سیده ممتاز
مهدی
نمونههای از ویژگیهای «عصر جاهلیت»
«جاهليت» نام فرهنگ و آداب و رسومي است كه
پيش از بعثت پيامبر گرامي اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم در سرزمين حجاز ميان
عرب آن زمان حاكم بود. هدف از نگارش اين تحقيق، آشنايي اجمالي با اين فرهنگ و
چگونگي مقابله با آن از سوي قرآن كريم است. بر اساس يافتههاي اين تحقيق، عرب جاهلي
اگر چه داراي برخي صفات نيك همچون مهماننوازي و سخاوت بوده است، اما گستردگي صفات
ناپسند آن چنان است كه مجالي براي بررسي صفات نيك باقي نميگذارد. قرآن كريم به
عنوان كتاب هدايت، به دفعات با آداب و رسوم اين قوم به مبارزه پرداخته و به جاي آن
آداب و رسوم، با ارائه آموزههاي وحياني به هدايت انسانها پرداخته
است.
سالهاي
متمادي عرب جاهلي سرزمين حجاز با فرهنگي خو گرفته بود كه مشحون از خرافات، تعصبات
قبيلهاي، جنگ و خونريزي و .... بود. شايد آنها در دل و آنگاه كه به وجدان خود
مراجعه ميكردند، به بطلان چنين فرهنگي اذعان داشتند، اما اين فرهنگ چنان در زندگي
مردم رسوخ كرده بود كه ظالمان و مظلومان همگي جرأت مقابله با آن را
نداشتند.
در چنين
ايامي بود كه خداوند متعال با فرستادن آخرين پيامبرش حضرت
محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و نازل كردن آخرين كتاب آسماني يعني قرآن مجيد،
زمينه نجات و هدايت مردم را فراهم كرد.
آري با
تلاشهاي چنين پيامبري و هدايتهاي چنين كتابي بود كه انسانها كرامت خود را به دست
آورده، زنان به ارزشهاي والاي خود پي برده و فرهنگ جاهلي جاي خود را به آموزههاي
وحياني داد.
آنچه در
اين نوشتار ميآيد، گذري بر تاريخ جاهليت و نيز چگونگي مقابله قرآن با آن فرهنگ
است.
کلمه
جاهلیت از ریشه جهل است، و به تصريح لغويون جهل نقيض علم است.[1]
با وجود اين، راغب اصفهاني جهل را بر سه وجه دانسته است:
اول: آن
خالی بودن نفس از علم، و این همان معنای اصلی است؛
دوم:
اعتقاد به چیزی كه خلاف واقع است؛
سوم:
عمل به خلاف آنچه که حقّش هست، انجام شود، خواه در انجام دادن آن داراي اعتقاد صحیح باشد یا اعتقاد
فاسدي نسبت به آن داشته باشد. مثل کسی که نماز را عمدا ترک میکند.[2]
اما
«جاهلیت» به لحاظ اصطلاحي داستان ديگري دارد. برخي محققان در اين باره بر اين
باورند كه اين اصطلاح پس از ظهور اسلام با الهام از قرآن در میان مسلمانان، در مورد
عصر پیش از اسلام به کار رفت و مفهوم خاصّی پیدا کرد. برخی از مورّخان معاصر، محدود
زمانی این دوره ار صد و پنجاه تا دویست سال پس از بعثت پیامبر
(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تخمین زدهاند.[3]
قرآن
نيز دوران متصل به ظهور اسلام را عصر جاهلیت نامیده است و به نوشته برخي از محققان،
این برای اشاره به این نکته بوده است
که در آن زمان جهل حاکم بوده است نه علم، و در هر زمینهای باطل
مسلط بوده است نه حق.
[4]
بعضی از
نویسندگانی، کلمه «جاهلیت» را به لحاظ آن که از ریشه جهل گرفته شده است در مقابل
علم و دانش قرار داده و بر این باورند که اسلام این کلمه را در مقابل علم و دانش که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بدان وعده داده به کار برده است. امّا، با دقّت
در استعمال آن در قرآن کریم میفهمیم که این کلمه در مقابل علم و دانش به کار نرفته
است بلکه، قرآن کریم برخی از کارهای دورهی جاهلی را که، با معیارهای واقعی سازگار
نیست جاهلی دانسته و محکوم میکند.[5]
به ديگر
بيان بايد گفت كه اگرچه واژه جاهلیت از «جهل» مشتق شده است، ولی جهل در اینجا نقطه
مقابل «علم» نیست، بلکه نقطه مقابل «عقل» و «منطق» است. زیرا عرب آن روز جزیرة
العرب
نه تنها مردمی درس نخوانده و فاقد علم و دانش بودند،[6] بلکه،
مردمی بودند که نسبت به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده، تفاخر به آباء و
اجداد نموده و با کبر و غرور زندگی میکردند.
در نهج
البلاغه، امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در توصیف «جاهلیت» میفرماید: «چونان ستم پیشگان
جاهلیت نباشید که نه از دین آگاهی داشتند و نه در خدا اندیشه میکردند...» [7]
از کلام
راهگشا و هدایت بخش امام (ع) واضح میشود که جهل در «عصر جاهلیت» به خاطر نادانی و
بیخبری از دین و نبود عقل و فکر به آنها اختصاص داده شده
است.
خلاصه
آنكه هر عمل خلاف و نادرست، چه نتیجه جهل و نادانی باشد یا چه حاصل از عدم تعقل و
تفکر باشد، به آن عمل جهالت گفته میشود و مطابق با فرهنگ جاهليت
است.
اعراب
زمان جاهلی ویژگیهای خوب و بد فراوانی داشتند كه در جاي خود قابل بررسي
است:
از جمله
ویژگیهای خوب اعراب جاهلي اين بود كه آنها به لحاظ طبع، انسانهايي سخي و مهمان
نواز بودند، روح حماسی و سلحشوری قوی داشتند، امانت دار بودند، پیمان شکنی را گناه
غیر قابل بخشش میدانستند، در راه عقیده فداکار بودند و از صراحت لهجه کاملاً
برخوردار بودند. حافظههای نیرومندی برای حفظ اشعار و خطبهها در میان آنان پیدا
میشد، و در فن شعر و سخنرانی سرآمد روزگار بودند؛ در اسبدوانی و تیراندازی مهارت
زیادی داشتند، فرار و پشت به دشمن را زشت و ناپسند میشمردند.[8]
ویژگیهای
بد و جاهلی عربِ آن دوران، چنان بر این خوبیهاي او غلبه داشت که نفوذ هر کمالی را
از بین برده بود.
قرآن
کریم، این عصر را به خاطر همان ویژگیهای جاهلی و بد، «عصر جاهلیت» نام نهاده است و
در چهار جای مختلف قرآن عبارت «جاهلیت» را به کار برده که، در هر چهار موارد منظور
همان عصر جاهلیت است. سورهی فتح، آیهی26- سورهی مائده، آیه50- سورهی احزاب،
آیه33- سورهی آل عمران، آیه3.
اگر قتلی در میان اعراب رخ میداد، مسئولیت
عمده متوجّه نزدیک ترین خویشاوندان قاتل بود و چون معمولاً طایفه قاتل ـ صرف نظر از
حق و باطل مسئله ـ به دفاع و حمایت از وی برمیخاستند، این امر منجر به جنگهای
قبیلهاي میشد كه سالها طول میکشید.[9]
یکی از معیارهای ارزشی در میان عرب جاهلیت
افتخار به حسب و نسب بود. این امر از چنان اهمیتی برخوردار بود كه هر کسی برای حفظ
و شناخت حسب و نسب خویش میکوشید و به دیگر قبائل افتخار میکرد. همچنين بر اساس
همين معيار هر چه افراد قبیله زیادتر بود، افتخار آن نيز بیشتر بود و این به حدّی
رسیده بود که حتی از شمارش مردگان نیز دست برنداشتند[10]
كه سوره تكاثر يادآور همين سنت غلط جاهلي است.
یکی از بارزترین مظاهر جهل و خرافات عرب
جاهلی، دیدگاه آنان نسبت به زن بود، زن در جامعه آن روز از ارزشی انسانی و حقوقی
اجتماعی و استقلال در زندگی محروم بود.[11]
بر اساس
هنجارهاي موجود در فرهنگ جاهلي، زن نه مالک اراده خود بود و نه مالک عملی از اعمال
خود، و نه مالک ارثی از پدر و مادر و برادر، مردان بدون هیچ حد و قیدی با آنان
ازدواج میکردند.[12]
بر اثر گمراهی و توحش آن اجتماع، وجود زن مایه ننگ و سرافکندگی بود. آنها دختران را
لایق ارث نمیدانستند و معتقد بودند تنها کسی که شمشیر میزند و از قبیله دفاع
میکند، ارث میبرد.[13]
حرمت زنان تا بدان حد سقوط کرده بود که، پس از مرگ همسران خود، مانند بقیه اموال و میراث شوهر به ارث برده میشدند.[14]
زنان و فرزندان خردسال چه پسر و چه دختر از ارث بردن محروم بودند. فرزندانشان را
از ترس فقر و کسی روزی میکشتند. اگر دختری متولد میشد. او را از نسل خود
نمیدانستند، دختران را زنده به گور میکردند. به عقیده آنان زنان و دختران در جنگ
و غارت کارایی لازم را ندارند و دست و پاگیرند و در اسارت هم موجب ذلت خاندان خویش
هستند، به همین دلیل این رسم شوم رواج یافت.[15]
در شهر مکّه پيروان مذاهب مختلفی سکونت
داشتهاند، گذشته از یهود و نصاری اکثریت ساکنین مکه را مشرکین تشکیل میدادند كه
داراي بتها و خدايان متعددي بودند. البته ترديدي نیست که اعراب پیش از ظهور اسلام
با لفظ «الله» آشنا بودند، زیرا لفظ «الله» در اشعار شعرای جاهلیت موجود است. و حتی
در قرآن هم آیاتی موجود است كه مؤيد چنين مدعايي است:
«و
لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ
اللَّهُ قُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثرَُهُمْ لَا
يَعْلَمُون»
«و هر
گاه از آنان سؤال كنى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلّماً مىگويند:
«اللَّه»، بگو: «الحمد للَّه (كه خود شما معترفيد)!» ولى بيشتر آنان نمىدانند!»[16]
از این
رو باید گفت آشنائی مردم آن زمان جاهلیت با لفظ «الله» مسلّم و محرز است؛ ولی اینان
در معتقدات خود با هم مخالف بودند. عدهای از مشرکین، وجود خدا را منکر بودند.
دستهای خدا را رازق و خالق میدانستند، ولی برخی برای خدا شریک قائل بودند. برخی
هم خدایان دیگر را شفیع خود میپنداشتند. آنها برای خدا همسر و فرزند قایل بودند و
فرشتگان را دختران خدا میپنداشتند که خداوند در اين باره
میفرماید:
«إِنَّ
الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ لَيُسَمُّونَ المَْلَئكَةَ تَسْمِيَةَ
الْأُنثى»[17]
«كسانى
كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذارى مىكنند!»
دستهای
از اعراب جاهلي هم جن را میپرستیدند، که قرآن کریم در آیه 41 سورهی سباء این را
متذکّر میشود:
«قَالُواْ
سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم
بَلْ كاَنُواْ يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثرَُهُم بهِِم
مُّؤْمِنُون»
«آنها
میگویند: «منزهی و از اینکه همتایی داشته باشی! تنها تو ولیّ مایی، نه آنها؛ (آنها
ما را پرستش نمیکردند) بلکه جن را پرستش مینمودند؛ و اکثرشان به آنها ایمان
داشتند.» [18]
عرب حجاز که غالباً در صحرا به سر میبرد،
از فرهنگ و تمدن دور و بیبهره و گرفتار جمود عقلی و فکری بود که روابط بسیاری از
اشیاء را درک نمیکرد. او نمیتوانست پدیدهها را با دید منطقی تحلیل کند و ارتباط
بین علت و معلول را کاملاً بفهمد.[19]
مغز آنها از انبوه خرافات پر بود و همین ریشه اصلی عقب ماندگی آنها از دیگر امتها
بود.
افسانه
و اوهام، مانند بستن آتش به دم گاو برای آمدن باران، زدن گاو مادّه به خاطر آب
نخوردن گاو نر، داغ کردن بدن شتر سالم به خاطر بهبودی شتر دیگر، حبس کردن شتر در
کنار قبر تا صاحب قبر روز محشر پیاده نباشد، معالجه بیماران با مالیدن خون بزرگان
قبیله، ... چنان افکار عرب جاهلی را به خود مشغول کرده بود که حتی برای پیشرفت
اسلام مانع بزرگی حساب میشد.
از این
جهت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میکوشد که آثار «جاهلیت» را از میان
بردارد. هنگامی که «معاذ بن جبل» را به یمن اعزام نمود به او چنین دستور
داد:
« وأمت
أمرَ الجاهلیةَ الاّ ماسَنَّهُ الاسلام و أظهِر أمرَ الاِسلام کُلِّهِ صغیرَهُ و
کبیرَه»[20]
«ای
معاذ، آثار جاهلیت و افکار و عقاید خرافی را، از میان مردم نابود کن، و سنن اسلام
را که همان دعوت به تفکر و تعقل است زنده نما.»
در نظر عرب جاهلی اخلاق به صورت دیگری
تفسیر میشد، به عنوان مثال غیرت و شجاعت و مروت را میستودند، ولی مفهوم شجاعت در
نظر آنها قتل، جنگ و غارت بود که هر چه به تعداد كشتهها اضافه میشد، آن را نشانه
شجاعت و افتخار میپنداشتند.[21]
رفتارشان هم از این لغزشها خالی نبود و دارای تعادل نبود مثلاً اگر کسانی پدرشان
را از دست میدادند، ارث نمیبردند و ارث ويژه فرزندان بزرگ بود. البته اگر فرزندان
بزرگ در میان نبودند، اولاد كوچك ارث میبردند و لیکن باز خویشاوندان نیرومند، ولیّ
و سرپرست یتیم میشدند و اموال او را میخوردند و در این عمل نه تنها رعایت عدالت
را نمیکردند بلکه اگر یتیم دختر بود با او ازدواج میکردند و بعد از تمام شدن
اموالشان آنان را طلاق میدادند و گرسنه و برهنه رهایشان میکردند.خلاصه آنكه از
ديدگاه مردان عرب، فضیلت و برتری در خونریزی، غيرت جاهلی، کبر و غرور، پیروی از
ستمگران و از بین بردن حقوق مظلومان، دشمنی و ستیز با دیگران، قمار، شراب، زنا،
خورن میته، خون و خرمای گندیده و فاسد بود.[22]
چنان که
حضرت امیرالمؤمنان علی بن ابیطالب (ع) در مورد عصر جاهلیت میفرمایند:
«خداوند،
پیامبر اسلام، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را هشدار دهندهی جهانیان
مبعوث فرمود، تا امین و پاسدار وحی الهی باشد. آنگاه که شما ملّت عرب، بدترین دین
را داشته، و در بدترین خانه زندگی میکردید، میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمّی
خطرناک فاقد شنوایی، به سر میبردید. آبهای آلوده مینوشیدید و غذاهای ناگوار
میخورید: خون یکدیگر را به ناحق می ریختید، و پیوند خویشاوندی را میبردید، بتها
میان شما پرستش میشد، و مفاسد و گناهان، شما را فراگرفته بود.»[23]
از این
سخن امام (ع)، وضعیت اعراب «عصر جاهلیت» به خوبی روشن
میشود.
خداوند،
عصر قبل از نزول قرآن را به نام «عصر جاهلیت» معرفی کرده است. این کلمه اوّلین بار
در قرآن کریم برای اعراب قبل از اسلام به کار برده شده است و این نشانهی بارز و
آشکاریست بر مخالفت قرآن با فرهنگ، عقاید، افکار و رفتار ... آن زمان. یعنی همین یک
کلمه (جاهلیت) در نشان دادن مخالفت قرآن کریم با آن زمان كافي
است.
برخي
موارد
خاصي كه قرآن كريم به مقابله با فرهنگ جاهلي پرداخته است، عبارتند
از:
1-
پيشتر بيان شد كه اعراب عصر جاهلیت دشمن یکدیگر و بت پرست بودند و بسياري از اوقات
در جنگ و خونریزی بسر میبردند. خداوند متعال در آیه 103 سورهی آل عمران این امر
را یادآوری میکند و با نفي چنين فرهنگي، مردم را به وحدت دعوت
میکند:
«وَ
اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ
عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَينَْ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم
بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنتُمْ عَلىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ
فَأَنقَذَكُم مِّنهَْا...»[24]
«همگی
به ریسمان خدا، چنگ زنید، و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را به خود به یاد آرید که
چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او،
برادر شدید. و شما بر لب حفرهای از آتش بودید. خدا شما را از آن نجات
داد.»
ملاك
افراد براي حضور در این جنگها روابط قبیلهای و خویشاوندی بود نه عدالت يا دفاع از
مظلوم. خداوند در مقابل این امر با دعوت مردم به رعايت عدالت
میفرماید:
«يا
أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا
يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ
لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون»[25]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى
عدالت، گواهى دهيد! دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت
كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام
مىدهيد، با خبر است.»
2-
پيشتر بيان شد كه تعصبات قومي يكي از ويژگيهاي برجسته دوران جاهليت بوده است.
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«إِذْ
جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فىِ قُلُوبِهِمُ الحَْمِيَّةَ حَمِيَّةَ
الجَْاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلىَ رَسُولِهِ وَ عَلىَ
الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَ كاَنُواْ أَحَقَّ بهَِا وَ
أَهْلَهَا وَ كاَنَ اللَّهُ بِكلُِّ
شىَْءٍ عَلِيمًا»[26]
«(به
خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهليّت داشتند و (در
مقابل،) خداوند آرامش و سكينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود و آنها
را به حقيقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر كس شايستهتر و اهل آن بودند و خداوند به
همه چيز دانا است.»
«حَمِيَةَ
الجاهِلیَّه» یعنی: همان عادت پدرانشان در دوران جاهلیت را دارند که هیچ گاه حاضر
نیستند احدی را قبول کنند و تسلیم او شوند.[27]
آری!
فرهنگ جاهلیت دعوت به «حمیت» و «تعصب» و «خشم جاهلی» میکند، ولی فرهنگ اسلام به
«سکینه» و «آرامش» و «تسلط به نفس».[28]
3- از
جمله ویژگیهای عصر جاهلیت افتخار به حسب نسب بود. خداوند در قرآن کریم از این
تفاخر نهی فرموده است و ملاک فضیلت را در تقوا دانسته است و
میفرماید:
«يَأَيهَُّا
النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكمُ مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثىَ وَ جَعَلْنَاكمُْ شُعُوبًا
وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ
أَكْرَمَكمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئكُمْ
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»[29]
«اى
مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا
يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با
تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است.»
آیه
شریفه در این مقام است که مطلق تفاضل به طبقات به سفید پوستی و سیاه پوستی و عربیت
و عجمیت و غنی بودن و فقیر بودن و به بردگی و مولایی و به مردی و زنی را از بین
ببرد.[30]
پس غرض
از اختلافی که در بشر قرار داده شده اين بوده که تعاون و همكاري ميان انسانها به
وجود آيد، نه اینکه به یکدیگر تفاخر کنند.[31]
همچنين
خداوند در سورهی تکاثر میفرماید که تفاخر ميان اعراب به جايی رسید که قبور مردگان
را میشمردند و افتخار میکردند و از یاد و ذکر خدا غافل بودند.
خداوند
متعال اين عمل را ناشي از جهالت دانسته و آنها را تهديد ميكند كه به زودی جهنّم را
خواهید دید.
4-
بيتوجهي به زنان یکی از بارزترین مظاهر جهل و خرافات عرب جاهلی بود. خداوند متعال
شديدا با اين فرهنگ جاهلي مبارزه كرده و به زنان عزت و مقام بخشید. چنانچه رسيدن به
كمال و قرب الاهي را براي مرد و زن يكسان معرفي ميكند:
«فَاسْتَجَابَ
لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنىِّ لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ
أُنثی...»[32]
«خداوند
درخواست آنها را پذیرفت: (و فرمود) من عمل کنندهای از شما را، زن باشد یا مرد،
ضایع نخواهم کرد...»
در این
آیه صریحاً میفرماید: «این عمل کننده خواه مرد باشد یا زن تفاوتی نمیکند.» زیرا
همه شما در آفرینش به یکدیگر بستگی دارید، بعضی از شما از بعضی دیگر تولد یافتهاید
زنان از مردان و مردان از زنان، پس، این آیه همانند آیات بسیار دیگر از قرآن مجید،
زن و مرد را در پیشگاه خدا و در وصول به مقامات معنوی در شرائط مشابه یکسان
میشمارد و هرگز اختلاف جنسیت و تفاوت ساختمان جسمانی و به دنبال آن پارهای از
تفاوتها در مسئولیتهای اجتماعی را دلیل به تفاوت میان این دو از نظر بهدست آوردن
تکامل انسانی نمیشمارد بلکه هر دو را از این نظر کاملاً در یک سطح قرار میدهد.[33]
و در
آیات دیگر از محروم كردن زنان از ارث، نهی میکند و میفرماید:
«لِّلرِّجَالِ
نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ
مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ
كَثرَُ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا»[34]
«براى
مردان، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود بر جاى مىگذارند، سهمى است و براى
زنان نيز، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان مىگذارند، سهمى خواه آن مال، كم باشد
يا زياد اين سهمى است تعيين شده و پرداختنى.»
مسئلهی
دیگر که در آن زمان عرب درگیر آن بود زنده به گور کردن دختر و فرزندکشی که یک سنت
پست و خشن
بود. که خداوند این سنت را هم محکوم میکند و میفرماید:
«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ
نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً»[35]
«و
فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد! ما آنها و شما را روزى مىدهيم مسلماً كشتن آنها
گناه بزرگى است.»
خداوند
متعال حالت عرب جاهلي هنگامي كه ميشنيد صاحب فرزند دختري شد را توصيف كرده و به
شدت آن را محكوم ميكند:
«وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثىَ
ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيم
يَتَوَارَى
مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ
أَيُمْسِكُهُ عَلىَ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فىِ الترَُّابِ أَلَا سَاءَ مَا يحَْكُمُون»[36]
«در
حالى كه هر گاه به يكى از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فرط
ناراحتى) سياه مىشود و به شدّت خشمگين مىگردد ... بخاطر بشارت بدى كه به او داده
شده، از قوم و قبيله خود متوارى مىگردد (و نمىداند) آيا او را با قبول ننگ
نگهدارد، يا در خاك پنهانش كند؟! چه بد حكم مىكنند!»
خداوند
متعال در پایان آیه این حکم ظالمانه و شقاوت آمیز غیر انسانی را با صراحت هر چه
بیشتر محکوم کرده، میگوید: «چه بد حکم میکنند.»
همچنين
برای محکوم کردن سنت زنده به گور کردن دختر، میفرماید:
«وَ
اِذَا المَوَدَةُ سُئِلَت، بِأیِّ ذَنبٍ قُتِلَت»[37]
«و در
آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته
شدند؟!»
5- کفار
«عصر جاهلیت» مشرك بوده و جن و ملائکه را میپرستیدند. خداوند این باور و عقیدهی
باطل آنها را رد میکند و میفرماید:
«وَ
جَعَلُواْ لِلَّهِ شرَُكاَءَ الجِْنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَ
بَنَاتِ بِغَيرِْ عِلْمٍ سُبْحَنَهُ وَ تَعَلىَ عَمَّا
يَصِفُون»[38]
«آنان
براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه خداوند همه آنها را آفريده است و
براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند منزّه است خدا، و برتر است
از آنچه توصيف مىكنند!»
خداوند
متعال اين انديشه را ناشي از ناداني آنها معرفي ميكند و در پایان آیه خط بطلان بر
تمام این مطلب خرافی و پندارهای بیاساس کشیده و با جمله رسا و بیدار کنندهای همه
این اباطیل را نفی میکند و میگوید: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از این
اوصافی که برای او میگویند.»[39]
خداوند
متعال در آیات بعدی میفرماید:
«بدِيعُ
السَّمَاوَاتِ و الْأَرْض أَنىَ يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُن لَّهُ
صَاحِبَة وَ خَلَقَ كلَُّ
شىَْءٍ وَ هُوَ بِكلُِّ شىَْءٍ
عَلِيم ذلكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا
إِلَاهَ إِلَّا هُوَ خَلِقُ كُلِّ
شىَْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلىَ
كلُِّ شىَْءٍ وَكِيل»[40]
«او
پديد آورنده آسمانها و زمين است چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد؟! حال آنكه
همسرى نداشته، و همه چيز را آفريده و او به همه چيز داناست. اين است پروردگار شما!
هيچ معبودى جز او نيست آفريدگار همه چيز است او را بپرستيد و او نگهبان و مدبّر همه
موجودات است.»
این
جمله جواب از همان اعتقاد است، و حاصلش این است که: داشتن فرزند حقیقی موقوف بر این
است که قبلا همسری اتخاذ شود و اتخاذ همسر برای خدای تعالی معقول نیست، و اگر همسر
نداشته باشد، دیگر از کجا فرزند خواهد داشت؟ علاوه بر این، خدای تعالی خالق و فاطر
هر چیزی است، و صاحب فرزند نمیتواند خالق فرزند خود باشد چون فرزند جزئی از پدر
است. معقول نیست که جزء خداوند مخلوق خودش باشد. این دو دلیل در جمله کوتاه «بَدیعَ
السَمّاواتِ و الارض» نهفته است. چون خداوند وقتی به وجود آورنده همه اجزای آسمانها
و زمین باشد دیگر چه چیزی باقی خواهد ماند که بتواند همسر خداوند بوده باشد، و یا
پسران یا دخترانی، همانند خود داشته باشد.[41]
6-
رفتار و اخلاق عرب «عصر جاهلیت» با يتيمان آنگونه که پيشتر بيان شد، ظالمانه بود.
قرآن كريم در آيات متعددي مردم را از خيانت در اموال يتيمان منع كرده
است:
«وَ ءَاتُواْ الْيَتَامَى
أَمْوَالهَُمْ وَ لَا تَتَبَدَّلُواْ
الخَْبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لَا
تَأْكلُُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلىَ أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كاَنَ حُوبًا كَبِيرًا»[42]
«و
اموال يتيمان را به آنها بدهيد! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض
نكنيد! و اموال آنان را همراه اموال خودتان نخوريد، زيرا اين گناه بزرگى
است!»
در هر
اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون پدرانى از دنيا ميروند و فرزندان صغيرى از آنها باقى
ميمانند، ولي در جوامع ناسالم كه گرفتار جنگهاى داخلى هستند، مانند جامعه عرب در
زمان جاهليت، تعداد اينگونه كودكان يتيم بسيار زيادتر است، كه بايد از طرف حكومت
اسلامى و فرد فرد مسلمانان، تحت حمايت قرار گيرند. در آيه فوق سه دستور مهم در باره
اموال يتيمان داده شده است:
الف.
اموال يتيمان را به هنگامى كه رشد پيدا كنند به آنها بدهيد. يعنى تصرف شما در اين
اموال تنها به عنوان امين و ناظر و وكيل است نه به عنوان يك
مالك.
ب.
هيچگاه اموال پاكيزه آنها را با اموال ناپاك و پست خود تبديل نكنيد. اين دستور در
حقيقت براى جلوگيرى از حيف و ميلهايى است، كه گاهى سرپرستهاى يتيمان به بهانه
اينكه تبديل كردن مال به نفع يتيم است يا تفاوتى با هم ندارد، و يا اگر بماند ضايع
ميشود، اموال خوب و زبده يتيمان را برميداشتند و اموال بد و نامرغوب خود را بجاى
آن ميگذاشتند.
ج.
اموال آنها را با اموال خود نخوريد. يعنى اموال يتيمان را با اموال خود مخلوط
نكنيد، به گونهاي كه نتيجهاش تملك همه باشد، و يا اينكه اموال بد خود را با اموال
خوب آنها مخلوط نسازيد كه نتيجهاش پايمال شدن حق يتيمان باشد.[43]
نتايج
به دستآمده از اين نوشتار عبارتند از:
1.
اگر چه
ريشه جاهليت ماده «جهل» به معني ناداني است، اما اصطلاح جاهليت به فرهنگي اطلاق
ميشود كه از عقلانيت و تفكر به دور بوده است؛
2.
سخاوت و
مهماننوازي، روحيه سلحشوري، امانتداري و وفاي به پيمان و ... از جمله صفات خوب
عربِ دوران جاهلي بود؛
3.
جنگهاي
قبيلهاي، تعصبات جاهلي، اعتقاد راسخ به خرافات، شرك و بتپرستي و ... از جمله صفات
منفي عربِ دوران جاهلي بود؛
4.
قرآن
كريم به جاي تفرقه و خشونت، مردم را به وحدت و نوعدوستي و به جاي تعصبات قومي آنها
را به عدالت دعوت كرد؛
5.
زنان كه
از خوارترين موجودات عصر جاهلي بودند، در فرهنگ قرآني جايگاهي رفيع پيدا
كردند؛
6.
قرآن
كريم در آيات متعددي انسانها را به رعايت تقوا در اموال يتيمان فراخوانده است، ضمن
آنكه شرك و بتپرستي و انتساب فرزند به خدا را نيز به شدت محكوم كرده
است.
1-
قرآن
کریم
2-
نهج
البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، نشر الهادی، 1379ش.
3-
طباطبائی،
سید محمد حسین،
تفسیر
المیزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، چاپخانه دفتر انتشارات
اسلامی.
4-
مکارم
شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتاب اسلامیه، 1366ش.
5-
سبحانی،
جعفر، فروع ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامیه، 1378ش.
6-
جعفریان،
رسول، تریخ سیاسی اسلامی، قم، نشر دلیل ما، 1382ش.
7-
یوسفی
غروی، محمدهادی، تاریخ تحقیقي اسلام، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام
خمینی، 1382ش.
8-
حسنی،
علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،
1377ش.
9-
پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، قم، دفتر نشر معارف، 1382ش.
10-
فراهيدي،
خليل، العين، جامع التفاسير.
11-
ابن
منظور، لسان العرب، جامع التفاسير.
12-
طريحي، مجمع البحرين،
جامع التفاسير.
13-
راغب
اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، جامع التفاسير.
14-
مجلسي،
محمدباقر، بحار الانوار، تهران، نشر اسلاميه
15-
طبرسی،
فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، تهران، انتشارات فراهاني،
1360.
[1] . فراهيدي،
خليل، العين، ابن منظور، لسان العرب، طريحي، مجمع البحرين، ذيل ماده
«جهل».
[2] . راغب
اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ذيل ماده «جهل».
[3]. پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، ص65.
[4]. طباطبائی، سید
محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص240. یوسفی غروی، محمد هادی، تاریخ تحقیقی
اسلام، ج1، ص61.
[5]. جعفریان،
رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج1، ص155.
[6]. پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، ص65.
[7]. دشتی،
محمد، نهج البلاغه، خطبه 166، ص319.
[8]. سبحانی، جعفر،
فروغ ابدیت، ج1، ص36.
[9]. پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، ص44.
[10]. جعفریان،
رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج1، ص159.
[11]. پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، ص48.
[12]. طباطبائی،
محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص241.
[13]. پیشوایی،
مهدی، همان.
[14]. حسنی،
علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ج1، ص67.
[15]. پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، ص50.
[16] .
لقمان/25.
[17] .
نجم/27.
[18]. پیشوایی،
مهدی، تاریخ اسلام، ص77.
[19]. همان،
ص57.
[20]. مجلسي،
محمدباقر، بحار الانوار، ج74، ص129.
[21]. حسنی،
علیاکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ج1، ص67.
[22]. طباطبائی،
محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص241.
[23] . نهج البلاغة، خطبه دوم.
[24]. آل
عمران، 103.
[25] . مائده
/8.
[26]. فتح،
26.
[27]. طبرسی، فضل بن
حسن، تفسیر مجمع البیان،ج3، ص170.
[28]. مکارم
شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج22، ص95.
[29]. حجرات،
13.
[30]. طبرسی، فضل
ابن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج23، ص223.
[31]. طباطبائی،
محمد حسین، ترجمه تفسیرالمیزان، ج18، ص489.
[32]. آل
عمران، 195.
[33]. مکارم
شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج3، ص222.
[34] .
نساء/7.
[35] .
اسرا/31.
[36]. نحل،
58-59.
[37] . تكوير/8 و
9.
[38]. انعام،
100.
[39]. مکارم
شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج5، ص378.
[40]. انعام، 101 و
102.
[41]. طباطبائی،
محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج7، ص402.
[42]. نساء،
2.
[43] . مكارم
شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج3، ص249 و 250.