینکه «واو» در آیهی معهود، در جای خود گذاشته شود و با این عمل، امویان مجبور شدند آیه را همانطور که نازل شده بود، بنویسند و قرائت و حفظ کنند.[7]
از جمله شواهد تاریخی دیگر در این زمینه عدم احتجاج به قرآن توسّط امیر المؤمنین علیه خلفای راشدین است. مدّعیان تحریف بر این باورند که بخشی از آیاتی که درقرآن حاضر موجود نیست، آیاتی مربوط به فضائل امیرالمؤمنین و نیز اثبات صریح ولایت ایشان است. امّا شواهد تاریخی به هیچ وجه این مسئله را تأیید نمیکند، چراکه اوّلاً ااگر موضوع خلافت در قرآن تصریح شده بود، دیگر چه نیازی به واقعهی غدیر بود و چرا پیامبر در بستر مرگ، قلم و دوات طلب کردند تا چیزی بنویسند تا مردم گمراه نشوند. ثانیاً ادّعای وقوع تحریف توسّط خلفای راشدین ادّعای باطلی است زیرا پیش از آنکه سخنی از استنساخ قرآن در میان باشد، امر خلافت فیصله داده شده بود و خلاف ابوبکر تثبیت شده بود و لذا دیگر نیازی به تحریف قرآن توسّط ایشان وجود نبود مضاف بر اینکه از صدر اسلام، مسلمانان به قرآن اهتمام خاصی داشتند و چطور ممکن است با وجود آنان، قرآن تحریف شود و اگر از خلفای ثلاثه کسی تحریف کند، کسی اعتراض نکند.[8]
افزون بر این شواهد، نسخههای متعدّدی از قرآنهای خطّی بسیار نفیس در کتابخانههای مهم و مشهور جهان وجود دارد که بخطّ حضرت امیرالمؤمنین وامام حسن و امام زین العابدین علیهمالسلام است و از لحاظ محتوای دقیقاً مطابق با همین قرآنهای چاپ فعلی است که دسترس همگان است و کمترین تفاوت و کاستی و زیادتی را نمیتوان در آن یافت و این خود دلیل محکم و برهانی قاطع بر آن است که کتاب آسمانی مسلمانان، از هرگونه تحریف و تغییر مصون مانده است.[9]
جمیع علمای اسلام بر این باورند که بر قرآن چیزی افروده نشده و لذا از این نظر تحریف نشده است و آنچه در او اختلاف است، تحریف به زیاده است، که مشهور میان دانشمندان نیز، عدم وقوع تحریف در این زمینه است.[10] بنابراین آنچه از ادّعای تحریف بیان میشود و اتّهاماتی برخی فرق اسلامی علیه بعضی دیگر مطرح میکنند، همگی مربوط به تحریف به زیاده است. بر این اساساً گروهی از اهل سنّت که امامیّه را قائل به وقوع تحریف در قرآن میدانند، خود بر این مطلب اذعان میکنند که به عقیدهی امامیهی هیچ امر اضافهای بر قرآن افزوده نشده است. به طور مثال حسن اشعری، شیعان را به دو دستهی ظاهربینان و ژرف اندیشان تقسیم کرده و میگوید: «رافضیها دربارهی قرآن اختلاف نظر دارند. گروهی میپندارند که قرآن دچار کاستی گشته ولی هرگز چیزی بدان افزوده نشده است و اصولاً چنین چیزی ممکن نیست و گروه دوم معتقند که قرآن بدون هیچ تبدیلی، پابرجا و استوار باقی مانده است.
این سخن اشعری، که یکی از بزرگترین اندیشمندان اسلامی در آغاز قرن چهارم هجری است و نسبت دادن ادّعای تحریف به ظاهر بینان امامیه، به روشنی گواهی میدهد که محقّقان سرشناس و بزرگ شیعهی امامیّه، تحریف قرآن را به هر دو صورت مردود و منتفی میدانند.[11]
در واقع امر نیز چنین است. هر دو گروه محقّقان و محدّثان از شخصیّتهای برجستهی شیعه، مسألهی تحریف در قرآن را شدیداً منکرند و معتقدند که اساساً در قرآن نه چیزی افزوده شده و نه چیزی کم شده و نه کلمهای جایگزین کلمهی دیگر گردیده است؛ بلکه همان قرآنی که بر پیامبر نازل گردیده، نسل به نسل از طریق تواتر به دست ما رسیده و هیچگونه تغییر در آن راه نیافته است.[12]
طرفداران تحریف قرآن میگویند که در روایات متواتر و متعدّدی که از طریق شیعه و سنّی چنین آمده است که آنچه در امّتها و ملل گذشته به وقع پیوسته است در امّت اسلام نیز مو به مو جریان خواهد داشت. حال با توجّه به اینکه تحریف کتاب مقدّس یکی از حوادثی است که در امّت یهود و در جامعهی مسیحی رخ داده است لذا این مسئله در قرآن نیز باید راه یابد تا پیشگویی پیامبر(ص) صادق از کار در آید.
پاسخ:
ادّعای فوق به چهار دلیل مردود است.[13]
1- اخباریکه اساس این ادّعا را تشکیل میدهند، اخبار واحدی هستند که به هیچ وجه موجب قطع و اطمینان نمیشوند. مضاف بر اینکه این روایات در هیچیک از کتب چهارگانهی معتبر شیعه نیامده است.
2- اگر کسی این دلیل را صحیح بداند، باید وقوع تحریف به زیاده در قرآن را نیز بپذیرد؛ چراکه در کتب مقدّس ادیان سابق نیز، تحریف به زیاده واقع شده است. درحالیکه ادّعای وقوع تحریف به زیاده به قدری نادرست و باطل است که کسی نمیتواند به آن ملتزم شود.
3- حوادث زیاد و بیشماری در امّتهای گذشته بوده است که دراین امّت به وقوع نپیوسته است؛ مانند گوسالهپرستی، سرگردانی چهلسالهی بنیاسرائیل، غرق شدن فرعون و پیروانش، مسخ شدن عدّهی زیادی از امّتهای گذشته به صورت میمون و خوک و مانند آنها. حال عدم تطابق در این مورد را میتوان بهترین شاهد بر این مطلب گرفت که بر فرض صحت آن روایات، معنای ظاهری آنها مدّ نظر نبوده است. وشاید منظور آن احادیث آن باشد که مشابه و همانند آن حوادثی که در ملل گذشته به وقوع پیوسته است، در ملّت اسلام نیز واقع خواهد شد. بنابراین، تحریف در میان ملّت اسلام نیز با حفظ الفاظ و ظواهر قرآن راه یافته است و همانگونه که بیان اقسام تحریف گذشت، وقوع تحریف معنوی در تفسیر قرآن امری محتمل شمرده شده است.
4- بر فرض که قبول کنیم که این روایات از حیث سند، صحیح و از حیث دلالت، تمام است باز نمیتوان به وسیلهی این روایات ثابت نمود که تحریف به قرآن راه یافته است؛ زیرا ممکن است این عمل در آینده به وقوع بپیوندد و لذا نمیتوان با این روایات استدلال کرد که تحریف تا عصر حاضر واقع شده است و قرآن موجود محرّف است. چه برسد به اینکه بخواهیم با این روایات به وقوع تحریف در صدر اسلام و در دوران خلفاء استدلال و استشهاد کنیم.
عدّه ای از قائلین به تحریف بر این باورند که بعد از وفات پیامبر(ص)، علی(ع) به جمعآوری قرآن پرداخت و هنگامی که آنها را جمع کرد و بر گروهی از صحابه که اطراف مقام خلافت را گرفته بودند عرضه فرمود؛ آنها از استقبال نکردند و علی(ع) فرمود: دیگر آن را نخواهید دید. در این مورد روایات فراوانی وجود دارد که همهی آنها وجود چنین قرآنی را تأیید میکنند.
پاسخ
با دقت در همین روایات روشن میشود که قرآن نزد علی(ع) با دیگر قرآنهای موجود هیچ تفاوتی نداشت؛ بلکه این تفاوت در سه چیز بود: نخست این که در این قرآن آیات و سورهها به ترتیب نزول تنظیم شده بود. دیگر اینکه شأن نزول هر آیه و سوره در کنار آن قید شده بود و سوّم اینکه تفسیرهایی که حضرت از پیامبر(ص) شنیده بود و نیز ناسخ و منسوخ در آن درج شده بود.[14]
روایاتی داریم که مؤید این ادّعای فوق است از جمله اینکه « هنگامیکه امیر مؤمنان(ع) بیوفائی صحابه را مشاهده کرد خانه را ترک نگفت به قرآن روی آورد و مشغول به جمعآوری همهی قرآن و نوشتن آن با دستخت خود شد و حتّی تأویل و ناسخ و منسوخ آنرا جمع کرد. در این هنگام به سراغ امام فرستادند که از خانه بیرون آی وبیعت کن و او در پاسخ پیغام فرستاد که من مشغولم. سوگند یاد کردهام که عبا بر دوش نگیرم مگر برای نماز تا همهی قرآن را گردآوری کنم».[15]
محدّث نوری در کتاب فصل الخطاب برای اثبات وقوع تحریف به نقیصه درقرآن، به بیش از یک هزار روایت استناد کرده است. او به صورت مبسوط به بررسی این راوایات پرداخته و در هر مورد کوشیده است اثبات کند که روایات ناظر به وقوع تحریف در قرآن کریم است.
همچنین طرفداران تحریف میگویند روایات متواتر و فراوانی از اهل بیت(ع) نقل گردیده است که همهی آنها بر تحریف قرآن دلالت دارند و به ناچار باید آنها را پذیرفت.
پاسخ
در پاسخ باید گفت که سند غالب این روایات مخدوش است و در مواردی هم که صحت یا مقبولیّت سندی دارد، دلالت آنها بر اصل تحریف ناتمام است.
علامّهی بلاغی در مقدّمهی تفسیر آلاءالرحمن مینویسد: «در جملهی روایاتی که حاجی نوری در این باره آورده است. روایاتی وجود دارد که هرگز احتمال صدق آنها نمیرود. برخی از نظر مفهوم اختلاف بسیار دارند و به تنافی و تعارض منتهی میگردند. به علاوه سند بیشتر این رویات به کسانی برمیگردد که علماء، آنها را به ضعف گفتار و فساد مذهب وصف کردهاند ویا برخی از آنها به دروغگویی و دروغپردازی شهرت دارند که هرگز روایت از ایشان جایز نیست. گروهی حتّی در مورد ائمّه حالت توقّف داشته و با آنان دشمنی میکردند. این اوصاف خود کافی است تا روایات این افراد قابل اعتماد نباشد.»[16]
«لازم است عنایت شود که مکتب تشیّع مانند تسنّن، هویّت خود را از اسلام دارد و آن نیز مرهون قرآن کریم است وبا احتمال تحریف قانون اساسی اسلام، مجالی برای تشیّع و تسنّن باقی نمیماند و نیز با احتمال تحریف قرآن، جایگاهی برای حدیث نیز باقی نمیماند. بنابراین متفکّر اخباری باید بداند که با کمترین احتمال تحریف قرآن، ریشهی خبرگرائی و حدیثورزی خود را میخشکاند و در حقیقت بر شاخ خبر مینشیند و بن شجرهی طوبای آن را که قرآن است، قطع میکند.»[17]
مدّعیان تحریف میگویند تنها کتابی مفید قطع است که یا جمع آن به معصوم متنهی گردد و یا خود کتاب با تمام الفاظ آن به طور متواتر نقل شده باشد. اگر معصوم گزارش دهد که کتابی از آغاز تا پایانش صحیح است و کم وزیادی در آن راه نیافته است، خبر واحد محفوف به قرائن شده و در نتیجه حجّت میگردد.[18]
پاسخ
اگر بپذیریم که سورههای قرآن بعد از پیامبر خدا تنظیم شده است، قطعاً نخستین کسی که بعد از رسول خدا(ص) قرآن را جمعآوری کرده است، حضرت علی(ع) بوده و لذا از این طریق نظر این گروه مبنی بر منتهی شدن جمع قرآن به معصوم تأمین میشود. کمااینکه ابن ابی الحدید معتزلی در دیباچهی شرحش بر نهج البلاغه در مورد فضائل حضرت علی(ع) گفته است[19]: «امّا قرائت قرآن و اشتغال به آن و اهتمام علی در این باب مورد توجّه همگان قرار گرفته است و او نخستین کسی است که قرآن را جمع کرد»
از آنچه گذشت روشن میشود که به اعتقاد جمیع مسلمانان اعم از شیعه و سنّی، قرآن کریم از هر گونه تحریفی چه به زیارده و چه به نقیصه مصون مانده است و دست هیچ بشری برای تغییر در آن به آن راه نیافته است و دلائل عقلی، شواهد تاریخی و گواهی علمای اسلام همگی دال براین مسئله است.
[2] - طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان، ج3، ص 267
[3] - سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآن، قم: انتشارات امام خمینی، ص 199
[4] - جوان آراسته، حسین، علوم قرآن، بوستان کتاب سطح1، ص 218
[5] - جوادی آملی، عبدالله، قرآن حکیم از منظر امام رضا(ع)، ص 24
[6] - معرفت، محمد هادی، مصونیّت قرآن از تحریف، ترجمهی شهرابی، ص 31
[7] - جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی (قرآن در قرآن)، ج1،قم: نشر اسراء، ص6
[8] - طباره، عبدالفتاح، سیری در قرآن، نشر وهاج، ص 71-76
[9] - کریمی جهرمی، علی ، مبارزه با طاغوتیان با قرآن، ص 64
[10] - احمدی، مهدی، قرآن در قرآن، انتشارات اشراق، ص 80
[11] - معرفت، محمد هادی، مصونیّت قرآن از تحریف، ص 73
[12] - اسکندرلو، محمد جواد، علوم قرآنی، ص 282
[13] - خوئی، ابوالقاسم، بیان درعلوم و مسائل کلی قرآن، ج1، ص 381
[14] - مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج11، ص 27
[15] - مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج16، ص 11
[16] - همان، ص 259
[17] - جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، مرکز نشر اسراء، ص 141
[18] - همان، ص 154
[19] - نقل از: حسن زادهی آملی، حسن، قرآن هرگز تحریف نشده، انتشارات قیام،ص 52
منابع و مراجع
1- قرآن کریم
2- مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار
3- طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان، ترجمهی احمد بهشتی، تهران: مشعل آزادی، 1352.
4- اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ قرآن فی غریب القرآن
5- سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآن، قم: انتشارات امام خمینی، 1377
6- جوان آراسته، حسین، علوم قرآن، بوستان کتاب سطح1
7- جوادی آملی، عبدالله، قرآن حکیم از منظر امام رضا(ع)، مترجم: زینب کربلائی، قم: 1382.
8- معرفت، محمد هادی، مصونیّت قرآن از تحریف، ترجمهی شهرابی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی
9- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی (قرآن در قرآن)، ج1،قم: نشر اسراء
5- طباره، عبدالفتاح، سیری در قرآن، ترجمهی محمد رسول دریایی، نشر وهاج، بیتا.
6- کریمی جهرمی، علی ، مبارزه با طاغوتیان با قرآن
7- احمدی، مهدی، قرآن در قرآن، انتشارات اشراق، 1374.
8- اسکندرلو، محمد جواد، علوم قرآنی، سازمان مدارس و حوزههای علمیّهی خارج از کشور، 1379و
9- خوئی، ابوالقاسم، بیان درعلوم و مسائل کلی قرآن، ترجمهی محمد صادق نجمی و هاشم هریسی، چ2، قم: 1367.
10- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الأسلامیّه، بیتا.
11- حسن زادهی آملی، حسن، قرآن هرگز تحریف نشده، ترجمهی عبدالعلی محمدی شاهروی، قم: سپهر، 1376.
12- جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم: مرکز نشر اسراء، 1383.