عيسي(علیه السلام) در قرآن و عهد جديد

جميله براتيان

  چکيده:

مقدمه

1. زمان و مکان ولادت عيسي عليه السلام

الف. ديدگاه قرآن کريم

ب. ديدگاه عهد جديد

2. حوادث هنگام ولادت

الف.ديدگاه قرآن کريم

حوادث قبل از ولادت

حوداث پس از ولادت

ديدگاه عهد جديد

1. ظهور ستاره مربوط به آن حضرت در مشرق

2. نزول فرشته يهوه به  همراه ديگر فرشتگان

3. والدين، خواهران و برادران حضرت عيسي عليه السلام

الف. ديدگاه قرآن کريم

ب. ديدگاه عهد جديد

4. کودکي حضرت عيسي عليه السلام

الف. ديدگاه قرآن

ب. ديدگاه عهد جديد

5. نبوت و تعاليم حضرت عيسي عليه السلام

الف. زمان نبوت

ب. تأييد نبوت و رسالت حضرت عيسي عليه السلام

ج. کتاب آسماني

د. تأکيد بر رسالت حضرت عيسي عليه السلام در مقابل انديشه خدايي آن حضرت

هـ. تأييد به وسيله روح القدس

و. معجزات حضرت عيسي عليه السلام

ز. عيسي عليه السلام مروج يکتاپرستي

ط. عيسي عليه السلام تصديق کننده کتب آسماني

ح. عيسي عليه السلام بشارت دهنده به حضرت محمد(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

نبوت و تعاليم حضرت عيسي عليه السلام عهد جديد

الف. آغاز نبوت حضرت عيسي  عليه السلام

ب. روح القدس

ج. معجزات حضرت عيسي عليه السلام

6. تصليب حضرت عيسي عليه السلام

الف. ديدگاه قرآن

ب. ديدگاه عهد جديد

7. رستاخيز و صعود عيسي عليه السلام

الف. ديدگاه قرآن کريم

ب. ديدگاه عهد جديد

نتيجه‌ي بحث

فهرست منابع

 

چکيده:

حضرت عيسي عليه السلام به عنوان يكي از پيامبران اولوالعزم جايگاهي ويژه در ميان پيامبران يادشده در قرآن كريم به خود  اختصاص داده است. هدف از نگارش اين تحقيق، بررسي اجمالي شخصيت تاريخي حضرت عيسي عليه السلام و نيز گذري بر رسالت و تعاليم آن  حضرت و مقايسه آن با ديدگاه عهد جديد در اين باره است. بر اساس اين تحقيق، اگر چه راجع به برخي از مطالب موجود در عهد جديد پيرامون حضرت عيسي عليه السلام در قرآن كريم نظريه اي ديده نمي شود؛ اما در پاره اي موارد نيز به ويژه مسئله تثليث مسيحيان قرآن كريم به شدت موضع گيري كرده و آن را محكوم كرده است.

مقدمه

پيامبران الاهي هر يک داراي ويژگي­هاي خاص به خود بوده­اند. در اين ميان حضرت عيسي عليه السلام به جهت تولد استثنائي­اش از موقعيتي ويژه برخوردار است، چنانکه همين موضوع موجب طرح مباحث فراوان از سوي خود جامعه مسيحيت و نيز پيروان ديگر اديان به ويژه دين مبين اسلام شده است.

دين مسيحيت با حضرت عيسي عليه السلام پيوند عجيبي خورده است، و معجزات شگفت­آور ايشان در عصر خود وي نيز بازخوردهاي متفاوتي را داشته و حتي در پاره­اي موارد آموزه­هاي او را تحت الشعاع قرار داده است.

قرآن کريم به جهت آشنا ساختن حقيقت ديني و تاريخي حضرت عيسي عليه السلام، در آيات فراواني شخصيت تاريخي و ديني آن حضرت را مورد بحث قرار داده است،‌ و به جهت مصونيت قرآن کريم از تحريف، آن مباحث را مي­توان مباحثي حقيقي و غير قابل خدشه دانست.

در اين نوشتار مباحثي کوتاه  راجع به شخصيت تاريخي و نيز ديني حضرت عيسي عليه السلام از منظر قرآن و نيز عهد جديد، ارائه خواهد شد.

1. زمان و مکان ولادت عيسي عليه السلام

الف. دیدگاه قرآن کریم

زمان ولادت آن حضرت در قرآن کريم به درستي روشن نشده است و تنها مي­توان تولد وي را بعد از تولد حضرت يحيي عليه السلام دانست.

راجع به مکان ولادت آن حضرت، قرآن کريم مي­فرمايد:

«فحملته فانتبذت به مكانا قصيا فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة قالت يا ليتني مت قبل هذا وكنت نسيا منسيا»[1]

«سرانجام (مريم) به او باردار شد و او را به نقطه دور دستى برد. درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند (آن قدر ناراحت شد كه) گفت: «اى كاش پيش از اين مرده بودم، و بكلّى فراموش مى‏شدم!»

بنابراين نمي­توان راجع به مکان دقيق تولد حضرت عيسي عليه السلام نيز،‌ از قرآن کريم مطلبي را به دست آورد.

ب. دیدگاه عهد جديد

در عهد جديد مسئله نامزدي حضرت مريم سلام الله عليها با مردي به نام يوسف مورد تاکيد قرار گرفته است. بنابر نقل انجيل متي و لوقا در ايام پادشاهي هيروديس،  يوسف که از خاندان داود عليه السلام و اصالتا اهل بيت لحم و مقيم ناصره بود، جهت شرکت در طرح الزامي سرشماري عمومي آن زمان به بيت لحم رفته که حضرت مريم نيز همراه او بود و عيسي مسيح عليه السلام در همان جا به دنيا آمد.[2]

2. حوادث هنگام ولادت

الف.دیدگاه قرآن کریم

ترديدي نيست که تولد حضرت عيسي عليه السلام تولدي استثنايي و به امر خداوند بوده است. خداوند متعال در قرآن کريم، تولد حضرت عيسي عليه السلام را به آفرينش حضرت آدم عليه السلام تشبيه کرده و مي­نويسد:

«ان مثل عيسي عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فيکون»[3]

«مَثَل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.»

بنابر آيات قرآن کريم تولد حضرت مسيح با حوادثي غير متعارف همراه بوده است که برخي از آنها به پيش از ولادت و برخي ديگر به زمان پس از ولادت بر مي­گردد.

حوادث قبل از ولادت

حوادث قبل از ولادت حضرت عيسي عليه السلام در قرآن کريم، بدين شرح است:

1. گفتگوي يک منادي با حضرت مريم عليها سلام و دلداري دادن به ايشان؛

2. جوشيدن چشمه آب گوارا از زير پاي آن حضرت؛

3. بارور شدن شاخه خشکيده نخل.

«فناداها من تحتها ألا تحزني قد جعل ربك تحتك سريا وهزي إليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا»[4]

«ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد كه: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است! و اين تنه نخل را به طرف خود تكان ده، رطب تازه‏اى بر تو فرو مى‏ريزد»

بنابر آيات قرآن کريم،‌ همان منادي حضرت مريم سلام الله عليها را به حضرت عيسي عليه السلام بشارت داده و وي را سفارش به روزه سکوت در مقابل مردم کرد:

«فكلي واشربي وقري عينا فإما ترين من البشر أحدا فقولي إني نذرت للرحمن صوما فلن أكلم اليوم إنسيا»[5]

«(از اين غذاى لذيذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار! و هر گاه كسى از انسانها را ديدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر كرده‏ام بنابر اين امروز با هيچ انسانى هيچ سخن نمى‏گويم.»

حوداث پس از ولادت

قرآن کريم از گفتگوها و طعنه­هاي مردم آن عصر نسبت به حضرت مريم سلام الله عليها پرده برداشته و مي­فرمايد:

«فأتت به قومها تحمله قالوا يا مريم لقد جئت شيئا فريا يا أخت هارون ما كان أبوك امرأ سوء وما كانت أمك بغيا»[6]

«(مريم) در حالى كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد، گفتند: «اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى. اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد كاره‏اى»

حضرت مريم (س) نيز با اشاره به فرزندش از آنها خواست که با وي سخن گويند،

«فأشارت إليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا»[7]

«(مريم) به او اشاره كرد گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟»

 پس از اظهار شگفتي مردم از اشاره مردم، حضرت عيسي عليه السلام به اذن خداوند لب به سخن گشوده و مي­فرمايد:

«قال إني عبد الله آتاني الكتاب وجعلني نبيا وجعلني مباركا أين ما كنت وأوصاني بالصلاة والزكاة ما دمت حيا وبرا بوالدتي ولم يجعلني جبارا شقيا والسلام علي يوم ولدت ويوم أموت ويوم أبعث حيا»[8]

«(ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است و مرا- هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده و تا زمانى كه زنده‏ام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است و سلام (خدا) بر من، در آن روز كه متولّد شدم، و در آن روز كه مى‏ميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد!»

ديدگاه عهد جديد

ولادت حضرت عيسي عليه السلام در عهد جديد نيز همراه با حوداثي است که عبارتند از:

1. ظهور ستاره مربوط به آن حضرت در مشرق

بنابر آيات انجيل متي عده­اي از مجوسيان نزد هيردوس پادشاه آمده و ابراز کردند که ستاره پيامبرِ متولد شده­اي را در مشرق ديده و براي پرستش او آمده­اند. پادشاه موضوع را از علماي يهود پرسيده و پس از تأييد ادعاي مجوسيان از سوي علماي يهود، مجوسيان به طور مخفيانه نزد پادشاه  دعوت شدند. پادشاه آنها را روانه بيت لحم کرده تا به جستجوي آن طفل پرداخته و پادشاه را خبر کرده تا وي نيز به پرستش او بپردازد. انجيل متي ادامه داستان را اين چنين نقل مي­کند:

«چون سخن پادشاه را شنيدند روانه شدند كه ناگاه آن ستاره‌اي كه در مشرق ديده بودند پيش روي ايشان مي‌رفت تا فوق آنجايي كه طفل بود رسيده بايستاد. و چون ستاره را ديدند بي­نهايت شاد و خوشحال گشتند و به خانه درآمده طفل را با مادرش مريم يافتند و به روي در افتاده او را پرستش كردند و ذخاير خود را گشوده هداياي طلا و كُند‌ُر و مر به وي گذرانيدند»[9]

2. نزول فرشته یهوه به همراه فرشتگان دیگر

يکي از حوداث هنگام تولد حضرت عيسي عليه السلام نزول فرشته يهوه بر شبانان و بشارت دادن به تولد آن حضرت بود. انجيل لوقا اين واقعه را چنين شرح مي­دهد:

«و در آن نواحي شبانان در صحرا بسر مي‌بردند و در شب پاسباني گله‌هاي خويش مي­كردند. ناگاه فرشتة يهُوَه بر ايشان ظاهر شد و كبريايي يهُوَه برگرد ايشان تابيد و بغايت ترسان گشتند. فرشته ايشانرا گفت: «مترسيد زيرا اينك بشارتِ خوشي عظيم به شما مي­دهم كه براي جميع قوم خواهد بود. كه امروز براي شما در شهر داود نجات‌دهنده‌اي كه مسيح سرور باشد متولّد شد. و علامت براي شما اين است كه طفلي در قنداقه پيچيده و در آخور خوابيده خواهيد يافت.» در همان حال فوجي از لشكر آسماني با فرشته حاضر شده خدا را تسبيح كنان مي­گفتند: «خدا را در اعلي‌عليين جلال و بر زمين سلامتي و در ميان مردم رضامندي باد.» و چون فرشتگان از نزد ايشان به آسمان رفتند شبانان با يكديگر گفتند: «الآن به بيت‌لحم برويم و اين چيزي را كه واقع شده و يهُوَه آنرا به ما اعلام نموده است ببينيم.» پس به شتاب رفته مريم و يوسف و آن طفل را در آخور خوابيده يافتند.»[10]

3. والدین، خواهران و برادران حضرت عیسی عليه السلام

اينکه اعضاي خانواده حضرت عيسي عليه السلام چه کساني هستند، از موضوعاتي است که براي پاسخ آن بايد به سراغ قرآن و عهد جديد رفت.

الف. ديدگاه قرآن کريم

در قرآن کريم تنها از حضرت مريم (س) به عنوان مادر آن حضرت ياد شده است. حضرت مريم که نامش 123 بار در قرآن کريم تکرار شده است، عظمت مقام وي تنها از جهت مادري حضرت عيسي عليه السلام نيست، بلکه ظاهر آيات قرآن کريم گوياي مقام عصمت وي نيز مي­باشد:[11]

«يا مريم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علي نساء العالمين»[12]

ب. ديدگاه عهد جديد

راجع به هر يک از اعضاي خانواده حضرت عيسي عليه السلام در عهد جديد آياتي به چشم مي­خورد:

1. پدر

در ديدگاه مسيحيان حضرت عيسي عليه السلام پسر خداست و پدر انساني نداشته است، با وجود اين عهد جديد از اين واقعه پرده بر مي­دارد که در نگاه مردم پدر آن حضرت، مردي به نام يوسف بوده است.  انجيل لوقا پس از تعيين حدود سن پيامبري عيسي عليه السلام در سي سال، مي­نويسد:

«خود عيسي وقتي كه شروع كرد قريب به سي ساله بود. و حسب گمان خلق پسر يوسف»[13]

با وجود اينکه يوسف پدر حقيقي عيسي عليه السلام نبوده است، اناجيل متي و لوقا هنگامي که در مقام بيان نسب­نامه آن حضرت هستند، از يوسف شروع کرده و به اسحاق و ابراهيم عليه السلام و سپس به حضرت آدم  عليه السلام مي­رسد.[14]

يوسف مردي درستکار و پايبند به اصول اخلاقي بود که پس از آنکه حامله شدن حضرت مريم (س) به وسيله روح القدس در زمان نامزدي او با يوسف صورت گرفت، براي در امان ماندن از تهمت­هاي مردم در صدد جدايي از حضرت مريم (س) بود که فرشته يهوه را در خواب ديد. فرشته يهوه وي را توصيه به زندگي با مريم سس کرد. يوسف پس از تولد حضرت عيسي عليه السلام نام وي را نيز به  توصيه فرشته يهوه، عيسي گذاشت.[15]

2. مادر

از نظر عهد جديد مادر حضرت عيسي عليه السلام، يعني حضرت مريم باکره است. اناجيل موجود تصويري از وي تا قبل از بارداري آن حضرت، ارائه نمي­کنند.

مطابق با اناجيل عهد جديد، حضرت مريم (س) در آن هنگام که باکره، اما نامزد يوسف بود، با القاء روح القدس حامله شد. وي در گفتگو با فرشته خدا که وي را بشارت به حاملگي کرده بود، ترسان شده و گفت:

«اين چگونه ميشود و حال آنكه مردي را نشناخته‌ام؟  فرشته در جواب وي گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قو‌ّت حضرت اعلي بر تو سايه خواهد افكند از آنجهت آن مولود مقد‌ّس پسر خدا خوانده خواهد شد... نزد خدا هيچ امري محال نيست. مريم گفت: اينك كنيز يهُوَه ام. مرا برحسب سخن تو واقع شود. پس فرشته از نزد او رفت»[16]

3. برادران و خوهران

بر اساس گفته انجيل متي عيسي عليه السلام داراي خواهر و برادراني بوده است. نام خواهران وي در عهد جديد بيان نشده است، اما برادران حضرت عيسي عليه السلام، عبارت بودند از يعقوب و يوسف و شمعون و يهودا[17]

عهد جديد در مواردي بيانگر اين حقيقت است که برادران حضرت عيسي عليه السلام به وي ايمان نياورده بودند.[18]

4. کودکی حضرت عیسی عليه السلام

الف. ديدگاه قرآن

در قرآن کريم راجع به دوران کودکي حضرت عيسي عليه السلام، جز همان حادثه گفتگوي وي با يهوديان در گهواره، سخني به ميان نيامده است.

ب. ديدگاه عهد جديد

انجيل لوقا به طور مختصر به برخي حوداث دوران کودکي حضرت عيسي عليه السلام پرداخته است. آن حوادث عبارت بودند از:

1.نامگذاري وي به عيسي در روز هشتم و به هنگام ختنه ايشان؛

2. بردن وي به اورشليم به جهت انجام رسومات دين حضرت موسي عليه السلام؛

3. ملاقات با مردي به نام شمعون که از پيش در انتظار ايشان بود؛

انجيل لوقا در اين باره مي­نويسد:

«و اينك شخصي شمعون نام در اورشليم بود كه مرد صالح و متقّي و منتظر تسلّي اسرائيل بود و روح القدس بر وي بود. و از روح القدس بدو وحي رسيده بود كه تا مسيح يهُوَه را نبيني موت را نخواهي ديد.پس به راهنمايي روح به هيكل درآمد و چون والدينش آن طفل يعني عيسي را آوردند تا رسوم شريعت را بجهت او بعمل آورند  او را در آغوش خود كشيده و خدا را متبارك خوانده گفت: «الحال اي سرور،بندة خود را رخصت ميدهي به سلامتي برحسب كلام خود. زيرا كه چشمان من نجات تو را ديده است  كه آنرا پيش روي جميع امتها مهيا ساختي.»[19]

4. ملاقات با زني نبيه به نام حنّا که دائم در مناجات با خدا بود؛

وي نيز با ديدن آن حضرت به شکرگزاري خداوند پرداخت.

5. برگشت به شهر ناصره و رشد و نمو حضرت عيسي عليه السلام؛

6. رفتن هر ساله به  اورشليم براي عيد فصح؛

7. ناپديد شدن عيسي عليه السلام در اورشليم در سن 12 سالگي از چشمان يوسف و مريم (س).

بدين معنا که به هنگام بازگشت يوسف و مريم (س)  به ناصره، عيسي عليه السلام بدون اطلاع به مادرش، در اورشليم ماند. يوسف و مريم پس از يک روز حرکت وي را در ميان قافله پيدا نکرده و به اورشليم بازگشتند و و بعد از سه روز او را در هيكل يافتند كه در ميان معلّمان نشسته سخنان ايشان را مي­شنود و از ايشان سؤال مي­پرسد و هركه سخن او را مي‌شنيد از فهم و جواب­هاي او متحير مي‌شد.

انجيل لوقا ادامه ماجرا را اينگونه شرح مي­دهد:

«پس مادرش به وي گفت: «اي فرزند چرا با ما چنين كردي؟ اينك پدرت و من غمناك گشته تو را جستجو مي­كرديم.» او به ايشان گفت: «از بهر چه مرا طلب مي­كرديد مگر ندانسته‌ايد كه بايد من در امور پدر خود باشم؟»[20]

8. رضايت خاطر مردم و خداوند از حضرت عيسي عليه السلام به هنگام رشد و نمو؛

لوقا در اين باره مي­نويسد:

«و عيسي در حكمت و قامت و رضامندي نزد خدا و مردم ترقّي مي­كرد.»[21]

5. نبوت و تعالیم حضرت عیسی عليه السلام

راجع به نبوت و تعاليم حضرت عيسي عليه السلام مباحثي وجود دارد که برخي از آنها  عبارتند از

الف. زمان نبوت

ظاهر آيات قرآن کريم دلالت بر نبوت حضرت عيسي عليه السلام در کودکي دارد:[22]

«فاشارت اليه قالوا کيف نکلم من کان في المهد صبيا قال اني عبدالله ءاتني الکتاب و جعلني نبيا»[23]

«مريم به سوى عيسى اشاره نمود،(يعنى از خود طفل سؤال كنيد تا به شما جواب بدهد) گفتند ما چگونه با بچه‏اى كه در گهواره است صحبت كنيم؟ناگهان عيسي عليه السلام گفت در حقيقت من عبد خداوند هستم به من كتاب داده و مرا پيغمبر قرار داده است»

البته بايد دقت داشت که نبوت با رسالت متفاوت است،‌ از اين رو مرحوم علامه طباطبايي و برخي ديگر از مفسران با استناد برخي روايات، رسالت حضرت عيسي عليه السلام را در زماني غير از کودکي او دانسته­اند.[24]

ب. تأييد نبوت و رسالت حضرت عيسي عليه السلام

بر اساس آيات قرآن کريم، حضرت عيسي عليه السلام افزون بر داشتن مقام نبوت، مقام رسالت را نيز دارا بود:

«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس‏»[25]

«بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم برخى از آنها، خدا با او سخن مى‏گفت و بعضى را درجاتى برتر داد و به عيسى بن مريم، نشانه‏هاى روشن داديم و او را با «روح القدس» تأييد نموديم»

ج. کتاب آسماني

قرآن کريم تصريح مي­کند که حضرت عيسي عليه السلام داراي کتابي آسماني به نام انجيل بوده است:

«وقفينا على آثارهم بعيسى ابن مريم مصدقا لما بين يديه من التوراة وآتيناه الانجيل فيه هدى ونور ومصدقا لما بين يديه من التوراة وهدى وموعظة للمتقين»[26]

«و بدنبال آنها [پيامبران پيشين‏]، عيسى بن مريم را فرستاديم در حالى كه كتاب تورات را كه پيش از او فرستاده شده بود تصديق داشت و انجيل را به او داديم كه در آن، هدايت و نور بود و (اين كتاب آسمانى نيز) تورات را، كه قبل از آن بود، تصديق مى‏كرد و هدايت و موعظه‏اى براى پرهيزگاران بود»

بر اساس اين آيه، کتاب آسماني انجيل هدايت بخش متقين و نيز تصديق کننده تورات بوده است.

د. تأکيد بر رسالت حضرت عيسي عليه السلام در مقابل انديشه خدايي آن حضرت

قرآن کريم در مقابل انديشه الوهيت حضرت عيسي عليه السلام موضع­گيري شديدي دارد و به دفعات اين انديشه را مردود اعلام کرده است به گونه­اي که در برخي موارد اين انديشه را کفر به خداي تعالي معرفي کرده است:

«لقد كفر الذين قالوا إن الله هو المسيح ابن مريم قل فمن يملك من الله شيئا إن أراد أن يهلك المسيح ابن مريم وأمه ومن في الارض جميعا»[27]

«آنها كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، بطور مسلّم كافر شدند بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مى‏تواند جلوگيرى كند؟»

در برخي موارد نيز اين انديشه را افزون بر کفر، مساوي با شرک نسبت به خداي متعال نيز دانسته است که سزاي آن دوري از بهشت و سکني گزيدن در جهنم است:

«لقد كفر الذين قالوا إن الله هو المسيح ابن مريم وقال المسيح يا بني إسرائيل اعبدوا الله ربي وربكم إنه من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنة ومأواه النار وما للظالمين من أنصار»[28]

»آنها كه گفتند: «خداوند همان مسيح بن مريم است»، بيقين كافر شدند، (با اينكه خود) مسيح گفت: اى بنى اسرائيل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد! زيرا هر كس شريكى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او دوزخ است و ستمكاران، يار و ياورى ندارند.»

در مواردي نيز قرآن کريم به طور کلي انديشه تثليث را باطل دانسته و عذاب دردناک را سرانجام پيروان اين انديشه معرفي کرده است:

«لقد كفر الذين قالوا إن الله ثالث ثلاثة وما من إله إلا إله واحد وإن لم ينتهوا عما يقولون ليمسن الذين كفروا منهم عذاب أليم»[29]

«آنها كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» به يقين كافر شدند معبودى جز معبود يگانه نيست و اگر از آنچه مى‏گويند دست بر ندارند، عذاب دردناكى به كافران آنها (كه روى اين عقيده ايستادگى كنند،) خواهد رسيد.»

در برخي موارد نيز قرآن کريم با غلو دانستن انديشه الوهيت حضرت عيسي عليه السلام بر جنبه رسالت وي تأکيد مي­کند:

«يا أهل الكتاب لاتغلوا في دينكم ولا تقولوا على الله إلا الحق إنما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله»[30]

«اى اهل كتاب! در دين خود، غلوّ (و زياده روى) نكنيد! و در باره خدا، غير از حق نگوييد! مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا است.»

قرآن کريم در برخي آيات خود از  حقيقتي ديگر در زمان عيسي عليه السلام پرده برمي­دارد که همان اعتقاد برخي از مردم نسبت به الوهيت حضرت عيسي عليه السلام و حضرت مريم سس بوده است:

«وإذ قال الله يا عيسى ابن مريم أأنت قلت للناس اتخذوني وأمي إلهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لي أن أقول ما ليس لي بحق إن كنت قلته فقد علمته تعلم ما في نفسي ولا أعلم ما في نفسك إنك أنت علام الغيوب»[31]

«و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به­ عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مى‏گويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخنى را گفته باشم، تو مى‏دانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى و من از آنچه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! به يقين تو از تمام اسرار با خبرى.»

هـ. تأييد به وسيله روح القدس

در قرآن کريم مجموعا چهار بار از موجودي به نام «روح القدس» سخن به ميان آمده است که در سه بار آن به عنوان مويد حضرت عيسي عليه السلام از او ياد شده است.

«لقد آتينا موسي الکتاب و قفينا من بعده بالرسل و آتينا عيسي بن مريم البينات و ايدناه بروح القدس»[32]

«وما به موسى كتاب داديم و بعد از او، پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم»

مفسران بزرگ در باره روح القدس، تفسيرهاى گوناگونى دارند:

1- برخى گفته‏اند منظور جبرئيل است،[33]

شاهد اين سخن آيه 102 سوره نحل است قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ:

«بگو روح القدس آن را به حقيقت بر تو نازل كرده است»

اما چرا جبرئيل را روح القدس مى‏گويند؟ به خاطر اين است كه از طرفى جنبه روحانيت در فرشتگان مساله روشنى است و اطلاق كلمه «روح» بر آنها كاملا صحيح است، و اضافه كردن آن به «القدس» اشاره به پاكى و قداست فوق العاده اين فرشته است.[34]

2- بعضى ديگر معتقدند «روح القدس» همان نيروى غيبى است كه عيسى عليه السلام را تاييد مى‏كرد، و با همان نيروى مرموز الاهى مردگان را به فرمان خدا زنده مى‏نمود.[35]

البته اين نيروى غيبى به صورت ضعيفتر در همه مؤمنان با تفاوت درجات ايمان وجود دارد و همان امدادهاى الهى است كه انسان را در انجام طاعات و كارهاى مشكل مدد مى‏كند و از گناهان باز مى‏دارد، از اين رو در بعضى از احاديث مى‏خوانيم كه پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) در وصف حسان بن ثابت ـ از شعراي صدر اسلام ـ فرمود:

«لن يزل معك روح القدس ما ذببت عنا»

اى حسان ما دام كه با اشعارت از ما دفاع كنى روح القدس با تو است

3- بعضى از مفسران نيز روح القدس را به معنى" انجيل" تفسير كرده‏اند.

ولى دو تفسير اول نزديكتر به نظر مى‏رسد.[36]

و. معجزات حضرت عيسي عليه السلام

پيامبران الاهي براي تصديق و اقناع مردم ناگزير به ارائه معجزه هستند. قرآن کريم معجزات حضرت عيسي عليه السلام را  اموري همچون زنده کردن مردگان به اذن خداوند، خبردادن از آنچه که مردم در خانه­هايشان داشتند، ساختن کبوتر گلي و دميدن روح در آن و شفاي بيماران به اذن خداوند معرفي مي­کند:

«اني قد جئتكم بآية من ربكم أني أخلق لكم من الطين كهيئة الطير فأنفخ فيه فيكون طيرا بإذن الله وأبرئ الاكمه والابرص وأحيي الموتى بإذن الله وأنبئكم بما تأكلون وما تدخرون في بيوتكم إن في ذلك لآية لكم إن كنتم مؤمنين»[37]

«من نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏دهم مسلماً در اينها، نشانه‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد.»

بر اساس آيات قرآن کريم، مردم آن عصر از ديدن معجزات حضرت عيسي عليه السلام متعجب شده و چنين اعمالي را سحر مي­دانستند:

«فقال الذين كفروا منهم إن هذا إلا سحر مبين»[38]

«پس کساني که کفر ورزيدند گفتند: اين چيزي جز سحر آشکار نيست»

همچنين قرآن کريم از معجزه­اي ديگر براي حضرت عيسي عليه السلام سخن مي­گويد که همان نزول سفره­اي آسماني درخواست حواريون از حضرت عيسي عليه السلام بوده است:

«إذ قال الحواريون يا عيسى ابن مريم هل يستطيع ربك أن ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا الله إن كنتم مؤمنين قالوا نريد أن نأكل منها وتطمئن قلوبنا ونعلم أن قد صدقتنا ونكون عليها من الشاهدين قال عيسى ابن مريم اللهم ربنا أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا وآخرنا وآية منك وارزقنا وأنت خير الرازقين قال الله إني منزلها عليكم فمن يكفر بعد منكم فإني أعذبه عذابا لا أعذبه أحدا من العالمين»[39]

«در آن هنگام كه حواريون گفتند: «اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مى‏تواند مائده‏اى از آسمان بر ما نازل كند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهيزيد اگر با ايمان هستيد!» گفتند: مى‏خواهيم از آن بخوريم، و دلهاى ما مطمئن گردد و بدانيم به ما راست گفته‏اى و بر آن، گواه باشيم

عيسى بن مريم عرض كرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‏اى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانه‏اى از تو و به ما روزى ده! تو بهترين روزى دهندگانى!» خداوند (دعاى او را مستجاب كرد و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مى‏كنم ولى هر كس از شما بعد از آن كافر گردد، او را مجازاتى مى‏كنم كه احدى از جهانيان را چنان مجازات نكرده باشم»

ز. عيسي عليه السلام مروج يکتاپرستي

نخستين هدف حضرت عيسي عليه السلام همچون ساير انبياء الاهي، دعوت به يکتا پرستي و مبارزه با کفر و شرک است. قرآن کريم در اين باره از زبان آن حضرت مي­فرمايد:

 «إن الله ربي وربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم»[40]

«همانا خداوند پروردگار من و شماست پس او را عبادت کنيد که اين همان راه راست است.»

در ادامه اين آيات از حساسيت حضرت عيسي عليه السلام نسبت به کفر ورزيدن مردم سخن به ميان آورده و مي­نويسد:

«فلما أحس عيسى منهم الكفر قال من أنصاري إلى الله قال الحواريون نحن أنصار الله آمنا بالله واشهد بأنا مسلمون»[41]

«هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «كيست كه ياور من به سوى خدا گردد؟» حواريان گفتند: «ما ياوران خداييم به خدا ايمان آورديم و تو گواه باش كه ما اسلام آورده‏ايم.»

ط. عيسي عليه السلام تصديق کننده کتب آسماني

مطابق با آيات قرآن کريم، برخي تعاليم حضرت عيسي عليه السلام اختصاص به تأييد کتب آسماني انبياء  پيشين به ويژه تورات داشته است:

«وقفينا على آثارهم بعيسى ابن مريم مصدقا لما بين يديه من التوراة وآتيناه الانجيل فيه هدى ونور ومصدقا لما بين يديه من التوراة وهدى وموعظة للمتقين»[42] [ مائدة 46

«و بدنبال آنها [پيامبران پيشين‏]، عيسى بن مريم را فرستاديم در حالى كه كتاب تورات را كه پيش از او فرستاده شده بود، تصديق داشت‏»

ح. عيسي عليه السلام بشارت دهنده به حضرت محمد(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

بر اساس آيات قرآن کريم، بخشي از تعاليم حضرت حضرت مسيح عليه السلام معرفي پيامبر آينده بوده است:

«وإذ قال عيسى ابن مريم يا بني إسرائيل إني رسول الله إليكم مصدقا لما بين يدي من التوراة ومبشرا برسول يأتي من بعدي اسمه أحمد فلما جاءهم بالبينات قالوا هذا سحر مبين»[43]

«و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: «اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق‏كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [تورات‏] مى‏باشم، و بشارت‏دهنده به رسولى كه بعد از من مى‏آيد و نام او احمد است!» هنگامى كه او [احمد] با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى است آشكار».

نبوت و تعاليم حضرت عيسي عليه السلام عهد جديد

عهد جديد نيز به دفعات از نبوت حضرت عيسي عليه السلام سخن به ميان آورده است و چنين امري را مسلم انگاشته است.[44]

الف. آغاز نبوت حضرت عيسي  عليه السلام

بر اساس آنچه که در عهد جديد آمده است، حضرت عيسي عليه السلام نبوت خود را در سني حدود سي سالگي شروع کرد. [45]

در ديگر  عبارات عهد جديد شروع نبوت ايشان پس از تعميد يافتن به وسيله حضرت يحيي عليه السلام بود، معرفي شده است. پايان تعميد آن حضرت، مقارن با شنيدن آوازي از آسمان که مي­گفت «تو پسر حبيب من هستي كه به تو خشنودم.»و نيز نزول روح بر وي بوده است. آنگاه به مدت چهل روز در بيابان، از امتحاناتي سخت با موفقيت بيرون آمده و با بازگشت به شهر جليل، موعظه مردم را آغاز کرد.[46]

ب. روح القدس

عقيده مسيحيان در باره روح القدس‏

در كتاب  قاموس كتاب مقدس  چنين مى‏خوانيم: روح القدس، اقنوم سوم از اقانيم ثلاثه الهيه خوانده شده است و آن را" روح" گويند، زيرا كه مبدع و مخترع حيات مى‏باشد، و مقدس گويند بواسطه اينكه يكى از كارهاى مخصوص او آنكه قلوب مؤمنين را تقديس فرمايد، و بواسطه علاقه‏اى كه به خدا و مسيح دارد او را" روح اللَّه" و" روح المسيح" نيز مى‏گويند".

تفسير ديگرى كه در اين كتاب آمده اين است كه:

" اما روح القدس كه تسلى دهنده ما مى‏باشد همانست كه همواره ما را براى قبول و درك راستى و ايمان و اطاعت ترغيب مى‏فرمايد، و او است كه اشخاصى را كه در گناه و خطا مرده‏اند زنده مى‏گرداند و ايشان را پاك و منزه ساخته لائق تمجيد حضرت واجب الوجود مى‏فرمايد".

چنان كه ملاحظه مى‏كنيد در اين عبارات قاموس كتاب مقدس به دو معنى اشاره شده است: يكى اينكه روح القدس يكى از خدايان سه‏گانه است كه اين موافق عقيده تثليث است، همان عقيده شرك‏آلودى كه آن را از هر نظر مردود مى‏دانيم، و ديگرى شبيه دومين تفسيرى است كه در بالا ذكر كرديم.

ج. معجزات حضرت عيسي عليه السلام

براي حضرت عيسي عليه السلام در عهد جديد معجزاتي بيان شده است که برخي از آنها عبارتند از:

1.    زنده کردن مردگان؛[47]

2.    شفاي بيماراني که مبتلا به بيماري­هايي همچون جزام، نابينايي، فلج و ... بودند؛[48]

3.    آرام شدن طوفان به امر حضرت عيسي عليه السلام؛[49]

4.  برکت دادن به نان و ماهي به گونه­اي که با پنج نان و دو ماهي جمعيتي بالغ بر پنج هزار نفر سير شده و دوازده سبد نيز از غذا پر شد؛[50]

5.    راه رفتن روي آب؛[51]

6.    خشک شدن درخت انجير به گفتن اين جمله «از اين به بعد ميوه تا به ابد بر تو نشود!»[52]

7.    شراب کردن شش خمره آب در جريان يک عروسي در قاناي جليل.[53]

نكته مهم در اين معجزات اين است که بر اساس نقل عهد جديد، دليل اقامه اين معجزات از سوي حضرت عيسي عليه السلام تنها دلسوزي و ترحم نسبت به بيماران و يا ديگر افراد است، ضمن اين که سخني از اينکه اين معجزات به اذن خداوند متعال است، به ميان نيامده است.

6. تصلیب حضرت عیسی عليه السلام

از جمله مسائل بسيار مهم در زندگاني حضرت عيسي عليه السلام بحث از تصليب ايشان است.

الف. ديدگاه قرآن

قرآن کريم به صراحت مسئله به صليب کشيدن حضرت عيسي عليه السلام را رد مي­کند و مي­فرمايد:

 «وقولهم إنا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه لهم وإن الذين اختلفوا فيه لفي شك منه ما لهم به من علم إلا اتباع الظن وما قتلوه يقينا بل رفعه الله إليه وكان الله عزيزا حكيما»[54]

«و گفتارشان كه: «ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم!» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند لكن امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى‏كنند و قطعاً او را نكشتند! بلكه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حكيم است.»

راجع به اين دو آيه مرحوم علامه طباطبايي بر اين باور است که وجه اينکه قرآن کريم علاوه بر نفي قتل از حضرت عيسي عليه السلام، مسئله تصليب را هم رد کرده است، اين است که تصليب نوعي مجازات زجرآور و سخت است، تلازمي با قتل ندارد،‌ از اين رو خداوند متعال افزون بر نفي قتل، تصليب را هم از ايشان نفي کرده است.[55]

از نظر قرآن کريم، مخالفان حضرت عيسي عليه السلام فرد ديگري که شبيه آن حضرت بود، را به اشتباه گرفته و به دار آويختند وخداوند، آن حضرت را به آسمان و نزد خود برده است.

در اين باره از امام باقر عليه السلام روايت شده که فرمودند آخرين شبي که حضرت عيسي عليه السلام در جمع شاگردان خود بود،‌ خطاب به ايشان گفت که کدام يک از شما قبول مي­کند که شبح من بر او انداخته شود و به جاي من به صليب کشيده شود، اما با من هم­درجه باشد.[56]

ب. ديدگاه عهد جديد

عهد جديد ماجراي تصليب حضرت عيسي عليه السلام را به تفصيل بيان کرده و آن را مسلم مي­داند. به گفته عهد جديد ماموران رومي جامه‌اي قرمز بر او پوشانيدند و تاجي از خار بافته بر سرش گذاردند،‌ آنگاه با حالتي مسخره­آميز به او گفتند: «سلام اي پادشاه يهود!»

آنها با ني بر سر او زدند و آب دهان بر وي مي­انداختند و به حالت مسخره در مقابل  او زانو زده و به او تعظيم مي‌نمودند. آنها به آن حضرت شراب مخلوط با سبزيجات تلخ دادند تا بنوشد و درد شکنجه کمتر شود، اما وي قبول نكرد.

آنها آن حضرت را در ميان دو شخص مجرم ديگر به صليب کشيدند. عابران او را دشنام داده و سر خود را جنبانده مي­گفتند: «هان اي كسي كه هيكل را خراب ميكني و در سه روز آنرا بنا مي­كني،  از صليب به زير آمده خود را برهان.»

 بر اساس آنچه که در عهد جديد آمده است، پس از به صليب کشيدن آن حضرت، سربازان لباس او را تقسيم نموده قرعه بر آن افكندند تا سهم هر كس مشخص شود.

وقتي که هوا تاريک شد، عيسي با صداي بلند گفت: «الهي الهي چرا مرا واگذاردي؟» و پس از لحظاتي جان داد.

7. رستاخیز و صعود عیسی عليه السلام

از جمله مباحث مورد بحث در قرآن و عهدين، مسئله رستاخيز يا صعود حضرت عيسي عليه السلام است.

الف. ديدگاه قرآن کريم

قرآن کريم که به طور کلي انديشه تصليب حضرت عيسي عليه السلام را رد کرده است، و در مقابل مسئله صعود آن حضرت به نزد خداوند را مطرح کرده است:

«وإن الذين اختلفوا فيه لفي شك منه ما لهم به من علم إلا اتباع الظن وما قتلوه يقينا بل رفعه الله إليه وكان الله عزيزا حكيما»[57]

و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى‏كنند و قطعاً او را نكشتند! بلكه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حكيم است.»

 بنابراين اصل بالا بردن حضرت عسيي عليه السلام به نزد خدا امري مسلم است، همچنين ظاهر اين آيه دلالت بر صعود جسماني و روحاني حضرت عيسي عليه السلام دارد و گرنه صعود روحاني انسان­ها پس از مردن که امري همگاني است.[58]

همچنين قرآن کريم در آيه­اي ديگر در اين باره مي­فرمايد:

اذ قال الله يا عيسى إني متوفيك ورافعك إلي ومطهرك من الذين كفروا»[59]

«هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: «من تو را برمى‏گيرم و به سوى خود، بالا مى‏برم و تو را از كسانى كه كافر شدند، پاك مى‏سازم‏»

ممکن است کسي از اين آيه چنين برداشت کند که واژه «متوفيک» دلالت بر مردن حضرت عيسي عليه السلام دارد.

در پاسخ بايد گفت که ماده « فوت» به معنى از دست رفتن است؛ ولى «توفى» (بر وزن ترقى) از ماده «وفى» به معنى تكميل كردن چيزى است و اينكه عمل به عهد و پيمان را وفا مى‏گويند به خاطر تكميل كردن و به انجام رسانيدن آن است، و نيز به همين دليل اگر كسى طلب خود را به طور كامل از ديگرى بگيرد، عرب مى‏گويد: توفى دينه، يعنى طلب خود را به طور كامل گرفت.

در آيات قرآن نيز توفى به معنى گرفتن به طور مكرر به كار رفته است مانند:

«وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ»[60]

«او كسى است كه روح شما را در شب مى‏گيرد و از آنچه در روز انجام مى‏دهيد آگاه است».

در اين آيه مساله خواب به عنوان توفى روح ذكر شده، همين معنى در آيه 42 سوره زمر و آيات ديگرى از قرآن نيز آمده است، درست است كه واژه توفى گاهى به معنى مرگ آمده و متوفى به معنى مرده است، ولى حتى در اينگونه موارد نيز حقيقتا به معنى مرگ نيست، بلكه به معنى تحويل گرفتن روح مى‏باشد و اصولا در معنى توفى، مرگ نيفتاده، و ماده فوت از ماده وفى به كلى جدا است.[61]

ب. ديدگاه عهد جديد

ماجراي رستاخيز حضرت عيسي عليه السلام در اواخر هر چهار انجيل عهد جديد و با روايت­هايي متفاوت آمده است که خلاصه آن چنين است.

پس از آنکه مردي به نام يوسف از پيلاطس حاکم، اجازه دفن عيسي عليه السلام را گرفت،‌ و او را به خاک سپرد،‌ برخي از زنان پيرو حضرت عيسي مانند مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب به رسم قوم يهود براي تدهين پيکر حضرت عيسي عليه السلام به مزار او آمدند. در اين هنگام زلزله­اي آمده و فرشته  يهوه به زمين نازل شد و خبر از زنده شدن و برخاستن حضرت عيسي عليه السلام از درون قبرش داد.

آنها به توصيه فرشته يهوه نزد شاگردان آن حضرت رفته و آنها را آگاه ساختند.

البته در انجيل يوحنا آمده که مريم مجدليه بر سر قبر آمد و ديد که سنگ قبر کنار رفته و به سرعت نزد يوحنا و شمعون و پطرس رفته و آنها را آگاه ساخت.

پس از ماجراهايي شاگردان حضرت عيسي عليه السلام با آن حضرت دور هم جمع شده و حضرت به ايشان چنين فرمود:

«تمامي قدرت در آسمان و بر زمين به من داده شده است، پس رفته همة امتها را شاگرد سازيد و ايشانرا به اسم‌ِ اب و ابن‌ و روح القدس تعميد دهيد»[62]

بر اساس انجيل مرقس، فرمود:

«در تمام عالم برويد و جميع خلايق را به انجيل موعظه كنيد. هركه ايمان آورده تعميد يابد نجات يابد و اما هركه ايمان نياورد بر او حكم خواهد شد. و اين آيات همراه ايمانداران خواهد بود كه به نام من ديوها را بيرون كنند و به زبانهاي تازه حرف زنند. و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلي بخورند ضرري بديشان نرساند و هرگاه دستها بر مريضان گذارند شفا خواهند يافت.»

بر اساس انجيل مرقس، حضرت عيسي عليه السلام پس از اين جلسه به سوي آسمان رفته و به دست راست خدا نشست. [63]

نتيجه‌ي بحث

آنچه از در اين تحقيق گذشت را مي­توان در موارد زير خلاصه کرد:

1.  بر اساس قرآن کريم،‌ زمان و مکان ولادت حضرت عيسي عليه السلام روشن نيست؛ اما بر اساس عهد جديد،‌ حضرت عيسي عليه السلام در عصر پادشاهي هيردوس و در شهر بيت لحم به دنيا آمد؛

2.  بر اساس آيات قرآن کريم، ولادت حضرت عيسي عليه السلام همراه با حوادثي شگفت­انگيز از جمله جوشيدن چشمه از زير پاي حضرت مريم سس، خرما دادن شاخه خشک­شده درخت خرما و سخن گفتن در گهواره با مردم بوده است؛ در حاليکه بر اساس عهد جديد ولادت حضرت عيسي عليه السلام همراه با طلوع ستاره­اي خاص در آسمان و نزول فرشته يهوه بر مردم و بشارت مردم به تولد آن حضرت بوده است؛

3.  قرآن کريم حضرت عيسي عليه السلام را فردي بدون پدر دانسته و سخني از برادران و خواهران وي به ميان نياورده است،‌ اما عهد جديد حضرت عيسي عليه السلام را داراي برادران و خواهراني معرفي کرده و نام برادران ايشان را نيز روشن کرده است؛

4.  قرآن مجيد از کودکي حضرت عيسي عليه السلام همان سخن گفتن وي با مردم در گهواره را يادآور شده است، اما عهد جديد کودکي آن حضرت را تشريح کرده و برخي از اتفاقات آن را بيان مي­کند؛

5.  بر اساس ظاهر آيات قرآن کريم، آغاز نبوت حضرت عيسي عليه السلام از همان کودکي بوده است؛ اما عهد جديد آغاز نبوت ايشان را حدود سي سالگي مي­داند؛

6.    برخي معجزات حضرت عيسي عليه السلام در قرآن کريم و عهد جديد،‌ مشترک و برخي ديگر متفاوت است؛

7.  تصليب حضرت عيسي عليه السلام در قرآن کريم،‌ انکار شده است، اما عهد جديد آن را از مسلمات مي­پندارد؛

8.  بر اساس آيات قرآن کريم،‌ خداوند متعال حضرت عيسي عليه السلام را به نزد خود برده است، اما عهد جديد از رستاخيز و برخاستن وي از قبر و آنگاه نشستن کنار دست خداوند، سخن مي­گويد.

فهرست منابع

1.    قرآن كريم؛

2.    آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415؛

3.    ابن شهر آشوب مازندراني، محمد بن علي، متشابه القرآن و مختلفه، قم ، انتشارات بيدار، 1410؛

4.    ابن کثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلمية، 1419؛

5.    جعفري، يعقوب، تفسيرکوثر، بي جا، بي تا؛

6.  رازي، ابوالفتوح حسين بن علي، ‌ روض الجنان، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1408؛

7.    رازي، فخرالدين، مفاتيح الغيب،‌ بيروت، داراحياء التراث العربي؛1420؛

8.    طباطبايي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1417؛

9.    طبرسي، فضل بن حسن،‌جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377؛

10.                        طنطاوي، ‌سيد محمد، التفسير الوسيط، بي جا، بي تا،

11.                        شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي؛

12.                        فضل الله، سيدمحمدحسين، من وحي القرآن، بيروت، دارالملاك للطباعة و النشر، 1419؛

13.                        فيض کاشاني، ملامحسن، تفسير صافي، تهران، انتشارات الصدر، 1415؛

14.                        قرشي، سيد علي اکبر، احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، 1377؛

15.                        قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي،قم، دارالكتاب، 1367ش؛

16.                        مراغي، احمد بن مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، داراحياء التراث العربي؛

17.                        مغنيه، محمدجواد، تفسير کاشف، تهران، دارالكتب الاسلامية،1424؛

18.                        ــــــ، تفسير مبين، قم، بنياد بعثت؛

19.                        مکارم شيرازي، ‌ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1374.

20.                        ‌ ميبدي، رشيدالدين احمد بن ابي سعد، کشف الاسرار، تهران، انتشارات اميركبير، 1371؛

21.          شيخ مفيد، محمد بن محمد،‌ تفسير القرآن المجيد، قم، مركز انتشارات دفتر تبيليغات اسلامي، 1424.

 



[1] . مريم/22و23.

[2] . متي1:2 و لوقا 2: 1-7.

[3] . آ‌ل عمران/59.

[4] . مريم/24و25.

[5] . مريم/26.

[6] . مريم/27و28.

[7] . مريم/29.

[8] . مريم/30-33.

[9] . متي 2 :1-11

[10] . لوقا 2: 8-16.

[11] . سيد محمدحسين طباطبايي(ره)، تفسير الميزان، ج3، ص188.

[12] . آل عمران/42.

[13] . لوقا 23:3.

[14] . متي 1: 1-17 و لوقا 3: 23-38.

[15] . متي 1: 18-25.

[16] . لوقا1: 34-38.

[17] . متي 56:13.

[18] . يوحنا 5:7.

[19] . لوقا2: 35-32.

[20] . لوقا2: 21-40.

[21] . لوقا53:2

[22] . البته در اين باره ديدگاه­هاي مختلفي از سوي مفسران شيعه و سني ارائه شده است به عنوان مثال مفسران  شيعي از جمله مرحوم شيخ مفيد(تفسير القرآن المجيد، ج1،ص347)، مرحوم طبرسي(جوامع الجامع، ج2، ص393)، ابوالفتوح رازي(روض الجنان، ج13،ص75) مرحوم علامه طباطبايي(الميزان، ج14،ص47) سيد علي اکبر قرشي(احسن الحديث، ج6،ص318) به همراه فخر رازي(مفاتيح الغيب،ج1،ص534) از اهل سنت قائل به نبوت عيسي عليه السلام در کودکي هستند.

از سوي ديگر مفسراني  از شيعه همچون محمدجواد مغنيه( تفسير کاشف، ج5، ص179 و تفسير مبين، ج1، ص399)، سيدمحمدحسين فضل الله(من وحي القرآن، ج15،ص40) يعقوب جعفري(تفسيرکوثر، ج6،ص513) به همراه مراغي (تفسير المراغي، ج16،ص48) از اهل سنت قائل به نبوت عيسي عليه السلام در بزرگسالي شده­اند و حتي ابن شهر آشوب مازندراني مدعي است که اماميه نيز بر همين نظر است(متشابه القرآن و مختلفه،‌ج1،ص258) و رشيدالدين ميبدي از اهل سنت نيز نقل مي­کند که بيشتر مفسران بر اين باور هستند که حضرت عيسي عليه السلام در اين آيه از لوح محفوظ خبر داده است.کشف الاسرار، ج،ص37)

[23] . مريم/29و30.

[24] . طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ج14،ص47 و فيض کاشاني، تفسير صافي، ج3،ص218

[25] . بقره/253.

[26] . مائده/46.

[27] . مائده/17.

[28] . مائده/72.

[29] . مائده/73.

[30] . نساء/171.

[31] . مائده/116.

[32] . بقره/87 و نيز بقره/253 و مائده/110.

[33] . شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج1، ص340 و فخر رازي، مفاتيح الغيب،‌ج1،‌ص596،‌ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار، ج1،‌ص265، ابن کثير، تفسير القرآن العظيم، ج1،‌ص216، سيدمحمود آلوسي، روح المعاني، ج1، ص316، طنطاوي،‌سيد محمد، التفسير الوسيط، ج1، ص196.

[34] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،‌ج1، ص339.

[35] . مراغي احمد بن مصطفي، تفسير المراغي،‌ج1، ص165

[36] . مکارم شيرازي، ناصر،‌تفسير نمونه،‌ج1، ص339.

[37] . آل عمران/49.

[38] . مائده/110.

[39] . مائده/112-115.

[40] . آل  عمران/51.

[41] . آل عمران/52.

[42] . مائده/46.

[43] . صف/6.

[44] . لوقا 23:3.

[45] . لوقا 23:3.

[46] . مرقس 1: 9 – 14 و لوقا 3: 22.

[47] . متي 9: 18 – 26.

[48] . متي 9: 28 – 33، متي 8: 1-3.

[49] . متي 8: 23 – 26.

[50] . متي 14:‌ 19 – 21.

[51] . متي 14: 26.

[52] . متي 21: 19.

[53] . يوحنا 2: 1 – 10.

[54] . نساء/ 157و 158.

[55] . طباطبايي،‌سيدمحمدحسين، الميزان، ج5،ص132.

[56] . قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي،‌ج1،ص157.

[57] . نساء/ 157و 158.

[58] . طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ج5،ص133و 134.

[59] . آل عمران/55.

[60] . انعام/60.

[61] . مکارم شيرازي،‌ناصر، تفسير نمونه، ج2،ص569

[62] . متي 28: 18 و 19.

[63] . مرقس 16: 15 – 19.