اعجاز علمي قرآن

جميله براتيان

 

چکيده:

طرح مسئله

اعجاز در لغت

اعجاز در اصطلاح

«علم» در لغت و اصطلاح

اعجاز علمي قرآن

اعجاز قرآن و دليل آن

وجود علوم بشري در قرآن

ديدگاه اول

ديدگاه دوم

ديدگاه برگزيده

نمونه اي از اعجاز علمي قرآن

1. جاذبه زمين

2. حرکت زمين

3. خبر از پيروز شدن روم

نتيجه گيري

 

چکيده:

   نوشتار حاضر گذري بر مسائل مطرح در بحث اعجاز علمي قرآن کريم دارد. هدف نگارنده از اين نوشتار تبيين مفهوم اعجاز علمي قرآن و بيان برخي از مصاديق آن با مراجعه به آيات قرآن کريم است. بر اساس يافته هاي اين نوشتار، اعجاز علمي قرآن به معناي بيانات علمي قرآن و نيز اخبارهاي غيبي قرآن است که تا هنگام  نزول آيات، کسي از آنها خبردار نبوده و در کتاب هاي آسماني پيشين نيز از آنها خبرداده نشده است. اگر چه تمام علوم بشري در قرآن وجود ندارد، اما مطالب علمي متقني به چشم مي خورد که مي توان آنها را همان اعجاز علمي قرآن دانست که از جمله آنها جاذبه زمين است که سال ها پيش از نيوتن از سوي قرآن کريم مطرح شده است.

طرح مسئله

سخن از معجزه به عنوان يکي از اسناد حقانيت پيامبران همواره از مباحث  جدي و مورد توجه متفکران ديني و غير ديني بوده است. معجزات پيامبران پيشين همگي از سنخ ماده بوده است، که امروزه ديگر سخن از آنها و اثبات حقانيت آنها امري ناممکن است، در حاليکه معجزه پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از سنخ لفظ و معنا است،‌ و امروزه در دسترس بوده و اعجاز آن قابل ارائه و اثبات است. قرآن کريم به عنوان معجزه جاويدان پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وجوه اعجاز فراواني دارد و هر روز گوشه اي از عظمت آن براي  جهانيان آشکار مي شود.

اگر چه پيشتر تنها بر روي فصاحت و بلاغت قرآن کريم به عنوان وجه اعجاز آن تکيه مي شد، اما امروزه مسلمانان وجوه اعجاز گوناگوني را براي قرآن بر مي شمرند.

يکي از مباحثي که اخيرا مورد استقبال نويسندگان قرآن­پژوه قرار گرفته است، مسئله اعجاز علمي قرآن کريم است.

آنچه که در اين نوشتار مورد تأکيد قرار گرفته است، تبيين برخي مباحث موجود در مسئله اعجاز علمي قرآن کريم است.

اعجاز در لغت

ديدگاه هاي لغت­نويسان راجع به واژه «اعجاز»، تقريبا با يکديگر همنواست؛ به گونه اي که ابن فارس مي گويد: «واژه معجزه از مصدر اعجاز، مشتق از «عجز» مي باشد که به معناي ناتواني و نيز پايان و انتهاي هرچيز است.»[1] 

در قاموس نيز چنين آمده است:  «عجز بر وزن فلس يعني ناتواني و اعجاز به معناي عاجز کردن است و در قرآن نيز چنين آمده است: «وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِين»[2] «شما نمى‏توانيد [خدا را] درمانده كنيد.»[3]

راغب اصفهاني نيز در اين باره مي نويسد: «ريشه و اصل واژه «معجزه» تأخر از چيزي و وقوع آن به دنبال امري است؛ ولي در عرف به معناي قصور و ناتواني از انجام کار، متداول گرديده است.»[4]

بنابراين مي توان چنين گفت که به لحاظ لغوي، اعجاز به معناي ناتوان کردن و معجزه به معناي ناتواني است.

اعجاز در اصطلاح

انديشمندان مسلمان راجع به معناي اصطلاحي «اعجاز» ديدگاه واحدي ندارند. طريحي در اين باره مي نويسد: «معجزه امري است خارق العاده که مطابقت با ادعاي نبوت داشته همراه با تحدي است.»[5]

سيوطي بر اين باور است که معجزه امري است خارق عادت که در مقام محاجه آورده مي شود و ديگران از آوردن آن عاجز باشند. [6]

آيت الله خوئي راجع به تعريف اصطلاحي معجزه مي نويسد:

«کسي که مقامي را از ناحيه خداوند دعا مي کند به عنوان گواه بر صدق گفتارش عملي انجام دهد که قوانين طبيعت را بشکند، به طوري که ديگران از انجام دادن آن عمل عاجز و ناتوان باشند، چنين عمل خارق العاده را معجزه و انجام دادن آن را «اعجاز» مي نامند.[7]

علامه طباطبايي(ره) نيز در تعريف معجزه مي گويد:

«معجزه عبارت از امري است خارق العاده که دلالت کند که ماوراء، در طبيعت و امور مادي تصرف کرده است، و اين به آن معني نيست که معجزه مبطل امر عقلي و ضروري است.» [8]

همانگونه که ملاحظه گرديد، بر اساس تعريف نخست، معجزه تنها براي صدق مدعي نبوت است در حالي که چنين قيدي در ديگر تعاريف وجود ندارد.

با وجود اين، تعريف رايج و مشهور ميان انديشمندان مسلمان را مي توان چنين معرفي کرد:

معجزه عبارت است از کار خارق العاده اي که همراه با ادعاي نبوت بوده و با اراده خداوند متعال از شخص مدعي نبوت ظاهر مي شود؛ ولي اگر کار خارق العاده اي از بنده اي صالح سر زند که مدعي نبوت نباشد، کرامت ناميده مي شود.[9]

 تفاوت معجزه با ديگر امور خارق عادت در آموزش ناپذيري،‌ معارضه ناپذيري و عدم محدوديت و تفاوت در هدف آنهاست؛[10]

معجزات پيامبران در ادوار گوناگون به حسب اقتضائات آن زمان است؛ به عنوان مثال معجزه حضرت موسي عليه السلام در عصري که عصر نفوذ ساحران بود، اژدها شدن عصاي آن حضرت بود و معجزه حضرت عيسي عليه السلام اموري همچون شفادادن بيماران، ساختن کبوتري گلي و دميدن روح در آن و ... بود.

معجزه پيامبر گرامي اسلام، نيز قرآن کريم است که معجزه­اي از سنخ معنا بوده و جاويدان است؛

قرآن کريم براي اثبات حقانيت خود به دفعات مخالفان خود را به تحدي فراخوانده است، تا آنجا که حتي يک سوره را هم از مشرکان مطالبه کرده است.

«علم» در لغت و اصطلاح

لغت­شناسان راجع به معناي لغوي علم، معاني نسبتا مشابهي را ارائه کرده اند: خليل فراهيدي مي گويد: «علم يعلم : يعني مي داند و علم ضد جهل است.» [11]

برخي ديگر از لغت نويسان در اين باره مي نويسند: علم: يعني يقين، زماني که به معني يقين بيايد، فوري به مفعول مي‌شود. زماني که به معناي شناخت بيايد متعددي به يک مفعول مي شود.[12]

برخي از محققان نيز پس از آنکه علم را به معناي «دانستن دانش» معنا کرده اند، مي نويسند: علم گاهي به معني اظهار و روشن کردن است و گاهي هم به معني دليل و محبت است. [13]

امّا در مورد معناي اصطلاحي «علم» گفته شده است که : «علم به معناي احاطه بر چيزي است» و احاطه خود بر چند قسم است: 

1. شناخت: اگر علم تشخيص و درک ويژگي­هاي شي باشد،‌ شناخت ناميده مي شود؛

2. يقين: اگر علم به اطمينان و سکون برسد، «يقين» ناميده مي شود. [14]

استاد مصباح يزدي نيز تعاريف اصطلاحي «علم» را چنين ارائه مي کند:

1. عتقاديقيني مطابق با واقع؛

2. مجموعه قضايايي که مناسبتي ميان آنها در نظر گرفته مي­شود، مانند قضاياي تاريخي که به وجودآورنده علم تاريخ هستند؛

3. مجموعه قضايايي که از راه تجربه و حس به دست آمده باشد. اين تعريف از علم از سوي پوزيتويست­ها ارائه شده است.

- مجموعه قضاياي حقيقي که از راه تجربه حسي قابل مشاهده باشد و اين همان اصطلاحي است؛ که پوزيست ها، به کار مي برند و براي آن، علوم و معارف غير تجربي را علم نمي شمارند: اين اصطلاح امروز در سطح جهان رواج يافته و طبق علم را در مقابل فلسفه قرار مي دهند. [15]

گفتني است در برخي روايات، از علم، به نوري که به وسيله خداوند در قلب مي تابد، تعبير شده است[16]  که البته اين علم نوراني از بحث ما خارج است و آنچه که در اين بحث مورد نظر ماست، همان علوم ظاهري مي باشد.

از بررسي معناي لغوي و اصطلاحي واژه وي «اعجاز» و «علم» نتايج زير به دست مي آيد:

الف. معناي لغوي اعجاز همان ناتوان کردن است و معناي اصطلاحي آن همه کار خارق العاده اي که همراه با ادعاي نبوت و تحدي باشد، که کار بشر نيست؛

ب. علم در لغت به معني دانستن و در مقابل جهل و بي خبري است،‌ ضمن آنکه براي واژه «علم» معاني اصطلاحي فراواني بيان شده است و آنچه که به طور خلاصه مي‌توان گفت،‌ اين است که علم همان اعتقاد و باور يقين که دين يقين در اثر تلاش و فعاليت علمي بدست مي آيد.

اعجاز علمي قرآن

پس از آنکه با واژگان «علم» و «اعجاز» آشنا شديم، نوبت آن فرارسيده است تا مقصود خود از واژه «اعجاز علمي» قرآن را روشن کنيم.

مقصود از اعجاز علمي قرآن دو امر است:

1. رازگويي علمي؛ بدين معنا که قرآن کريم،‌ مطلبي را که قبل از نزول آيه کسي از آن اطلاع نداشته،‌ بيان کند، به طوري که مدت ها بعد، آن مطلب علمي به وسيله دانشمندان کشف شود؛

2. اخبار غيبي؛ بدين معنا که قرآن کريم در مورد وقوع حوادث طبيعي و جريانات تاريخي که در هنگام آيه کسي از آن خبر نداشته و در کتاب­هاي آسماني پيشين از آن خبر داده نشده است، اظهار نظر کند.[17]

اعجاز قرآن و دليل آن

دليل عمده بر اعجاز قرآن کريم، همان تحدي و مطالبه نظير آن است که با قاطعيت از مردم عرب و  غيرعرب  خواسته است، چنانچه شک دارند نظير و مانند آن را بياورند.

قرآن کريم گاه از مردم خواسته است که همانند قرآن را بياورند:

«فَلْيَأْتُواْ بحَِدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كاَنُواْ صَدِقِين‏»[18]

«اگر راست مى‏گويند سخنى همانند آن بياورند»

گاه نيز از مردم خواسته تا ده سوره مانند آن بياورند:

««أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»[19]

«يا مى‏گويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گوييد ده سوره برساخته‏شده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خوانيد.»

خداوند متعال در برخي ديگر از آيات باز هم تنزل کرده و خواستار اقامه تنها يک سوره مانند قرآن را شده است؟

«وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[20]

«و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد.»

با توجه به آنچه که گذشت، روشن شد که خداوند متعال در قرآن کريم، مردم را مبارزه طلبيده و از آنها خواستار ارائه تنها يک سوره مانند سوره هاي قرآن شده است.

از سوي ديگر مطالعه تاريخ عرب نشان از اين واقعيت دارد که خطباي نامي و فصيحي در ميان عرب هاي آن زمان وجود داشته است بود و با اينکه اين مطالبه از سوي خداوند، موقت به وقت و زماني خاص يا گروه محدودي نبوده است و نيز چنين دعوتي از سوي قرآن، به طور دائم، به آنان پيشنهاد شده بود، عدم ارائه حتي يک سوره مانند سوره هاي قرآن، نشان از بشري نبودن قرآن و معجزه بودن آن دارد. به ويژه آنکه مشرکان آن عصر به گواهي تاريخ در نابودي قرآن حريص بودند و با نهايت کوشش مي خواستند، نور خدا را خاموش نمايند و آن را مخفي نگهدارند. چنين امري خود بهترين دليل است که آنها از معارضه عاجز بودند. و مقصود از معجزه نيز همين است.

قرآن کريم خود در اين باره مي فرمايد:

«وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ»[21]

«چنان نيست كه اين قرآن از جانب غير خدا [و] به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق [كننده] آنچه پيش از آن است مى‏باشد و توضيحى از آن كتاب است كه در آن ترديدى نيست [و] از پروردگار جهانيان است.»

بنابراين آنچه باعث شد که آنها ايمان نياورند، همان عصبيت هاي آنها بوده که سد راه هدايت آنها شده است.[22]

وجود علوم بشري در قرآن

يکي از مباحث مرتبط با مسئله اعجاز علمي قرآن، مبحث وجود علوم بشري در قرآن است. به طور کلي راجع به اين مسئله که  آيا همه ي علوم بشري در قرآن هست،سه ديدگاه عمده وجود دارد:

ديدگاه اول

قائلان به اين ديدگاه بر اين باورند که همه علوم بشري در قرآن وجود دارد. بر اساس پژوهش هاي محققان،‌ نخستين بار اين انديشه در کتاب «احياء العلوم» و «جواهر القرآن» ابوحامد عزالي ديده شده است. او سعي کرد که نشان دهد همه علوم را مي توان از قرآن استخراج کرد. غزالي در اين باره  مي نويسد:

«سپس علوم، همه آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال ذات و صفات خود را توضيح مي دهد و اين علوم بي نهايت است و در قرآن به اصول کليات (جامع) آنها اشاره شده است.»

پس از غزالي، ابولفضل المرسي، ـ که صاحب کتاب تفسير است ـ  اين ديدگاه را به صورت افراطي مي پذيرد و اين آموزه را مطرح مي کند که همه علوم اولين و آخرين در قرآن وجود دارد.

پس از اين دو، بدرالدين زرکشي در البرهان، جلال الدين سيوطي در کتاب الاتفاق في علوم القرآن و  مرحوم فيض کاشاني در مقدمه تفسير «صافي» اين ديدگاه را مي پذيرند.

در عصر جديد هم با پيشرفت علوم، اين ديدگاه تقويت شد و کساني مثل طنطاوي جوهري در کتاب تفسير «الجواهر في تفسير القرآن» سعي کرد تا بسياري از علوم جديد را به قرآن نسبت دهد.

قائلان به ديدگاه اول، براي اثبات نظريه خود دلائلي اقامه کرده اند:

اولا ظاهر برخي از آيات قرآن دلالت بر اين دارد که همه چيز در قرآن وجود دارد. مثل:

«وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْء»[23] 

«و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است،‌ بر تو نازل کرديم.»

ثانيا آياتي که اشاره به علوم مختلف مي کند مثل: آيه ي که از حساب سخن مي گويد اشاره به علوم رياضي دارد:

« وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ»[24]

همچنين آيهزير دلالت بر وجود علم پزشکي درقرآن مي کند:

«وَإِذَا مرضْتُ فهو يَشفِين»[25]

ثالثا رواياتي از اهل بيت عليهم السلام صادر شده است که دلالت بر وجود همه علوم در قرآن دارد. به عنوان نمونه از امام باقر عليه السلام روايت شده که فرمودند:

«انّ الله تبارک و تعالي لم يدع شيئا تحتاج اليه الامه نزله في کتابه و بينه لرسوله»[26]

«خداوند تبارک و تعالي هيچ چيزي را که مسلمانان به آن محتاج باشند، فروگذار نکرده است مگر آنکه آنها در قرآن، نازل فرموده و براي پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بيان کرده است.»

رابعا در روايات متعددي بيان شده که قرآن داراي بطون است. عزالي در کتاب احيا العلوم به همين مطلب اشاره کرده و تعداد علوم قرآن را تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم بر شمرده  است.[27]

نقد اين ديدگاه را به همراه بيان ديدگاه برگزيده بيان خواهيم کرد.

ديدگاه دوم

قائلان به اين ديدگاه بر اين باور هستند که قرآن فقط کتاب هدايت و دين است و براي بيان مسائل علوم تجربي نيامده است . اين ديدگاه را مي توان از سخنان برخي صاحب نظران و مفسران استفاده کرد.

براي مثال ابو اسحاق شاطبي، که با نظريه غزالي و المرسي،‌ سخت مخالف بود، مي گويد: «قرآن براي احکام آخرت و مسائل جنبي آن آمده است.» [28]

در بررسي اين ديدگاه مي توان گفت که چنين ادعايي با ظواهر آيات قرآن ناسازگار  است؛ چرا که در قرآن احکام و حدود و حتي قوانين ارث و دستورات جنگ و حکومت و اقتصاد و......بيان شده است که مربوط به دنياي مردم است؛

ديدگاه برگزيده

به نظر مي رسد با مراجعه به قرآن کريم، به ديدگاه سوم که تفصيل در مسئله است، خواهيم رسيد بدين معنا که از طرفي همه علوم بشري در ظواهر قرآن وجود ندارد و هدف اصلي قرآن نيز  هدايت گري به سوي خداست. و از طرفي ديگر قرآن کريم دعوت به تفکر و علم مي کند و برخي از مثال ها و مطالب علمي صحيح و حق را بيان مي کند. به ديگر بيان استفاده قرآن کريم از برخي مسائل علمي نيز در جهت هدايت گري انسان هاست.

شواهدي که مي توان براي تبيين اين ديدگاه و نيز رد ديدگاه نخست، اقامه کرد عبارتند از:

اولا قرآن کتاب هدايت است، بنابراين ضرورت ندارد تا تمام مسائل علمي را با تفصيلات آن ها بيان کند؛ هدايت گري قرآن کريم مطلبي است که بارها از سوي خداوند در قرآن کريم مورد اشاره قرار گرفته است:

«ذلک الکتاب لاريب فيه هدي للمتقين»[29]

«ان کتاب ترديدي در آن نيست، موجب هدايت متقين است»

«شَهْر رَمَضان الَّذي أُنْزِل فيه الْقُرْآن هُدى لِلنَّاس وَ بَيِّنات من الْهُدى‏ و الْفُرْقان»[30]

«ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است.»

ثانيا ظهور آياتي که مي فرمايد: «همه چيز در قرآن است» قابل اخذ نيست؛ چرا که بسياري از فرمول هاي شيمي و فيزيک در قرآن نيست.

ثالثا آياتي که اشاراتي به برخي علوم طبيعي دارد،‌ هدف از آنها کشف فرمول هاي فيزيک و شيمي نيست، بلکه اين اشارات به طور استطرادي و حاشيه اي مطرح شده تا از دل آنها مطالبي براي هدايت انسان ها بيان شود.[31]

بنابراين مي توان مدعي شد که اولا تمام علوم بشري در قرآن نيست؛

ثانيا قرآن تنها براي امور اخروي نيامده است؛

ثالثا قرآن کريم براي هدايت انسان ها آمده است، از اين رو آنجا که لازم دانسته از برخي مطالب صحيح علمي نيز بهره برده است.

با توجه به آنچه که گذشت، اين بحث مطرح مي شود که آيا مي توان اعجاز علمي قرآن را با استخراج برخي آيات علمي قرآن ثابت کرد؟

براي پاسخ به  اين سوال لازم است، برخي از آياتي که متضمن برخي مطالب علمي است و مورد استناد محققان قرار گرفته، مطرح و پس از بررسي آنها اعجاز علمي قرآن را پذيرفته يا رد کرد.

نمونه اي از اعجاز علمي قرآن

1. جاذبه زمين

يکي از قوانيني که در قرون اخير در اروپا کشف شد،‌ قانون جاذبه زمين است. در مجامع علمي روز، از نيوتن به عنوان نخستين نظريه پرداز اين قانون ياد مي شود.[32]

در قرآن کريم آياتي وجود دارد که مي توان در بردارنده قانون جاذبه زمين باشد:

«الله الذي رفع السموات بغير عمد ترونها»[33]

«خدا همان كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهايى كه براى شما ديدنى باشد، برافراشت‏.»

ظاهر  اين آيه دلالت بر اين مطلب دارد که خداوند متعال براي پابرجا ماندن آسمان ها، ستون هايي نامرئي را ساخت تا در حقيقت مانع از فروپاشي آسمان ها شود.

چنين برداشتي از آيه، دليل بر مسئله و قانون جاذبه زمين است که قرن ها بعد به وسيله نيوتن مطرح شد.

آيت الله مکارم شيرازي در کتاب قرآن و آخرين پيامبر مي نويسد:

شک نيست که وجود نيروي مرموزي را در درون زمين که همه اجسام را به سوي خود        مي کشد، همه پيش از نيوتن احساس کرده بودند، اما اينکه اين قانون يک قانون عمومي در سرتاسر جهان آفرينش، در تمام کرات و سيارات و کواکب و کهکشان­هاي عظيم و حتي ميان دو ذره بسيار کوچک و ناچيز مي باشد، که کسي پيش از نيوتن ظاهرا از آن آگاهي نداشت وتنها او بود که نخستين بار در قرن 17 ميلادي با الهام گرفتن از سقوط يک سيب به زمين پرده از روي اين قانون بزرگ برداشت و پايه گذار قانون جاذبه عمومي شد. اهميت اين قانون بقدري است که بعضي قرن 17 را قرن نيوتن نام گذارده اند، نيوتن ساعت هاي طولاني در سکوت و انديشه فرو رفت تا توانست اين قانون پيچيده را کشف کند و اين جمله را اثبات نمايد که هر دو جسم يکديگر را به نسبت مستقيم جرمها، و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها ، جذب مي کنند.[34]

بنابر آنچه که گفته شد، اين حقيقت آشکار و ثابت است که بيش از هزار سال قبل از نيوتن و کشف عظيم او قرآن به اين نيرو اشاره کرده است.

از اين رو مي توان وجود چنين مسئله اي در قرآن را يکي از وجوه اعجاز علمي قرآن دانست.

2. حرکت زمين

مدت ها بود که کليسا نظريه زمين­محوري بطلميوس را مطرح و شديدا از آن دفاع مي کرد،  بر اساس اين نظريه، زمين ثابت بود و خورشيد به دور آن مي چرخيد، تا اينکه براي نخستين بار  «کپرنيک» لهستاني و پس از او «گاليله» ضمن مخالفت با نظريه کليسا، نظريه خورشيد­مرکزي را مطرح کردند که بر اساس آن، زمين در حال گردش به دور خورشيد است.

گاليله با اختراع دوربين کوچکي که طرح آن را از يک عينک ساز هلندي به نام «يانس» گرفت و تکميل نمود، تقريبا جنبه ي حسي به آن داد، خلاصه اينکه اين کشف بزرگ علمي و اکتشاف مهم در تاريخ علم به نام او ثبت گرديد.

ولي قرآن در حدود يک هزار سال پيش از گاليله عقيده زمين­مرکزي را در لابلاي آيات مربوط به اسرار آفرينش و توحيد، صريحا رد کرده و تصريح مي کند که زمين با سرعت در گردش است:

«وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي اتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ»[35]

«كوهها را مى‏بينى [و] مى‏پندارى كه آنها بى‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.»

اين آيه به روشني بر اين مطلب دلالت دارد که کوه­ها در حرکتند، اگر چه به نظر ساکن مي آيند. مسلما حرکت کوه­ها بدون حرکت زمين هاي متصل به آنها معني ندارد و به اين ترتيب معني آيه چنين مي شود که زمين ها همه با هم به سرعت همچون ابرها در حرکتند.

اما چرا قرآن کوه ها را مرکز بحث قرار داده؟ شايد به اين جهت است که کوه ها از نظر سنگيني و وزن و پا برجائي ضرب المثلند، و براي تشريح قدرت خداوند و قدرت او برهر چيز قرآن اين تعبير را انتخاب نموده است جائي که کوه ها با اين عظمت و سنگيني به فرمان خدا گردش کنند قدرت قاهره ي او بر هر چيز به ثبوت مي­ رسد.

نکته جالب ديگر که در اين آيه  ديده مي شود تشبيه حرکت زمين به حرکت ابرهاست از اين تشبيه زيبا دو چيز استفاده مي شود:

1- حرکت سريع را در گذشته، بلکه امروز نيز به حرکت ابرها تشبيه مي کنند، در حديث است که مي فرمايد:« اَلفُرصهُ تمَرَّ السَحابَ» فرصتها همچون ابرها به سرعت در گذرند، نمونه اي از اين مطلب است، يعني حرکت زمين بسيار سريع است. مطابق نظريه دانشمندان امروز سرعت سير حرکت زمين در حرکت وضعي نزديک به 30 کيلومتر در هر دقيقه است.

2- ديگر اينکه حرکت ابرها با نهايت آرامش و بدون سر و صدا انجام مي پذيرد حرکت کره زمين به دور خود نيز کاملا آرام و خالي از هرگونه اضطراب و سر و صدا است.[36]

از ديگر آياتي که نشان از حرکت زمين دارد، آيه زير است:

«الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا»[37]

«همان كسى كه زمين را برايتان گهواره‏اى ساخت.»

قرآن در توصيف زمين لفظ «مهد» و «گهواره» را به کار برده و آن را به گهواره کودک تشبيه نموده است، گهواره را براي کودک شيرخوار آماده مي کنند. حرکت گهواره چنان ملايم و آرام است که کودک را به خوبي به استراحت خواب مي برد، هم چون زمين براي بشر آفريده شده که حرکت وضعي و انتقالي آن بسان حرکت گهواره کاملا نرم و آرام مي باشد، همان طور که حرکت گهواره براي پرورش کودک و استراحت او انجام مي گيرد. هم چنين منظور از حرکت روزانه و سالانه زمين تربيت انسان بلکه کليه موجودات روي زمين (اعم از جاندار و گياه و نبات) مي باشد.

اين آيه با ظرافت و لطافت خاصي به حرکت زمين اشاره کرده و علت اينکه از تصريح خودداري نموده اين است که دانشمندان آن روز بيشتر بر سکون زمين اتفاق نظر داشتند و آن را از ضروريات و بديهيات غير قابل ترديد مي دانستند.[38]

از بررسي آيات مربوط به حرکت زمين به اين نتيجه مي رسيم:

زمين داراي دو حرکت مي باشد،1- حرکت وضعي 2- حرکت انتقالي.

هرکدام از اين حرکات داراي خصوصيات خاص مي باشند، که تأثير اساس در زندگي بشري داشته که بدون آن زندگي ممکن نبود. به علاوه اين حرکات ، زمين داراي نيروي جاذبه است که اجسام را روي خود نگهداشته و از معلق شدن در فضا جلوگيري مي کند. لذا با ديدن و شناخت پيدا کردن نسبت به کره زمين، هر انسان متفکر و دانشمند را به تعجّب وا مي دارد.و پي به وجود خالق مي برد که دانا و توانا و فرزانه است که به تمام نيازهاي بندگانش توجه داشته است.

با توجه به آنچه که گذشت،‌ مي توان به اين نتيجه رسيد که قرآن کريم، سال ها پيش از کپرنيک و گاليله مسئله حرکت زمين را مطرح کرده است.

البته گاه ادعا مي شود که پيش از گاليله و در عصر يونان باستان کساني مسأله حرکت زمين را مطرح کرده بودند. در اين باره ادعا شده است که «فيثاغورث» حکيم معروف يوناني اشاراتي به اين مسئله داشته است، ولي از آنجا که نتوانسته بود دلايل کافي و قانع کننده بر مدعاي خود اقامه کند، هيچ گاه سخن آنان به عنوان يک نظريه علمي مورد توجه محافل علمي جهان واقع نشده بود؛ چرا که نظريه بطلميوس مبتني برسکون و مرکزيت زمين در حدود 15 قرن چنان بر تمام افکار دانشمندان سايه افکنده بود، که ديگر نظريات قدرت عرض اندام را نداشتند.[39]

بنابراين اگر چنين ادعايي را صادق تلقي کنيم، ديگر نمي توان نظريه حرکت زمين از سوي قرآن را به عنوان اعجاز علمي قرآن کريم،‌ تلقي کرد.

3. خبر از پيروز شدن روم

پيشتر اشاره شد که اصطلاح اعجاز علمي قرآن‌، بر پيشگويي ها و اخبار غيبي که تا عصر نزول کسي از آنها خبر نداشته و در کتاب هاي آسماني پيشين نيز از آن خبر داده نشده است، اطلاق مي شود. يکي از پيشگويي هاي قرآن کريم،‌ پيشگويي از پيروزي روميان بر ايرانيان است. قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:

«غلبت الروم في ادني الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون في بضع سنين»[40]

«روميان مغلوب شدند (و اين شكست) در سرزمين نزديكى رخ داد، اما آنها بعد از مغلوبيت به زودى در چند سال، غلبه خواهند كرد.»

در اين آيه از دو جنگ خبر مي دهد که در نخستين نبرد، ايرانيان بر روميان چيره شده و در نبرد دوم،‌ اين روميان بودند که بر ايرانيان پيروز شدند.

براى اينكه بدانيم شكست روميان از ايرانيان و سپس پيروزى آنها در چه مقطع تاريخى واقع شده است كافى است بدانيم كه در تواريخ امروز، در دوران خسروپرويز، به يك دوران جنگ طولانى ميان ايرانيان و روميان برخورد مى‏كنيم كه بيست و چهار سال دوام يافت، و از 604 ميلادى تا 628 به طول انجاميد.

در حدود سال 616 ميلادى دو سردار معروف ايرانى بنام «شهربراز» و «شاهين» به قلمرو روم شرقى حمله كردند، آنها را شكست سختى دادند، و منطقه شامات و مصر و آسياى صغير را مورد تاخت و تاز قرار دادند، دولت روم شرقى كه گرفتار شكست سختى شده بود تا آستانه انقراض پيش رفت و دولت ايران تمام متصرفات آسيايى او را با مصر تسخير كرد.

و اين در حدود سال هفتم بعثت پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بود.

ولى «هرقل» پادشاه روم از سال 622 ميلادى تهاجم خود را به ايران شروع كرد و شكست‏هاى پى در پى به سپاه خسروپرويز وارد ساخت، و تا سال 628 ميلادى اين جنگهايى كه به نفع روميان بود ادامه يافت، خسروپرويز شكست سختى خورد و مردم ايران او را از سلطنت خلع كرده و پسرش «شيرويه» را به جاى او نشاندند.

با توجه به اينكه ميلاد پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در سال 571 و بعثت ايشان در سال 610 ميلادى واقع شد شكست روميان منطبق بر سال هفتم بعثت و پايان پيروزى روميان و شكست خسروپرويز بر سال پنجم تا ششم هجرت منطبق مى‏شود، و مى‏دانيم در سال پنجم فتح خندق اتفاق افتاد و در سال ششم صلح حديبيه اتفاق افتاد، البته انتقال اخبار جنگ ايران و روم به منطقه حجاز و مكه نيز معمولا مقدارى از زمان را اشغال مى‏كرده است و به اين ترتيب تطبيق تاريخى اين خبر قرآنى روشن مى‏شود.[41]

    با توجه به آنکه اين واقعه در آينده اتفاق افتاده بود و در کتاب هاي آسماني پيشين نيز خبرداده نشده است، وجود آن در قرآن کريم را مي توان از مصاديق اعجاز علمي قرآن دانست.                   

نتيجه گيري

نتايج به دست آمده از اين نوشتار عبارتند از:

1.      معجزه عبارت است از کار خارق العاده اي که همراه با ادعاي نبوت بوده و با اراده خداوند متعال از شخص مدعي نبوت ظاهر مي شود؛

2.           قرآن کريم به عنوان معجزه جاويدان پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، وجوه اعجاز فراواني دارد؛

3.           يکي از وجوه اعجاز قرآن کريم،‌ اعجاز علمي آن است؛

4.      مقصود از اعجاز علمي قرآن کريم، رازگويي علمي قرآن و نيز اخبارهاي غيبي قرآن است که تا آن زمان کسي از آنها خبر نداشته است؛

5.      قرآن کريم به جهت هدايت انسان ها نازل شده است، از اين رو نظريه  افراطي وجود تمام علوم بشري در قرآن، نادرست است؛

6.      از ديگر مسائلي که مي توان آن را به عنوان اعجاز علمي قرآن کريم دانست، مسئله جاذبه زمين است که قرن ها پيش از نيوتن از سوي قرآن کريم،‌ مطرح شده است؛

7.           از ديگر آياتي که مي توان آن را به عنوان اعجاز علمي قرآن به شمار آورد،‌ اخبار از پيروزي روم است.

 



پاورقي

1. ابن فارس، احمد، مقايس اللغه، ج4، ص232.

[2] . يونس/ 53.

[3] . قرشي، سيد علي اکبر قاموس قرآن، ج4، صلی الله علیه و آله و سلم 292.

[4] . راغب اصفهاني، حسين، المفردات، ج2، صلی الله علیه و آله و سلم 553

[5] . الطريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، صلی الله علیه و آله و سلم 125.

[6] . سيوطي، عبد الرحمن، الانقان في علوم القرآن، ج2، 252.

[7] . خوئي، سيدابوالقاسم، البيان، ص41.

[8] . طباطبايي، سيد محمد حسين ، الميزان، ج1، صلی الله علیه و آله و سلم 93.

[9] . شيخ مفيد، النكت الإعتقادية، صلی الله علیه و آله و سلم 36 و 37، مصباح يزدي،‌آموزش عقايد،‌ج2، ص99-103 و راه شناسي،‌ ص123 – 133،  ابوالصلاح حلبي، تقريب المعارف،‌ص154 و 155، ‌شيخ طوسي،‌الاقتصاد،ص155، محقق حلي، المسلک في اصول الدين، ص161.

[10] . مصباح يزدي،‌آموزش عقايد،‌ج2، ص99-103 و راه شناسي،‌ ص123 - 133

[11] . فراهيدي، خليل، العين، ج2، ص1273.

[12] .الفيومي، احمد بن محمد، مصباح المنير، ج1-2، صلی الله علیه و آله و سلم 427.

[13] . قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، ج5، ص1273.

[14] . مصطفوي، حسن، التحقيق، ج8، ص206.

[15] . مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش فلسفه، ج1،ص61.

[16] . «ليس العلم بكثرة التعلم إنما هو نور يقذفه الله في قلب من يريد أن يهديه.» مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار ،ج‏67 ،‌ص140.   

[17] . رضايي، محمدعلي، پژوهشي دراعجاز علمي قرآن، ج1، ص94.

[18] . طور/34.

[19] . هود/12.

[20] . بقره/23 و نيز ر.ک. يونس/38.

[21] . يونس/37.

[22] . زرندي مير مهدي، سيد ابوالفضل، تاريخ و علوم قرآن، صلی الله علیه و آله و سلم 192و 191.

[23] . نحل/89.

[24] . انبيا/ 47 . همچنين براي اثبات علم حساب به آيه «رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ» غافر/15 . هم تمسک شده است.

[25] . شعرا/ 80.

[26] . عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، نور الثقلين، ج2، صلی الله علیه و آله و سلم 74.

[27] . رضايي، محمدعلي، پژوهشي دراعجاز علمي قرآن، ج1، ص33.

[28] . رضائي اصفهاني، محمدعلي، همان، ج1، صلی الله علیه و آله و سلم 35 تا 37.

[29] . بقرة/2.

[30] . بقره/185.

[31] . رضائي اصفهاني، محمدعلي، همان، ص34 و 35.

[32] . البته آنچه که امروز مطرح است،‌ تنها محدود به نيروي جاذبه زمين نمي شود، بلکه تمام موجودات عالم چنين جاذبه اي را نسبت به يکديگر دارند، لذا از اين قانون به نام جاذبه عمومي موجودات ياد مي شود. در اين قسمت تنها به جاذبه زمين اشاره کرده ايم.

[33] . رعد/2

[34] . مکارم شيرازي، ناصر، قرآن و آخرين پيامبر، صلی الله علیه و آله و سلم 167و 168.

[35] . نمل/90.

[36] . مکارم شيرازي، ناصر، قرآن و آخرين پيامبر، صلی الله علیه و آله و سلم 156و 152.

[37] . طه/53.

[38] . سبحاني، جعفر، برهان رسالت، صلی الله علیه و آله و سلم 275و 274.

[39] . رضايي اصفهاني،‌ محمدعلي، همان، ص197.

[40] . روم/2-4.

[41] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،‌ ج16، ص369.

منابع ومراجع

1.           قرآن کريم؛

2.           ابن فارس، احمد، مقايس اللغه، مکتب الاعلام الاسلامي، 1404ق؛

3.           حلبي، ابوالصلاح، تقريب المعارف، تحقيق فارس تبريزيان، ناشر المحقق، 1417ق؛

4.      محقق حلي، جعفر بن حسن، المسلک في اصول الدين، تحقيق رضا استادي، مشهد، موسسه الطبع و النشر في الآستانة الرضويه المقدسة، 1414؛

5.           خوئي، سيدابوالقاسم، البيان في علوم القرآن، ترجمه نجمه هريسي، تهران، نشر مرتضوي، 1354ش.

6.      راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ترجمه فائزه خسروي، تهران، دارالکتاب الاسلامي، 1361ش

7.           رضايي اصفهاني، محمدعلي،‌ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، قم،‌ مرکز تحقيقات قرآن کريم المهدي (عج)، 1385؛

8.           زرندي مير مهدي، سيد ابوالفضل، تاريخ و علوم قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1377ش؛

9.           سبحاني، جعفر، برهان رسالت، قم، نشر صدر، 1389ق.

10.        سيوطي، عبد الرحمن، الانقان في علوم القرآن، بيروت، دارالکتب العلمية، 1407ق.

11.        طباطبايي، سيد محمد حسين ، الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، نشر اسلامي، 1360ش.

12.        طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، الثقافة الاسلامية، 1408ق.

13.    ‌شيخ طوسي،محمد بن حسن، الاقتصاد الهادي الي طريق الرشاد، تحقيق حسن سعيد، تهران، مکتب جامع چهل ستون، 1400ق

14.    عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، نور الثقلين، تحقيق سيدهاشم رسولي محلاتي، قم،‌ موسسه اسماعيليان، 1412ق.

15.        فراهيدي، خليل، العين، قم، اسوه،‌ 1414ق؛

16.        فيومي، احمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي، قم، دار الهجرة، 1405؛

17.        قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، تهران،‌ دارالکتب الاسلامي؛

18.        . مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار ، بيروت، موسسه الوفاء، 1403؛

19.        مصباح يزدي، محمدتقي، ‌آموزش عقايد،‌

20.        ­ــــــــ، راه شناسي،

21.        ــــــــ، ، آموزش فلسفه، تهران،‌ سازمان تبليغات اسلامي، 1368ش؛

22.        مصطفوي، حسن، التحقيق، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368ش؛

23.        شيخ مفيد، النكت الإعتقادية، بيروت، دارالمفيد؛

24.        مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران،‌ دارالکتب الاسلاميه، 1374ش؛

25.        مکارم شيرازي، ناصر، قرآن و آخرين پيامبر، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1349ش؛