طاهره
رضایی
سجده برادران حضرت يوسف عليه السلام
آیا سجده بر غیر خداوند جایز است؟
سجده مهمترين عملي است كه نشان از خاكساري
انسان براي معبود خود دارد. با وجود اين قرآن كريم با بيان اينكه برادران حضرت يوسف
عليه السلام براي ايشان به سجده افتادند، شبههي تأييد اين عمل را به ذهن نزديك
ميكند. هدف از نگارش اين نوشتار بررسي و تبيين حقيقت اين ماجرا با استفاده از
قرائن داخلي و خارجي آيه 100 سوره يوسف است. بر اساس اين تحقيق برادران حضرت يوسف
عليه السلام اگر چه براي آن حضرت به خاك افتادند، اما در حقيقت، اين عمل نيز عبادت خداوند و احترام به حضرت
يوسف عليه السلام بوده است.
نخستين اصل از اصول
اعتقادي تمام مسلمانان اصل توحيد و يگانگي خداوند است كه بدون آن، انسان وارد در
وادي شرك ميشود.
در مكتب انسانساز اسلام
توحيد داراي مراتبي است كه توحيد در
خالقيت، توحيد در رازقيت، توحيد در افعال و ... از جمله آنهاست. در اين ميان توحید
در عبوديت يا همان توحيد عبادی جايگاه ويژهاي دارد. توحيد به اين معناست كه انسان
هیچ موجود دیگری را به قصد و نیت پرستش شایسته تکریم و تعظیم نداند. چنين مرتبهاي
از توحيد جوهر تمامی ادیان الاهی به خصوص اسلام را تشکیل میدهد. از این رو بخشی از
توحید در پرتوی توحید عبادی خالص صورت میگیرد. در اسلام یک ملاک کلی وجود دارد، که
طبق این ملاک میتوان تمام کارهای انسانی را رنگ عبادی و توحیدی بخشید و آن ملاک،
عبارت است از رنگ خدائی دادن به رفتار و کردار، بدین معنا که انسان هر فعل و عملی
را که انجام میدهد به منظور انجام وظیفهی الهی و به نیت خدايي باشد.
قرآن كريم در آيات
بيشماري انسان را به تفكر در هدف از آفرينش خود و تلاش در رسيدن به آن هدف از طريق
پياده كردن كامل اعتقاد به توحيد در زندگي فردي و اجتماعي، فرا ميخواند؛ چنانكه
ميفرمايد:
«صِبغَةَ الله وَ مَن
أحسن من الله صبغه»[1]
بدان معنا كه بهترین انگیزه
و نیت برای افعال، در نظر گرفتن الهی بودن آن است، چه این عمل خوردن باشد، يا
خواندن، خوابیدن و يا شهادت در راه خدا باشد.
با وجود اين در برخي از آيات
مطالبي به چشم ميآيد كه در نگاه نخست موهم تأييد نوعي شرك از سوي برخي بندگان صالح
خداوند است. از جمله آنها ماجراي سجده برادران حضرت يوسف عليه السلام براي ايشان
است كه قرآن كريم با نقل اين حقيقت و بدون بررسي انتقادي آن، از آن عبور
ميكند.
نوشتار حاضر به بررسي
دقيق اين داستان و تبيين حقائق نهفته در آن با استعانت از روايات ائمه اطهار عليهم
السلام ميپردازد.
در میان تمامی افعال
شبانهروزی انسان یک عمل بیش از همه رنگ عبودی به خود گرفته است و آن عمل جز نماز
نمیباشد، که به تعبیر امیرالمؤمنین عليه السلام همانند حوضی است که جلوی دروازه
انسان قرار دارد و کسی که در طول شبانه روز پنج بار خودش را در آن شستشو دهد. دیگر
آلودگی در آن نخواهد ماند.[2]
در میان اعضای نماز عضوی
وجود دارد که نشانگر اوج توحید عبادی است و هیچ عضوی از اعضای نماز به فضیلت او
نمیرسد. عملی که در عین خضوع و خاکساری تا اوج تقرب الهی انسان را بالا میبرد. و
به تعبیر دیگر از خاک به افلاک میرساند.
قرآن کریم از علائم بارز
یاران پیامبر مشهود بودن آثار سجده بر پیشانی آنان را ذكر كرده است. «سِيمَاهُمْ
فىِ وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُود»[3]
در فضیلت سجده همین بس که
از امام صادق عليه السلام پرسیده شد كه چرا به ابراهیم(ع) «خلیل الله» گفتهاند؟
حضرت فرمودند به خاطر سجدهی زیادش. [4]
از جناب سلمان نقل شده که
اگر سجده نبود من آرزوی مرگ میکردم[5]
یعنی آنچه مایه دلگرمی من در این دنیا است همان سجدههایم در برابر معبود است. اگر
به امام چهارم لقب سجاد داده شده است بدین جهت بوده است که آثار سجود در همهی
مواضع هفتگانه امام دیده میشد.[6]
امام عليه السلام به قدری سجدههای طولانی و عاشقانه انجام میداد که هرگاه سر از
سجده برمیداشت بدن مبارکش خیس عرق میشد.[7]
از امام صادق روایت شده
که فرمود:
«سجدههای خود را طولانی
کنید زیرا سختترین ناراحتی را بر شیطان. سجدهی وارد میکند. زیرا او خود مأمور
سجدهی بر حضرت آدم شد ولی نافرمانی کرد ولی انسان اطاعت کرد، و در اثر این اطاعت
رستگار شد.»[8]
غرض اینکه همان گونه که
جایگاه نماز در میان سایر افعال عبادی ممتاز است جایگاه سجده نیز در میان سایر
ارکان نماز بسیار مهم و والا میباشد. که انس به سجده نتیجهاش انس و تقرب به
خداوند است. از این رو سجده به عنوان اوج توحید عبادی محسوب
میگردد.
خداوند متعال داستان حضرت يوسف عليه
السلام را بهترين داستان ناميده است. اين داستان آكنده از نكات تربيتي و اخلاقي
فراواني است كه هماره ميتواند موجب كمال و سير همگان به سوي خدا
شود.
در اواخر
اين سوره و آن هنگام كه يعقوب نبي عليه السلام پس از سالها تحمل درد فراق يوسف،
او را ديد، قرآن كريم برخورد يوسف
عليه السلام با والدين و برادران خود را چنين به تصوير
ميكشد:
«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ
عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا
وَ قَالَ يَأَبَتِ هَاذَا تَأْوِيلُ رُءْيَاىَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا
رَبىِّ حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بىِ
إِذْ أَخْرَجَنىِ مِنَ السِّجْنِ وَ جَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن
نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنىِ وَ بَينَْ إِخْوَتىِ إِنَّ رَبىِّ لَطِيفٌ لِّمَا
يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ
الحَْكِيم»[9]
«پدر و مادر خود را بر
تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت پدر! این تحقیق خوابی است که
قبلاً دیدم خداوند آن را به حقیقت، پیوست و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از
زندان خارج ساخت و شما را از بیابان (به این جا) آورد و بعد از آن که شیطان میان من
و برادرانم فساد کرد، پروردگار من نسبت به آنچه میخواهد (و شایسته میداند) صاحب
لطف است چرا که او دانا و حکیم است.»
یوسف با بر تخت نشانیدن
پدر و مادر خود، آنهم زمانی که بر بالاترین مسند حکومتی تکیه زده بود، به همگان
فهماند که مقام پدر و مادر با هیچ پست و مقامی در جهان برابر نیست، و فرزند، گرچه
دارای بالاترین پستها و برترین قدرتها باشد و در همان حال والدین او در ضعف و
ناتوانی و نیازمندی کمک و دستگیری، باز هم باید در مقابل آنها تواضع و فروتنی
نماید.
تواضع و فروتنی در مقابل
پدر و مادر، آن هم در پیش روی مردم، نه تنها از شخصیت انسان نمیکاهد، بلکه چنان
عظمت و ابهتی به او میدهد که موجب میشود همگان در برابر آن، سر تعظیم فرود آورد،
بلکه به سجده بیفتند.
پیامبر اکرم (ص) در این
باره میفرماید:
«ما تَواضَعَ أحَد إلا
رَفَعَهُ الله»[10]
«کسی
فروتنی نکرد مگر این که خدا او را بالا برد.»
«مَن
تَواضَعَ لله رَفَعَهُ الله»[11]
«هر کس به خاطر خدا
فروتنی کند خدا او را بالا خواهد برد.»
زیبا بینی و از پس عینک
خوشبینی به مقدرات الهی نگریستن شیوهی مردان خدا است.
یوسف، همواره از آنچه خدا
برایش مقدّر فرموده، راضی است و هرگز لب به شکایت نمیگشاید. او به سختی های زندان
و مشکلات غربت و فراق و ستمهای برادران اشاره نمیکند بلکه از رهایی از زندان و
وصال والدین و سایر عزیزان صحبت میکند و خطای برادران را نیز به حساب شیطان
میگذارد و این همه را از لطف پروردگار دانسته و میگوید:
«إن رَبّی لَطیفٌ لَمَّا
یَشآءُ.»
اطلاق کلمه «لطیف» بر
خداوند برای علم به امور دقیق و تدبیر ظریفانه و آسان کردن امور میباشد. یعنی کسی
که قدرت او در لابهلای کارهای پیچیده نفوذ کرد، زیرا در زندگی یوسف گرههای کوری
بود که فقط خداوند آن را باز کرد، به همین دلیل است که یوسف علت نعمتهای سابق را
آن میداند که پروردگار من نسبت به آن چه بخواهد لطیف است. همانا او بسیار دانا و
حکیم است و کارهایش روی حکمت و براساس مصلحت است.
[12]
در حقيقت شبهه اصلي اين است كه آیا
حضرت یعقوب و فرزندانش در مقابل حضرت یوسف سجده کردهاند؟ اگر چنين است، آيا
ميتوان آنها را همچنان موحد دانست؟ اساسا این سجده به چه معنا و مفهومی
میباشد؟
مفسران شيعه و سني
ديدگاههاي مختلفي در اين باره مطرح كردهاند كه برخي از آنها عبارتند
از:
امين الاسلام طبرسی در مورد
سجدهی حضرت یعقوب و فرزندانش در مقابل حضرت یوسف بر اين باور شده است كه همه به
عنوان احترام یوسف برای یوسف سجده کردند، زیرا در آن زمان رسم این بوده که برای
احترام بزرگتر سجده میکردند و در شریعت آنها سجده برای غیر خدا جایز بود ولی برای
امت اسلامی سجده مخصوص خدا گشت و در مورد احترام بزرگان به جای سجده به «سلام»
مأمور شدند که تحیت اهل بهشت است.
ایشان در اين باره به قول قتاده و زجاج استشهاد ميكند كه آنها نيز بر اين باور
بودند كه سجدهی آنها خم شدن به حال رکوع بوده چنانچه عجمها در وقت احترام بزرگان
خود انجام میدهند.[13]
فخر رازي از مفسران بزرگ اهل
سنت در اين باره معتقد است كه مقصود از آيه اين است كه برادران يوسف او را مانند
قبله خود قرار دادند و به خاطر شكر نعمت پيدا كردن يوسف، خدا را سجده كردند. وي
براي اثبات اين معنا اين تشبيه را ذكر ميكند كه همانگونه كه ميگوييم: «صليت
للكعبة» گاهي نيز ميگوييم: «صليت الي الكعبة»، از اين رو در اين آيه نيز گفته شده
«خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا»
مرحوم علامه طباطبايي(ره) در
اين باره معتقد است كه اولا اين ديدگاه كه در آن زمان احترام و تحیت مردم سجده بوده
آن چنان که در اسلام «سلام» است، نادرست است؛
ثانيا اين ديدگاه كه رسم آن
روزگار در تعظیم بزرگان سجده بوده و هنوز حکم حرمت و نهی سجده برای غیرخدا نیامده
بوده و این حکم در اسلام آمده است، نادرست است؛
ثالثا اين ديدگاه كه سجدهی
آن روز حالتی شبیه به رکوع بوده، هم چنان که در میان عجمها رسم است برای بزرگان
خود به حالت رکوع در میآیند، نيز نادرست است.
علامه خود معتقد است كه ضمیر
در جملهی «خروا لَهُ سجدا» به طوری که از سیاق آیه بر میآید به یوسف(ع)
برمیگردد، از اين رو بايد گفت كه «مسجودٌ له» حضرت یوسف(ع) بوده است. مرحوم علامه
در اين باره به آيه زير استناد ميكند كه خداوند فرموده است:
«و إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَة اسْجُدُوا
لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيس»[14]
«و هنگامي كه به ملائكه
گفتيم كه براي آدم سجده كنند، پس به جز ابليس همه سجده
كردند.»
مرحوم علامه معتقد است كه
سجده به معنی پرستش و عبادت مخصوص خدا است و برای هیچکس در هیچ مذهبی پرستش جایز
نیست و توحید عبادت که بخش مهمی از مسأله توحید است، به همين معناست، از اين رو،
این سجده برای عبادت یوسف نبوده است. به دلیل اینکه در میان سجده کنندگان در داستان
حضرت یوسف علیه السلام شخصی بوده که در توحید و مخلص بودن، چیزی را شریک خداوند
نمیگرفته و او حضرت یعقوب(ع) بوده است.
دلیل دیگر اینکه اگر این
سجده، سجدهی عبادت یوسف بوده «مسجود لَه» یوسف است و به نص قرآن همان کسی است که
به رفیق زندانیاش گفت: ما را نمیرسد که چیزی را شریک خدا بگیریم. قطعاً ایشان را
از این عمل نهی میکرد و نمیگذاشت چنین کاری بکنند. ولی میبینیم نهی نکرده. پس
میفهمیم سجدهی عبادت او نبود.[15]
برخي ديگر از مفسران نيز با
تقويت اين ديدگاه، بر اين باور شدهاند كه گواه و دلیل بر این که حضرت یعقوب(ع) و
فرزندانش برای یوسف به خاک افتادند، همین سوره است، زیرا یوسف به پدرش گفت: در عالم
خواب دیدم، یازده ستاره و آفتاب و ماه برایم سجده نمودهاند.
هنگامی که یوسف با آن منظره
مواجه شد که آنان همه به خاکش افتادند، خوابی که در زمان کودکی دیده بود، در نظرش
مجسم شد و به پدرش گفت: پدر جان این تعبیر آن خواب من است که قبلاً دیدم. پروردگارم
این خواب مرا تحقق بخشید و اکنون با این سجدهی شماها به واقعیت آن رسیدم و حضرت
یوسف بیان کرد: «یا ابتِ هدا تأویل رُءیای من قبل قد جَعَلَها رَبی حقاً.»[16]
نويسندگان تفسير نمونه نيز
در تفسير اين آيه چنين گفتهاند كه سجده مزبور يا براى خدا بوده (سجده شكر) همان
خدايى كه اينهمه موهبت و مقام عظيم به يوسف داد و مشكلات و گرفتاريهاى خاندان يعقوب
را بر طرف نمود و در اين صورت در عين اينكه براى خدا بوده، چون به خاطر عظمت موهبت
يوسف انجام گرفته است، تجليل و احترام براى او نيز محسوب مىشده، و از اين نظر ضمير
در «له» كه مسلما به يوسف باز مىگردد، با اين معنى به خوبى سازگار خواهد
بود.
و يا اينكه منظور از سجده
مفهوم وسيع آن يعنى خضوع و تواضع است، زيرا سجده هميشه به معنى معروفش نمىآيد.
بلكه به معنى هر نوع تواضع نيز گاهى آمده است، و لذا بعضى از مفسران گفتهاند كه
تحيت و تواضع متداول در آن روز خم شدن و تعظيم بوده است، و منظور از سجود در آيه
فوق همين است.
ولى با توجه به جمله «خروا»
كه مفهومش بر زمين افتادن است، چنين بر مىآيد كه سجود آنها به معنى انحناء و سر
فرود آوردن نبوده است.
به همين دليل معناي اول را
نزديكتر به واقع است؛ همانند آنكه این درست به آن میماند که شخصی کار بسیار مهم و
شایستهای انجام دهد و ما به خاطر آن برای خدائی که چنین بندهای را آفریده است
سجده کنیم که هم سجده برای خدا است و هم برای احترام این
شخص.
مفسران تفسير نمونه در تأييد ديدگاه
خود به رواياتي استناد كردهاند؛ چنانكه در روايت آمده است:
«سجده به عنوان اطاعت
پروردگار و تحيت و احترام به يوسف بوده است.».[17]
پيش از بيان ديدگاه برگزيده لازم است
ابتدا با لغات مورد بحث در آيه آشنا شويم.
برخي آياتي كه در تبيين
معناي آيه تأثير بيشتري دارند، عبارتند از:
واژه عرش به معنای تخت
پادشاه است[18]
كه بر بلندی در شیء دلالت میکند
[19]
راغب اصفهاني آن را به معناي شيء مسقّف ميداند كه جمع آن كلمه «عروش» است.[20]
در توضيح اين كلمه برخي
مفسران ـ كه آشنا به مباني لغت هستند ـ بر اين باور شده اند كه کلمهی عرش به معنای
سریر و تخت بلند است و بیشتر استعمالش در تخت است که پادشاه بر آن تکیه میزند و
مختص به او است.
همچنین عرش در مقابل فرش است. چیزی که در بالای سر کشیده شده باشد.
گاهی سقفی نسبت به مردم طبقه بالا فرش به حساب آمده و نسبت به مردم طبقهی پایین
عرش میباشد و در طبقات روی هم دیگر مفاهیم فرش و عرش به اعتبار و نسبت فرق پیدا
کرده و مختلف خواهد شد. و تخت بزرگ و بلندی که محل جلوش سلاطین است. به همین اعتبار
نسبت به افراد دیگر عرش حساب میشود.
[21]
کلمه «خرّ» به معنای از
بالا به پایین افتادن است.[22]
برخی کلمه «خَرّ» را به معنای به خاک افتادن معنا کردهاند.[23]
و برخي ديگر نيز آن را به معنی سقوطي دانسته اند که توأم با صدا باشد.[24]
راغب
اصفهاني و نيز صاحب «التحقيق»، اصل «سجد» را به معناي خشوع و تذلل براي خداوند
متعال
معنا كرده كه از اين حيث هم در حيوانات و جمادات وجود دارد و هم در انسانها.[25]
راغب
ادامه ميدهد كه سجده به معنای اظهار تذلل است، اما نه هر تذلّلی، بلکه تذلّلی در
پیشگاه خداوند و عبادت خداوند. و این معنا از سجود شامل انسان و حیوان و جمادات نیز
میشود و «سَجَدَه» به معنای عبادت به دو شکل انجام میگیرد. را از روی اختیار؛ که
در این قسم در مورد انسان صادق است و مستحق ثواب. از روی غیر اختیار؛ که در مورد
حیوانات و نباتات است.[26]
برخي ديگر از مفسران نيز در
توضيح اين واژه گفته اند كه سجده به معنی خضوع کامل داشتن با تسلیم است. به طوری که
آثار أنانیت به کلی رفع گردد. و حقیقت سجود همین است و اما محسوس خارجی که در حال
نماز دیده میشود سجدهی ظاهری بدن است که ظواهر بدن حالت خضوع پیدا میکند.[27]
پيش از هر چيز تذكر اين نكته
لازم است كه حقیقت سجده، نهایت خضوع و تواضع و پرستش است و آن سجدهی معمولی ما که
بر هفت عضو انجام میدهیم مصداقی از این مفهوم عام است، و منحصر به آن نیست.[28]
سير داستان حضرت يوسف اين
معنا را به ذهن متبادر ميسازد که یوسف، پدر و مادرش را بالای تخت سلطنتی برد که
خود بر آن تکیه میزند. از ظاهر سیاق این آیه مشخص میشود که بالا بردن بر تخت به
امر و دستور یوسف، و به دست خدمتکاران انجام شده باشد. نه اینکه خود یوسف ایشان را
بالا برده باشد.چون میفرماید: برای او به سجده افتادند که ظاهر امر میرساند که
سجده در اولین وقتی بوده که چشمشان به یوسف افتاده است. پس گویا به دستور یوسف در
موقعی که یوسف در آن مجلس نبوده ایشان را در کاخ اختصاصی و بر تخت سلطنتی
نشاندهاند. و چون یوسف وارد شد نور الاهی که از جمال بدیع و دل آرام او متلألأ
میشد ایشان را خیره و از خود بی خود ساخته تا حدی که عنان از کف داده و بیاختیار
به خاک افتادهاند.[29]
ماهیت سجده به گونهای است
که جز خدای سبحان کسی شایستگی آن را ندارد. زیرا سجده نهایت خضوع است و باید سجده
شونده هم نهایت بزرگی و عظمت و پاکی را داشته باشد. اما آیاتی كه در ارتباط با
سجدهی فرشتگان و حضرت یعقوب و فرزندانش نازل شده است، مقصود از آن نميتواند سجده
حقيقي براي غير خدا باشد، چرا كه فرشتگان و نيز حضرت يعقوب عليه السلام كه خود مقام
عصمت را داشته و منادي توحيد هستند، نميتوانند براي غير خدا سجده حقيقي داشته
باشند.
بنابراین جای تردید نیست که
فرشتگان برای آدم و یا پدر و مادر و برادران یوسف، سجدهی پرستش نبوده است، بلکه
حضرت آدم و حضرت یوسف(ع) قبلهی آنها قرار گرفت و سجده برای ذات اقدس حق صورت گرفت.
در روايات نيز آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمودند:
«سجود آنها به عنوان عبادت
براى پروردگار بوده است.»[30]
امام رضا عليه السلام نيز
راجع به سجده فرشتگان بر حضرت آدم عليه السلام ميفرمايد:
«سجده آنها عبوديت خداوند،
احترام به آدم و اطاعت به ما اهل بيت بود، چرا كه ما در صلب آدم عليه السلام بوديم.»[31]
بنابراين ميتوان گفت كه
سجده برادران حضرت يوسف عليه السلام در حقيقت عبادت خدا و احترام به آن حضرت بوده
است.
نتايج حاصل از اين نوشتار
عبارتند از:
قرآن كريم به دفعات انسان را به
توحيد در تمام ابعاد فرا ميخواند؛
در ميان اعمال عبادي انسان نماز و به
ويژه سجده جايگاهي بس رفيع داشته و منادي توحيد عملي است؛
سجده براي غير خدا چيزي جز شرك
نيست؛
قرآن كريم تصريح بر اين مطلب دارد كه
برادران حضرت يوسف عليه السلام براي آن حضرت به سجده افتادند؛
مطابق با روايات اين سجده به منظور
عبادت خداوند و احترام به يوسف عليه السلام بوده است.
قرآن كريم؛
نهج البلاغه؛
محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت،
موسسه الوفاء، 1403؛
شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، نشر
جهان؛
تجری، ابوالقاسم، روش تفسیر تشریحی،
انتشارات عصمت، چاپ دوم، 1385،
ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه،
تهران، دارالكتب الاسلامية، 1374؛
مصطفوي، حسن، تفسیر روشن، تهران،
ناشر كتاب، 1380؛
عروسى حويزى، عبد على بن جمعه،
تفسير نورالثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، 1415؛
عزیزی، عباس، سلامت روح، نماز و
عبادت در تفسیر نمونه، انتشارات بلوغ، چاپ دوم، 1376،
طباطبايي، سيدمحمدحسين، تفسیر
المیزان، قم، انتشارت جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417.
ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان
العرب، نرم افزار جامع التفاسير؛
فرهنگ ابجدی، نرم افزار جامع
التفاسير؛
مفردات، نرم افزار جامع
التفاسير؛
قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، نرم
افزار جامع التفاسير؛
نجفي خميني، محمدجواد، تفسير آسان،
تهران، انتشارات اسلاميه، 1398؛
كليني، محمد بن يعقوب، الكافي،
تهران، انتشارات اسلاميه؛
طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع
البیان، مترجم: محمد رازی، انتشارات فراهانی، چاپ دوم، 1360،
[1]-
بقره/138.
[2]- نهج
البلاغه، خطبه 199.
[3]- قرآن،
سوره فتح/29.
[4]- محدث
نوری، مستدرک الوسایل، ج1، ص329.
[5]- علامه
مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص130.
[6]- محدث
نوری، همان، ج4، ص977.
[7]- مجلسی، همان،
ج82، ص137.
[8]- مجلسی، همان،
ج82، ص163.
[9]- قرآن،
سوره یوسف، آیه100.
[10]- مجلسي،
محمدباقر، بحارالانوار،
ج72، ص120.
[11]- كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج2، ص122،
علامه مجلسي،
بحارالانوار، ج1، ص153.
[12]- تجری،
ابوالقاسم، روش تفسیر تشریحی، انتشارات عصمت، چاپ دوم، 1385، ص6.
[13]- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، مترجم:
محمد رازی، انتشارات فراهانی، چاپ دوم، 1360، ج12، ص11.
[14]- طه/116.
[15]- علامه
طباطبايي، سيد محمدحسين، تفسیر المیزان، ج11، ص337 و 338.
[16] . نجفي خميني،
محمدجواد، تفسير آسان، ج8، ص205.
[17]- مكارم شيرازي، ناصر، تفسیر نمونه،
ج10، ص82.
[18]- قرشي، سيد علي
اكبر، قاموس قرآن،
ج4، ص316.
[19]- علامه مصطفوي،
حسن، التحقیق فی
کلمات قرآن الکریم، ج8، ص84.
[20] . راغب
اصفهاني، المفردات، ذيل ماده عرش.
[21]- نجفي خميني،
محمدجواد، تفسیر
آسان، ج8، ص202.
[22]- فرهنگ
ابجدی، ص358.
[23]- قرشي، سيد علي
اكبر ، قاموس
قرآن، ج1، ص236.
[24]- نجفي خميني،
محمدجواد، تفسیر آسان.
همان.
[25] - راغب
اصفهاني، مفردات الراغب، ذيل واژه «سجد» و مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن
الكريم، ذيل واژه «سجد». گفتني است كه چنين معنايي از لغويوني همچون خليل بن احمد
فراهيدي نيز قابل برداشت است. ر.ك. العين، ذيل واژه «سچد»
[26]- راغب
اصفهاني، المفردات، ذيل
ماده »سجد».
[27]- مصطفوي، حسن،
تفسیر روشن، ج12، ص103 و 104.
[28]- عزیزی، عباس،
سلامت روح، نماز و عبادت در تفسیر نمونه، انتشارات بلوغ، چاپ دوم، 1376،
ص36.
[29]- طباطبايي،
سيدمحمدحسين، تفسیر المیزان، ج11، ص337.
[30] . عروسى
حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج2، ص467.
[31] . شيخ صدوق،
عيون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص263.