نگاهی گذرا به
زندگی نامه کلینی
مرحوم کلینی در
نگاه اندیشمندان شیعی
مرحوم کلینی در
نگاه اندیشمندان اهل سنت
1- چینش روایات
هر باب بر اساس اولویت:
3- نزدیکی عصر
تدوین کافی به دوران امامت ائمه علیهم السّلام
5-شخصیت و
جایگاه علمی صاحب کافی
چنانچه از
تاریخ حدیث شیعه بر میآید اصحاب ائمه علیهم السّلام تا دوران امام حسن عسکری
علیه السّلام کوشیدند میراث روایی اهل بیت علیهم السّلام را در قالب اصول روایی ثبت
وضبط کنند، بدین ترتیب هرکس بنابرسلیقه ی خود و میزان حضور در جلسات ائمه علیهم
السّلام به ثبت پارهای از روایات اقدام کرد. اگرچه شماری از محدثان هم چون،
حمید بن زیاد، یونس بن عبدالرحمن، محمد بن احمد بن یحیی و... به جامع نویسی و تنظیم
بخشهایی ازاین اصول روی آوردند، اما بخاطردسترسی نداشتن به تمام اصول روایی و
به خاطردرک تنها بخشی از دوران صدور روایات از ائمه علیهم السّلام، و نیز توجه آنان
به بخشی خاص از روایات نظیر احکام، کاری درخور وجامع ارایه
نگردید.
از سوی دیگر رشد و تعالی جامعه شیعی در
دوران غیبت صغری و آغاز غیبت کبری امام زمان عجل الله فرجه الشریف و نیاز پیوسته
عالمان دینی اعم از فقیهان، متکلمان، مفسران شیعه به میراث روایی مدون و رویکرد
اختلاف در نگرشهای فقهی و کلامی در اثر پراکندگی اصول روایی، ضرورت تدوین
جوامع حدیثی شیعه را بیش از هر زمان دیگر ضروری میساخت.
در
پاسخ به چنین نیازی بود که ثقهالاسلام کلینی اقدام به تنظیم و تبویب اصول
روایی نمود و کتاب کافی به رشته تحریردرآمد.
اما
اینکه مرحوم کلینی دارای چه شخصیتی بوده است و چگونه کتاب کافی او جزو مهمترین
جوامع روایی شیعه اشتهار یافت، از مطالبی است که در این نوشتار بطور مختصر مورد
بررسی قرار میگیرد.
ابوجعفر محمد
بن یعقوب کلینی که به ثقة الاسلام، رئیس المحدثین، راوی و سلسلی ملقب است، در
سدهی سوم هجری دریکی از روستاهای ریِ قدیم به نام «کلین»،[1]
از میان خانواده ای علمی چشم به جهان گشود، متأسفانه زمان دقیق ولادت ایشان مشخص
نیست؛ اما برخی قراین تاریخی نشان میدهد که او فاصله کوتاهی قبل یا پس از
ولادت امام زمان (عج) یعنی در حدود سال 255 هجری قمری ولادت یافت،[2]
مرحوم بحرالعلوم احتمال داده که مرحوم کلینی بخشی از حیات امام حسن عسکری علیه
السلام را درک کرده است،[3]
اما آية الله خویی معتقد است که ولادت او پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
بوده است.[4]
خاندان کلینی
از تبار علم و فضیلت به شمار میروند، پدر او که هم اینک قبرش در روستای کلین
است و نیز داییاش ابوالحسن علی بن محمد معروف به «علان» و محمد بن عقیل کلینی
و نیز احمد بن محمد که ریاست فقهای شیعه در زمان خلیفه عباسی، مقتدربالله، رابرعهده
داشت، همگی از علما و بزرگان شیعه بودهاند.[5]
موطن
کلینی یعنی شهر ری که در قدیم بسیار وسیعتر از ری کنونی بوده وتا اطراف قم و
قزوین امتداد داشت، درزمان خلیفه دوم به تصرف سپاه اسلام درآمد؛ اما به زودی دراثر
پیدایش فرقههای مختلف کلامی و فقهی شاهد درگیریها وجنگهای داخلی
مکرر شد، این امر در کنار حوادث طبیعی مختلف همچون سیلها، زلزلهها
وبیماریهای فراگیر باعث شد تا تاریخ علمی و فرهنگی ری در سدهی دوم و سوم
در هالهای از ابهام فرو رود، به این خاطر از جزئیات زندگی و تحصیل و دوران
جوانی کلینی تا دورهای که اقدام به تدوین کتاب کافی نموده گزارش چندانی وجود
ندارد.[6]
ما
فقط از این جهت که برخی از بزرگان شیعه درخواست تدوین کتاب دینی چون کافی را نموده
اند، و با عنایت به این که تألیف این کتاب 20 سال به طول انحامید و با احتساب عمر 74 ساله کلینی، میتوانیم دریابیم که او
حدودا میان 40 تا 50 سالگی به تدوین کافی روی آورد، با این حساب میبایست در
این سالها از چنان مقام و جایگاه علمی ممتازی برخورداربوده باشد تا اولا در
میان بزرگان شیعه از او درخواست تدوین چنین کتابی شود، زیرا پیداست که اصل درخواست
کاری همچون تدوین کتاب «کافی» میبایست از شخصی صورت گیرد که مقام علمی و برتری
او بر همگان برای همه شناخته شده باشد، ثانیا، بتواند اثری ماندگار و پرارج هم چون
کافی از خود به یادگار بگذارد که از هر جهت بیانگر مقام و احاطه علمی
اوست؛ با این شواهد میتوان گفت که مرحوم کلینی درسالهای میان 255 تا300
هجری در موطن خود نزد پدر و بزرگان و محدثان ری به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشته
است، و نیز میتوان نتیجه گرفت که کلینی در همین سالها به ویژه در دوران
اشتغال به تدوین کتاب کافی یعنی حدودا میان سالهای 300 تا 320 از چنین جایگاه
بلند علمی و معنوی میان بزرگان وعموم شیعیان برخوردار بوده است، این امرزمانی بیشتر
آشکارمیگردد که بدانیم او پس از تدوین کافی و درسال 327 هجری یعنی دو
سال پیش از وفات که وارد بغداد شد، مورد تجلیل و احترام بزرگان فریقین قرارگرفت و در«سلسله
الداراب» به تدریس و تعلیم کتاب کافی پرداخت.[7]
ثقة
الاسلام کلینی سرانجام درسال 329 هجری در بغداد چشم از جهان فرو بست و ابوخیراط
محمد بن جعفر حسینی بر او نماز خواند و در بغداد در تکیه مولویه به خاک سپرده شد،
سالها پس از فوت او، حاکم متعصب بغداد به خاطر مخالفت با شیعیان دستور تخریب
قبر کلینی را صادرکرد، اما پس از آن که از سلامت جسد مطهر و مقام معنوی او آگاهی
یافت، خود بر قبر کلینی قبه و بارگاهی بنیاد نهاد.
مرحوم کلینی
افزون بر کافی دارای آثار دیگری نیز بوده است که عبارتند از:
1-
الرد علی القرامطه
2-
رسائل الائمه علیهم السّلام
3-
تعبیرالرویا
4-
کتاب الرجال
5-
ماقبل فی الائمه علیهم السّلام من الشعر
6-
الزی والتجمل
7-
الرواجن والرواجن[8]
وجود
کتابهايی همچون «الرد علی القرامطه» و کتاب الرجال نشان میدهد که مرحوم کلینی
افزون بر حدیث، در زمینههای کلام و رجال نیز دارای مهارت بوده است.
مشایخ کلینی
را تا 50 تن بر شمردهاند که شماری از آنان افزون برمقام تحدیث، احتمالا نقش
استادی و تعلیم وتربیت نسبت به کلینی را داشتهاند، شماری از آنان بدین
قرارند:
1- ابوبکرجمال؛
2-
احمد بن ادریس بن احمد ابوعلی اشعری؛
3-
احمد بن عبدالله بن احمد بن محمد بن خالد برقی؛
4-
علی بن حسین بن بابویه قمی، پدرشیخ صدوق؛
5-
ابن فروخ صفار، صاحب بصائرالدرجات؛
6-
محمد بن یحیی عطار؛
7-
قاسم بن علا؛
8-
علی بن ابراهیم قمی؛
9-
ابن عقده.[9]
به
نظر میرسد در میان اساتید کلینی بیشترین تأثیرگذاری از آنِ علی بن
ابراهیم قمی صاحب تفسیر قمی و محمد بن یحیی اشعری است.
در
میان شاگردان مرحوم کلینی و کسانی که از او به نقل روایت پرداختهاند، نیز
شماری ازبزرگان شیعه قرار دارند که برخی از آنان عبارتند از:
1-
ابو عبدالله احمد بن ابراهیم معروف به ابن ابی رافع صیمری؛
2-
ابولقاسم جعفر بن قولویه (م 367 ) صاحب کتاب «کامل
الزیارات»؛
3-
ابومحمد هارون بن موسی تلعبکری (م 358 )؛
4-
ابو غالب احمد بن محمد زراری(م 368 )؛
5-
محمد بن علی ماجیلویه قمی؛
6-
ابو عبدالله محمد بن ابراهیم بن جعفر، الکاتب نعمانی معروف به ابن زینب که از خواص
کلینی بود وکتاب کتاب کاقی را نگاشت؛
7-
ابو عبدالله محمد بن احمد بن قضاعه صفوانی که در بغداد ساکن بود وشاگرد مخصوص کلینی
یه شمارمیرفت، او کتاب کافی را نگاشت و از کلینی دانش آموخت و مرحوم کلینی به
او اجازهی قرائت حدیث را داد.[10]
تمام
بزرگان رجالی و شرح حال نگاران شیعه از مرحوم کلینی به بزرگی و عظمت یاد کردند و او
را به ویژه به خاطر تدوین مهمترین جامع روایی شیعه ستودهاند که در اینجا مناسب
است شماری از این دیدگاهها را ذکر کنیم:
نجاشی
مینویسد:
«کلینی شیخ و
چهره برجسته اصحاب، در ری در دوران خود بود و موثقترین و ظابطترین مردم
در حدیث به شمار میرود، اوکتاب بزرگ خود را به نام «کافی» را در 20 سال
نگاشت.»[11]
شیخ
مفید معتقد است كه کافی از مهمترین و پر فایدهترین کتب شیعه است.[12]
شهید
اول بر این باور است که در میان امامیه کتابی همپای کافی در زمینهی حدیث
نگاشته نشده است.[13]
شیخ
طوسی در رجال خود میگوید: «محمد بن یعقوب کلینی مکنّی به ابو جعفر اعور، جلیل
القدر و عالم به روایات است»[14]
همچنین وی در کتاب فهرست خود از او با عنوان «ثقه وعارف به اخبار» یاد کرده
است.[15]
ابن
شهر آشوب[16](م
558 ) همان عبارتهای شیخ طوسی را بیان کرده است.
علامه حلی[17](م245
) دیدگاه نجاشی را تائید کرده بر آن صحه گذاشته است.
ابن
داود[18](م
707 )، تفرشی در نقدالرجال[19](م
سده ی 11 )، محمد بن اردبیلی (م1101 ) در جامع الرواة[20]
و آیة الله خویی در معجم الرجال الحدیث[21]
با ذکر عبارتهای نجاشی و شیخ طوسی، دیدگاههای آنها را تأیید کرده
اند.
علامه محمد
تقی مجلسی(مجلسی اول) درتمجید از کلینی میگوید:
«حق
آن است که در میان علما ما نظیر کلینی یافت نمی شود و هر کس در روایات و ترتیب
کتابش تدبر کند، در میيابد که او از ناحیهی خداوند متعال مورد تاُیید
بوده است.»[22]
شهید
ثانی در تمجید از کافی گفته است:
«کتاب کافی
چشمهای زلال و صاف (معارف) است و به جانم سوگند که هیچکس همپای آن
کتابی به رشته تحریر در نیاورده است واز این کتاب میتوان منزلت و عظمت شأن
کلینی را دریافت.»[23]
صدرالمتألهین
علت اینکه چرا به شرح کتاب کافی رو آورده است را برتری این کتاب در گردآوری روایات
اهل بیت علیهم السّلام نسبت به سایر جوامع حدیثی دانسته است.[24]
محقق
ثانی نیز معتقد است كه کتاب کافی کتاب سترگی در حدیث است که نظیر آن فراهم نشده
است.[25]
مرحوم فیض
کاشانی در مقدمهی کتاب «وافی» از کتاب کافی این چنین تمجید کرده
است:
«الکافی ... اشرفها و أوثقها وأتمها
وأجمعها، ولاشتماله الاصول من بینها و خلوه من الفضول و شینها.»[26]
مرحوم علامه
مجلسی کتاب کافی را ضابطترین و جامع و بهترین و برترین نگاشتههای امامیه
میداند.[27]
سید
بحرالعلوم پس از ذکر روایت نبوی صلی الله علیه وآله که در آن آمده است: «خداوند
برای این امت در هر سدهای کسی را بر میانگیزد که دینش را تجدید کند»،
چنین آورده است:
«آنچه که ابن اثیر و سایر عالمان
گفتهاند که کلینی مجدد مذهب امامیه در سدهی سوم است، گفتار حقی است که
خداوند بر زبان آنان آشکار ساخته و جاری کرده است، هر کس کتاب کافی را که این امام
نگاشته درنگرد و در آن تدبر کند، صدق این سخن برای او آشکار میشود و خواهد
دانست که کلینی مصداق این حدیث است، زیرا کافی کتابی است شریف دارای سودی فراوان،
بی نظیر، برتر از تمام کتب حدیثی از جهت حسن ترتیب و فزونی ضبط و پیراسته سازی و
گردآوری اصول و فروع و برخورداری از بیشتر روایات واردشده از ائمهی اطهار
علیهم السّلام.»[28]
آقای
حسین خوانساری در «روضات الجنات» از
مرحوم کلینی با عنوان: «الشیخ الرجال الاعظم، الاکمل، الافخم، الاکرم، ثقة الاسلام
والمسلمین کلینی» یاد کرده است.[29]
و چنین آورده است:
«او
در حقیقت امین اسلام و رهنمون بزرگان و در شریعت بزرگ عالمان است که در وثاقتش هیچ
کس سخنی ندارد و در جایگاه بلند او از نگاه بزرگان جای تردیدی نیست.»[30]
علامه
بحرالعلوم در ستایش از مرحوم کلینی میگوید:
«ثقة
الاسلام و شیخ مشایخ اعلام و مروج مذهب در دوران غیبت امام زمان عجل الله فرجه و
کسی است که اصحاب و مخالفان بر فضیلت و عظمت جایگاه او اتفاق نظر دارند.»[31]
شیخ
عباس قمی در این باره چنین آورده است:
«او
شیخ اجل، پیشوای مردم و پشتوانه محدثان بزرگ و مروج مذهب در دوران غیبت امام زمان
عجل الله فرجه است.»[32]
افزون بر
عالمان شیعه تعدادی از بزرگان و عالمان اهل سنت نیز از کلینی به عنوان مرجع شیعه و
مروج مذهب اهل بیت علیهم السّلام یاد کرده اند که در اینجا مناسب است شماری از
دیدگاههای آنها را ذکر کنیم:
ابن ما کولا در«اکمال الکمال» از مرحوم
کلینی به عنوان «من فقهاءالشیعه و المصنفین فی مذهبهم»[33]یاد
کرده است.
ابن عساکر در تاریخ خود از وی به بزرگی یاد
کرده است.[34]
ذهبی
دربارهی مرحوم کلینی میگوید:
«شیخ الشیعه وعالم
الامامیه و صاحب التصانیف»[35]
«او
شیخ شیعه، عالم امامیه و صاحب تالیفات است.»
ابن
حجر، مرحوم کلینی را از روُسای فضلاء شیعه در دوران مقتدر بالله دانسته است.[36]
ابن اثیر او را مجدد امامیه در طلیعه
سدهی سوم معرفی کرده است.[37]
خیرالدین
زرکلی دربارهی کلینی میگوید: «فقیه امامی، کان شیخ الشیعه.»[38]
عمر
کحاله آورده است: «من فقهاء الشیعه، عارف باالاخبار و حدیث.»[39]
از
این ستایشها میتوان نتیجه گرفت که:
1-
مرحوم کلینی در زمان خود به عنوان یکی از چهرههای برجسته عالمان شیعه در شهر
ری برای شیعیان و اهل سنت شناخته شده بوده است.
2-
مرحوم کلینی در شناخت حدیث ونقل صحیح و نقد روایات بر همهی محدثان عصر خود
پیشی داشته است.
مرحوم کلینی
در مقدمهی کتاب کافی اشاره میکند که او این کتاب را در پاسخ به
نامهی یکی از برادران دینی فراهم ساخته است، نام این شخصیت بطور دقیق مشخص
نیست، اما احتمال داده شده که او «محمد بن احمد بن عبدالله بن قضاعه صفوانی» یا
«محمد بن نعمانی» است.[40]
مرحوم کلینی
بخشی از درخواست این شخص را این چنین منعکس ساخته است:
«ای
برادر! آگاه شدم از آن شکایت که نسبت به مردم زمان ما نمودی که ایشان بر نادانی با
هم سازش نموده و در آبادانیِ راه جهالت، همدست و کوشایند، تا آنجا که نزدیک
است دانش از ایشان رخت بر بندد وریشه کن گردد ... تو یاد آور شدی که مطالبی برایت
مشکل شده که به واسطهی اختلاف روایات وارده، در آنها حقیقت آنها را نمی فهمی و
دانستهای که اختلاف روایت مربوط به اختلاف علل اسباب آن است و به دانشمند مورد
اعتمادی که در این قسمت وارد باشد دسترسی نداری تا با او مذاکره و گفتگو کنی و گفتی
که میخواهی کتابی داشته باشم که تمام بخشهای علم دین در آن باشد تا
جوینده طالب دانش را بی نیاز کند و برای طالب مرجع باشد و کسی که عمل به اخبار صحیح
امامان صادق و سنتهای ثابت مورد عمل را خواهد از آن کتاب بگیرد، و واجبات خدا
و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله به کمک آن اوا شود.»[41]
از
این نامه و اقدام مرحوم کلینی به تألیف کافی در پاسخ به آن میتوان برداشت کرد
که حدیث در عصر کلینی دچار دو مشکل اساسی بوده است:
2-روایات
پراکنده میان مردم دچار آشفتگی و تعارض شدید بود و این امر باعث اختلاف
نگرشهای کلامی و فقهی در میان آنان بود، به این تردید وجود روایات مجهول و در
درجه بالاتر صدور روایات تقیه از عوامل راهیافت چنین اختلافی در آن دوران بوده
است.
با
این نامه روشن میشود که مرحوم کلینی در صدد بوده است تا با تدوین کتاب کافی
ضمن نجات روایات شیعه از پراکندگی، و تنظیم آن در یک مجموعه واحد، از گسترش
دامنهی اختلافات دینی جلوگیری کند.
مرحوم کلینی
برای تدوین کافی از اصول اربعه مائه و سایر منابع روایی که عمدتا در کتابخانهی
استاد خود علی بن ابراهیم قمی فراهم بود، استفاده کرد و در این راه از راهنمایی
استادش نیز بهرهمند بود. وی چنانچه خود در مقدمه ی کتاب آورده، احادیث را بر
اساس معیار عدم مخالفت با قرآن و موافقت با اجماع جمعآوری کرده است و در آنجا
که وجهی برای ترجیح نمیدید از باب «بایما أخذتم من باب التسلیم وسعکم»، یکی از
دو روایت متعارض را که در نظرش به صحت نزدیکتر بوده برگزیده است.[42]
او بدین ترتیب کوشید از انعکاس
روایات متعارض که کار فهم و قضاوت را دشوار می کند، اجتناب کند.
با
وجود این، مرحوم کلینی از این جهت که در انتخاب روایات به اجتهاد خود عمل کرده و
برای قضاوت آیندگان از انعکاس همهی روایات پرهیز کرده، مورد انتقاد قرار گرفته
است.[43]
به
هرحال مرحوم کلینی کتاب کافی را طبق درخواست برادری ایمانی برای رفع اختلافات و
تعارض متون روایات فراهم ساخت.
تعداد
احادیث |
شماره
جلد |
تعداد
ابواب |
عنوان
کتاب |
34 حدیث |
1 |
________ |
کتاب
العقل والجهل |
176 حدیث |
1 |
22 باب |
کتاب
فضل العلم |
215 حدیث |
1 |
35 باب |
کتاب
التوحید |
1015حدیث |
1 |
130 باب |
کتاب
الحجة |
1609 حدیث |
2 |
209 باب |
کتاب
الایمان والکفر |
409 حدیث |
2 |
60 باب |
کتاب
الدعاء |
124 حدیث |
2 |
13 باب |
کتاب
فضل القرآن |
204 حدیث |
2 |
30 باب |
کتاب
العشرة |
340 حدیث |
3 |
46 باب |
کتاب
الطهاره |
93 حدیث |
3 |
24 باب |
کتاب
الحیض |
545 حدیث |
3 |
95 باب |
کتاب
الجنائز |
927 حدیث |
3 |
103 باب |
کتاب
الصلاة |
277 حدیث |
3 |
47 باب |
کتاب
الزکاة |
252 حدیث |
4 |
43 باب |
ملحق
کتاب الزکاة
(ابواب الصدقه) |
452 حدیث |
4 |
83 باب |
کتاب
الصیام |
1486 حدیث |
4 |
236 باب |
کتاب
الحج وابواب الزیارات |
149 حدیث |
5 |
32 باب |
کتاب
الجهاد |
1061 حدیث |
5 |
159 باب |
کتاب
المعیشه |
990 حدیث |
5 |
192 باب |
کتاب
النکاح |
223 حدیث |
6 |
38 باب |
کتاب
العقیقة |
تعداداحادیث |
شمارهی
جلد |
تعداد
ابواب |
عنوان
کتاب |
499 حدیث |
6 |
82 باب |
کتاب
الطلاق |
114 حدیث |
6 |
19 باب |
کتاب
العتق والتدبیروالکتابة |
119 حدیث |
6 |
17 باب |
کتاب
الصید |
74 حدیث |
6 |
15 باب |
کتاب
الذبائح |
119 حدیث |
6 |
134 باب |
کتاب
الاطعمة |
268 حدیث |
6 |
37 باب |
کتاب الاشربه |
553 حدیث |
6 |
69 باب |
کتاب
الزی والتجمل والمروءة |
106 حدیث |
6 |
13 باب |
کتاب
الدواجن |
240 حدیث |
7 |
39 باب |
کتاب
الوصایا |
309 حدیث |
7 |
69 باب |
کتاب
المواریث |
448 حدیث |
7 |
63 باب |
کتاب
الحدود |
336 حدیث |
7 |
56 باب |
کتاب
الدیات |
123 حدیث |
7 |
23 باب |
کتاب
الشهادات |
78 حدیث |
7 |
19 باب |
کتاب
القضاء والاحکام |
144 حدیث |
7 |
18 باب |
کتاب
الایمان و النذور والکفارات |
597 حدیث |
8 |
________ |
کتاب
الروضة |
کتاب
کافی به رغم آن که نخستین جامع روایی شیعه است و به جهت فقدان الگو میبایست با
کاستیهای زیادی روبرو شود، نه تنها با کاستیهای کم تری حتی در مقایسه با
سایر کتب اربعه روبرو است، بلکه از امتیازات قابل تحسینی نیز برخوردار است که به
آنها اشاره میکنیم:
با
نگاهی به کتاب هایی همچون «من لا یحضر الفقیه» و کتاب «تهذیب» و «استبصار» روشن
میشود که نویسندگان آنها بنا به دلایلی تنها به جمع آوری و تنظیم روایات فقهی
و در کنار آن روایات آداب و سنن پرداختند و از روایات عقاید در این منابع خبری
نیست، هر چند به خاطر دلایل خاصی که آنان داشتند به ویژه تدوین کتاب «مدينة العلم»
به وسیله شیخ صدوق که به احتمال زیاد ناظر به روایات غیر فقهی بوده است،
نمیتوان بر آنان خرده گرفت،[44]
اما به هرحال میبایست کتاب کافی را به خاطر جامعیت نسبی نسبت به همه روایات در
عرصههای مختلف دین ستود و در مقایسه با آن کتابها در مرتبه بالاتری
ارزیابی نمود.
چنانچه اشاره
شد «کافی» نخستین جامعگرایی شیعه است و مرحوم کلینی پیش از خود به نگاشته
حدیثی جامعی دسترسی نداشته تا با الگو گرفتن از آن و رفع کاستیهایش به تنظیم
روایات بپردازد، با این حال، چینش ابواب و فصول در کتاب کافی، به روشنی از حسن
سلیقه و نگرش جامع و قابل تحسین کلینی در تنظیم و تبویب روایات حکایت
دارد.
علامه مجلسی
در این باره میگوید: «هر کس در روایات و ترتیب کتاب کافی تدبر کند در
ميیابد که او از ناحیه خدای متعال مورد تأیید بوده است.»[45]
این
امر تا حدودی در مقایسه میان کافی به عنوان نخستین جامع روایی شیعه با صحیح بخاری
به عنوان نخستین و برترین کتاب در میان صحاح سته اهل سنت بیشتر آشکار میگردد،
کسی که بی نظمی و فقدان هرگونه هندسه وساختار مناسب را در صحیح بخاری دریابد، به
خوبی به این حقیقت دست مییابد که مرحوم کلینی در کافی از جهت حسن تنظیم و چینش
مناسب کار تحسین برانگیزی را به انجام رسانده است.
کتاب
کافی در هشت جلد نوشته شده است، دو جلد آن به عقاید و اخلاق اختصاص دارد که بدین
جهت به آنها «اصول» میگویند و پنج جلد آن به فروغ فقهی و احکام اختصاص دارد که
به آنها «فروع» کافی اطلاق شده است و یک جلد به انعکاس روایاتی در زمینههای
مختلف ازقبیل: تفاسیر آیات، پند وموعظه و ... اختصاص یافته و از آنجا که به مشابه
بوستانی است که در آن معارف اهل بیت علیهم السّلام عطرزاست از آن به «روضه» کافی
یاد شده است.
کلینی بر
اساس نقشه مشخص و تدبیر شدهای روایات اصول را بر روایات فروع مقدم داشته و
روایاتی که نسبتا پراکندهاند اما با این حال، حاوی نکات معرفتی هستند در آخر
کتاب با عنوان «روضه» منعکس ساخته است، او در کتاب اصول با درایت اندیشی، نخست
روایات عقل وجهل و سپس روایات علم و فضیلت دانش آموزی را ذکر میکند و سپس در
کتاب توحید روایات خداشناسی و سپس در کتاب الحجه با تعمیم حجت بر پیامبر و
امام شناسی، روایات پیامبر شناسی و امام شناسی را گرد آورده آنگاه به فصولی
دیگر هم چون: کتاب ایمان و کفر، کتاب دعا، کتاب فضیلت قرآن و کتاب معاشرت
میپردازند، فروع کافی نیز بر اساس کتب و فصول فقهی از کتاب طهارت تا دیات
تنظیم شده است.
مرحوم کلینی
در پایان مقدمهی خود بر کتاب کافی علت مقدم داشتن دو کتاب عقل و جهل و کتاب
فضیلت علم را چنین تبیین کرده است: «نخستین بابی که با آن شروع می کنم کتاب عقل و
فضائل علم است زیرا عقل، محوری است که مدار همه چیز است وبا آن احتجاج میشود و
ثواب و عقاب بر محور آن استوار است.»[46]
در
راستای همین چینش مناسب دو اقدام اساسی در کافی انجام گرفته است که
عبارتنداز:
احادیث هر
باب مبنی بر دو اصل صحت و صراحت بر اساس ترتیب اولویت تنظیم شده است، به عبارت دیگر
مرحوم کلینی نخست روایتی را ذکر میکند که از نظر سند صحیحتر و از نظر
دلالت صریحتر باشد، سپس بر اساس اولویت سایر روایات را به دنبال آن
میآورد.
در
کنار التزام به ذکر عناوین برای هر باب در انتخاب آن دقت مطلوبی به خرج داده است،
به این معنا که عناوین کافی برگرفته از روح حاکم بر روایات هر باب است، وحتی روایتی
که در قالب یک عنوان خاص نمیگنجد را معمولا در پایان هر باب با عنوان نوادر
آورده است.
مرحوم کلینی
در عصر غیبت صغری و حضور نواب خاص اقدام به جمعآوری روایات کرد. با توجه به
اینکه نواب خاص امام زمان علیه السلام وظیفه نمایندگی از جانب آن حضرت را بر عهده
داشتند، و از سوی هیچ یک از آنها اعتراض و انتقادی نسبت به کتاب کافی گزارش نشده
است، خود دلیلی دیگر بر وثاقت و اعتبار کتاب کافی است.
متخصصان در
علوم حدیث در نقل احادیث بر دو نکته اساسی تأکید کرده اند:
1-
ذکر کامل اسناد؛
2-
ذکر نص روایات و پرهیز از نقل به معنا.
ذکر
کامل سند این امکان را برای آیندگان فراهم میسازد که با مراجعه به منابع رجالی
و یا الهام از قواعد علم الرجال وضعیت سند حدیث را مشخص سازند، و غفلت از آن صدمات
جبران ناپذیری به اتقان آن منبع و احادیث منابع میزند.
همچنین ذکر
نص روایات زمینهی استنباط روشنتر از روایات را فراهم میسازد، با این
توضیح باید اذعان کرد که کافی هم از جهت ذکر اسناد و حتی عدم ارجاع به مشیخه و نیز
از جهت بیان نص و عین روایات و پرهیز از نقل به معنا در مرتبهی برتری نسبت به
سایر جوامع و حتی کتب اربعه قرار دارد.
ثقة
الاسلام کلینی از چهرههای تابناک تاریخ تشیع و از نظر تقوا، معنویت و آگاهی
علمی بلکه جامعیت علمی به ویژه در زمینهی علوم حدیث جزء نوادر شیعه به شمار
رفته و همهی عالمان و بزرگان شیعه به شخصیت علمی و معنوی او اذعان
دارند.
همهی
این امتیازات باعث شد که همهی علماء و محدثان شیعه در پذیرش کتاب کافی به
عنوان مهمترین جامع روایی شیعه اتفاق نظر دارند.
نتایج حاصل
از این نوشتار عبارتند از:
1.
مرحوم محمد بن یعقوب کلینی از دانشمندان و محدثان پرآوازه شیعه امامیه، که در عصر
غیبت صغری می زیست، در مدت بیست سال کتاب ارزشمند کافی را به درخواست یکی از دوستان
خود تدوین کرد؛
2.
مرحوم کلینی جز کتاب کافی، دارای آثار ارزشمند دیگری نیز بوده است که فهرست این
آثار در منابع رجالی موجود است؛
3.
از میان اساتید و مشایخ مرحوم کلینی، علی بن ابراهیم قمی را می توان موثرترین
استاد بر کلینی نام برد؛
4.
بزرگان شیعی از جمله نجاشی، شیخ طوسی، ابن شهر آشوب و علامه حلی و ... همگی به
بزرگی از مرحوم کلینی یاد کرده اند؛
5.
دانشمندان معروف اهل سنت از جمله ابن حجر، ابن اثیر، زرکلی و ابن عساکر و ... نیز
بر جلالت شان کلینی تاکید کرده اند؛
6.
مرحوم کلینی برای تدوین کتاب کافی از اصول چهارصدگانه و سایر منابع روایی بهره برد.
وی احادیث را بر اساس معیار عدم مخالفت با قرآن و نیز موافقت با اجماع جمع آوری
کرده است؛
7.
این کتاب در هشت جلد نگارش شده است، دو جلد آن به عقاید و اخلاق اختصاص دارد که
بدین جهت به آنها اصول میگویند و پنج جلد آن به فروغ فقهی و احکام اختصاص دارد
که به آنها فروع کافی اطلاق شده است و یک جلد به انعکاس روایاتی در زمینههای
اختصاص یافته و از آن به روضه کافی یاد شده است؛
8.
امتیازات کتاب کافی عبارتند از: جامعیت نسبی، چینش قابل تحسین، نزدیکی عصر تدوین
کتاب کافی به دوران امامت ائمه علیهم السلام و شخصیت علمی
مولف؛
9.
بزرگان متقدم و متاخر شیعه از کتاب کافی به بزرگی یاد کرده اند.
1.
ابن اثیر، عزیز الدین علی بن محمد، الکافی التاریخ، دارصادر، بیروت، 1402
ه.
2.
ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تحقیق سید محمد صادق آل بحر العلوم،
بیروت، دارالاضواء، بی تا.
3.
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت، دارالفکر، 1408
ق.
4.
ابن عساکر دمشقی، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، لسان العرب، بیروت، دارالفکر، بی
تا.
5.
اردبیلی المغروی الحائری، محمد بن علی، جامع الرواة، منشورات مکتبة آیة الله العظمی
المرعشی النجفی قم، 1403 ه.
6.
حلی، حسن بن یوسف بن علی، خلاصة الاقوال فی معرفةالرجال، قم، منشورات الرضی.
7.
خوانساری، محمد باقر موسوی، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم، انتشارات
اسماعیلیان، 1390 ق.
8.
خوئی، سید ابولقاسم الموسوی، معجم رجال الحدیث، ط، الثالثه، 1398
ه.
9.
الذهبی، شمس الدین محمد، عثمان، سیر أعلام النبلاء، تحقیق ابراهیم الابیاری، مصر،
دارالمعارف، بی تا.
10.
شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، شرح اصول کافی، مکتبة الحمودی، ط، تهران، 1391
ه.
11.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، قم، منشورات الشریف الرضی، بی
تا.
12.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، تحقیق سید محمد صادق آل بحرالعلوم، النجف
الاشرف، 1381 ق.
13.
العمیدی، ثامر هاشم حبیب، الشیخ الکلینی البغدادی و کتابة الکافی، قم، مکتبة
الاعلام الاسلامی، 1372 ه، ق.
14.
فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمومنین علی(ع)، 1406 ه،
ق.
15.
قمی، ابو جعفرمحمد بن علی بن حسین بن بابویه (صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی
اکبر غفاری، قم، اسلامی، چاپ دوم، 1404 ه، ق.
16.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه،
ق.
17.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت،
مؤسسة الوفاد، 1403 ق.
18.
مجلسی، محمد باقر، مراة العقول، ط: الثالثه، تهران، 1363 ش.
19.
محمدی، کاظم، المعجم، المفهرس لا لفاظ نهج البلاغة، قم مؤسسة النشرالاسلامی، 1364
ه، ق.
20.
مرکز الابحاث والداریات اسلامیه، معجم الفهرس لاعلام احادیث بحارالانوار، قم،
دفترتبلیغات اسلامی، مرکز إنتشارات، 1378 ه، ق.
21.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق محمد جواد الفائینی، بیروت،
1408 ه.
22.
نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت لا حیاءالتراث، چاپ
اول، 1406 ه، ق.