بررسی مشروعیت تبرک و نقد ادله مخالفین

کبری ابراهیم


چکیده

مفهوم تبرک

مبانی مشروعیت تبرّک

1) شواهد قرآنی

الف: متبرک بودن برخی اشخاص

ب: متبرک بودن برخی زمانها و مکانها

2ـ شواهد روایی

3ـ سیره مسلمین در تبرک

الف: سیره صحابه در تبرک به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

4ـ شواهد تاریخی

ب: نقد و بررسی دیدگاه مانعین و ادله آنان

1ـ بدعت بودن تبرک

2ـ شرکآلود بودن تبرک

چند پرسش و پاسخ

نتیجهگیری

فهرست منابع

 

چکیده

تبرک به صالحین و انسان­های برگزیده در نزد خداوند و برخی اماکن و مشاهد مقدسه یکی از اموری که در قرآن کریم نمونه­های زیادی از آن را می­توان یافت. مضاف بر اینکه در سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و در تاریخ و سنّت اسلامی نیز امری رایج بوده است. با این حال، سنّت توسل و به تبرّک امروزه توسط فرقه وهابیت مورد انکار قرار گرفته و در حدّ شرک به خداوند تلقی می شود. وهابیون با استناد به اینکه تبرک جستن شرک به خدا و نوعی بدعت است، آنرا تشبه جستن به مشرکان دانسته و شدیدترین مخالفت­ها را با آن به عمل می­آورند و به همین بهانه، بسیاری از آثار اسلامی را از بین برده اند. در این نوشتار ابتدا به ادله جواز تبرک در دین اسلام اشاره ای خواهد شد و آنگاه به نقد و بررسی ادله وهابیون در مورد عدم جواز تبرک خواهیم پرداخت.

 

تبرک به صالحین و اخیار امت و اماکن و مشاهد مقدسه و آثار و البته به آنان از ناحیه وهابیون به شدت انکار شده و آن را از مصادیق شرک شمرده اند و با کسانی که قصد تبرک جستن از آثار انبیاء و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه می کنند. از همین رو تبرک یکی از مسائل اختلاف برانگیز بین وهابیون و مسلمین است. به خاطر همین جا دارد که در این مسئله دور از تعصبات و جنجال ها بحث نمائیم و تحقیق کنیم تا حقیقت مطلب یعنی مشروعیت تبرک و عدم آن روشن گردد.

مفهوم تبرک

تبرک در لغت به معنای طلب برکت است و برکت در لغت به معنای زیادت و رشد یا سعادت است.[1] از اینرو تبرک جستن به چیزی به معنای طلب زیاد شدن آن شیی خواهد بود.. در اصطلاح شرعی و اسلامی، تبرّک جستن به یک شیئ، به معنای طلب برکت از طریق چیزها یا حقیقت هایی است که خداوند متعال برای آنها امتیازها و مقام های خاصی قرار داده است؛ همانند لمس کردن یا بوسیدن دست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برخی از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.[2]

مبانی مشروعیت تبرّک

جواز تبرک و توسل جستن به افرادی که در نزد خداوند جایگاه و مقامی دارند و دعای آنها نزد پرودگار مستجاب است، در شریعت اسلام امری مجاز شمرده شده است. چه در منابع دینی اسلام و چه در طول تاریخ و سنّت این دین، تبرک جویی امری مشروع و معمول بوده و می­توان برای هر یک از این امور، دلائل و شواهدی را بر مشروعیت این امر اقامه کرد. در ادامه به برخی از دلایل نقلی و تاریخی اشاره خواهیم کرد.

1) شواهد قرآنی

کلمه برکت در قرآن کریم با الفاظ گوناگون بکار رفته است. این اصطلاح در قرآن کریم برای افادۀ این معناست که خداوند به جهات خاص به برخی اشخاص یا مکان ها و زمان های معین، نوعی برکت افاضه کرده است.

 

الف: متبرک بودن برخی اشخاص

- خداوند متعال دربارۀ حضرت نوح (علیه السلام) و همراهانش می فرماید: «اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ».[3] ای نوح! از کشتی فرود آی که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبایلی که همیشه با تو هستند.

- هم چنین دربارۀ حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا»[4] و مرا هر کجا که باشم برای جهانیان مایه رحمت و برکت گردانید و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.

-ر در مورد حضرت ابراهیم و فرزندش اسحاق می فرماید: «فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا»[5] چون موسی (علیه السلام) به آن آتش نزدیک شد ندا کردند مبارک باد بر کسی که در اشتیاق این آتش است یا به گردش در طلب است...».

خداوند متعال در مورد حضرت اسحاق نیز می فرماید: «وَ بَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ»[6] هم چنین دربارۀ اهل بیت (علیه السلام) یا اهل بیت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید: «رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»[7] رحمت و برکات خداوند مخصوص شما اهل بیت رسالت است. زیرا خداوند بسیار ستوده و بزرگوار است.

ب: متبرک بودن برخی زمان­ها و مکان­ها

همین طور لفظ برکت و مشتقات آن در مورد برخی از اماکن و بخش هایی از زمین یا زمان نیز بکار رفته است.

ـ خداوند متعال راجع به مکه مکرمه می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ»[8] همانا اولین خانه ای که برای مکان عبادت مردم بنا شده مکه است. که در آن برکت و هدایت خلایق است...

ـ در رابطه با مسجد الاقصی و اطراف آن می فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ»[9] پاک و منزه است خدائی که در شبی بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سوق داد که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساخت.

ـ دربارۀ شب قدر می فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ»[10] این قرآن بزرگ کتابی مبارک و عظیم الشان است که بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند.

شواهد روایی

دومین دلیل مجوزین تبرک روایات است. با مراجعه به روایات با طیف بسیاری از کلمات نبوی و اهل بیت (علیه السلام) مواجه می شویم که سخن از تبرک به میان آورده و محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را اشخاص مبارک معرفی نموده اند. به طور مثال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در کیفیت صلوات بر خود و خاندانشان چنین دستور داده اند که بگوئید «اللهم صل علی محمد عبدک و رسولک کما صلیت علی ابراهیم و بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم».[11]

3ـ سیره مسلمین در تبرک

یکی دیگر از ادله مجوزین سیره مسلمین است. چه در زمان حیات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و چه پس از حیات ایشان، سیره صحابه این بود که تبرک می جستند و در ادامهبه آن اشاره می کنیم:

 

الف: سیره صحابه در تبرک به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

عایشه نقل می کند: صحابه دائما فرزندان خود را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می آوردند تا آنان را تحنیک کرده و مبارک گرداند[12].

همین طور سعد می گوید: از اصحاب رسول خدا شنیدم که می گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار چاه بضاعه آمد و با دلوی از چاه آب کشید و آن وضو گرفت و بقیه آن را داخل چاه ریخت. بعد از این جریان هرگاه شخصی مریض می شد از آن چاه آب می کشیدند و او را می شستند و فورا شفا می یافت[13].

و همین طور ابوایوب انصاری می گوید: بعد از آن که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد خانه ما شد من برای حضرتش غذا می آوردم. هنگامی که ظرف غذا را برمی گرداندم، من و همسرم از محل دست های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غذا به نیت تبرک برداشته و استفاده می کردیم[14].

همچنین روایات زیادی در کتب اهل سنت موجود است که اصحاب و تابعین بعد از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به آثار برجای مانده از ایشان تبرک می جستند. اگر تبرک بعد از وفات جایز نیست و مرگ یعنی عدم پس هرگز این صحابه های بزرگ و تابعین این کار را انجام نمی دادند در حالی که در کتب اهل سنت هم شاهد این هستیم و هم این که این اصحاب و تابعین منع نمی کردند. پس این هم یکی از ادله مجوزین تبرک است.

بخاری در صحیح خود، بابی را به این مضمون ذکر کرده است. آنچه از ذره، عصا، شمشیر، ظرف، انگشتر و... مو، کفش و... از چیزهائیکه صحابه و دیگران به آنها بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبرک می جستند[15].

و همین طور نقل است که معاویه هنگام وفات وصیت کرده که با پیراهن، شلوار، قبا و مقداری از موی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن شود[16].

و صفیه می گوید: هرگاه عمر بر ما وارد می شود دستور می داد کاسه ای که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد ما بود به او دهیم. سپس آن را از آب زمزم پر می نمود و از آن می آشامید و به قصد تبرک بر صورتش می پاشید[17].

و همین طور سمهودي نقل می کند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می مالید و بلال نیز صورتش را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل می کند که این عمل به جهت شدت محبت بوده و بدین جهت تعظیم و احترام اشکال ندارد[18].

پس از این روایات نتیجه می گیریم که تبرک چه در حال حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و چه بعد از وفات آن جایز بوده و اصحاب آن را جایز شمرده و انجام می دادند.

شواهد تاریخی

چهارمین دلیل مجوزین تبرک، تاریخ است که در تاریخ تبرک ذکر شده و تبرک به آثار انبیاء، از جمله مسائلی است که در امت های دینی پیشین نیز مسابقه داشته است اینک به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

الف)  خداوند در مورد تبرک حضرت یعقوب (علیه السلام) به پیراهن فرزندش حضرت یوسف (علیه السلام) و فرستادن آن برای پدرش یعقوب (علیه السلام) از قول یوسف (علیه السلام) می فرماید: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا»[19] پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب (علیه السلام) برده بر روی او افکنید تا دیدگانش بینا شود.

برادران یوسف (علیه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پیراهن را برداشته و بر صورت یعقوب (علیه السلام) انداختند پدری که در فراق فرزندش بر اثر شدت حزن و زیادی اشک نابینا شده بود. در این هنگام به اذن خداوند چشمان پدر به برکت پیراهن یوسف (علیه السلام) بینا شد. البته خدواند قدرت دارد که این عمل را مستقیما انجام دهد. ولی از آن جا که عالم، عالم اسباب و مسباب است و اسباب نیز برخی مادی و برخی معنوی است. حکمت الهی بر این تعلق گرفته که در انبیا و صالحین و آثارشان برکت قرار دهند تا از این طریق مردم به آنها اعتقاد پیدا کرده و به آنها نزدیک شوند و در نتیجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقرب پیدا کرده و به ثواب او نائل شوند.

ب)  از جمله موارد دیگری که قرآن در مورد امت های دینی پیشین به آن اشاره کرده، تبرک جستن بنی اسرائیل به تابوتی است که در آن آثار آل موسی و آل هارون بوده است. خداوند در قرآن قصه پیامیر بنی اسرائیل که بشارت به پادشاهی طالوت داد. این چنین حکایت می کند: «إِنَّ آَيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آَلُ مُوسَى وَآَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ»[20]. نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق (عهد) که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی (علیه السلام) و خاندان هارون (در آن) بر جای نهاده اند در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند به سوی شما خواهد آمد.

 زمخشری می گوید: تابوت صندوق تورات بوده است و هر گاه حضرت موسی (علیه السلام) در صدد قتال برمی آمد آن را بیرون آورده و در منظر بنی اسرائیل قرار میداد تا با دیدن آن آرامش پیدا کرده و در جهاد سست نگردند....[21]

از این داستان استفاده می شود که بنی اسرائیل نیز از تابوتی که آثار حضرت موسی در آن بوده تبرک می جستند و برای آن حضرت احترام خاصی قائل بوده اند.

 

 ب: نقد و بررسی دیدگاه مانعین و ادله آنان

با بررسی دیدگاه مانعین و ادله آنان سه دلیل را می توان اشاره کرد که اکنون به آن اشاره می کنیم:

1ـ بدعت بودن تبرک

یکی از دلائلی که مانعین ذکر می کنند و تبرک را نفی کردند بدعت است طبق نظر آنها تبرک بدعت است لذا آنها قبول ندارند.

صالح بن فوزان از مفتیان وهابیون می گویند: سجده کردن بر تربت، اگر به قصد تبرک به این تربت و تقرب به ولی باشد، شرک اکبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضیلت این تربت باشد، همانند زمین مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوی و مسجد الاقصی، بدعت است.[22]

و همین طور ابن عثمین در مجموع الفتاوی لابن عثمین می گوید: تبرک جستن به پارچۀ کعبه و مسح آن بدعت است زیرا در این باره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نرسیده است.[23]

همچین ابن عثمین در کتاب خود دلیل الاخطاء می گویند: برخی از زائرین دست به محراب و منبر و دیوار مسجد می کشند، تمام این ها بدعت است.[24]

گروه مفتیان وهابیون نیز می گویند: «... توجه پیدا کردن مردم به این مساجد و مسح نمودن دیوارها و محراب ها، تبرک به آنها بدعت بوده و نوعی شرک و شبیه به عمل کفار در جاهلیت است».[25]

 

پس طبق نظر آنها این تبرک بدعت است. چون دلیل بر جایز بودنش نداریم. و در این باره ناصر بن عبدالرحمن بن محمد الجدیع می گوید: دلیلی بر جایز بودن استحباب تبرک نیست؛ ثانیا از کسی از اصحاب نقل نشده که به مکان نشستن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبرک جسته باشند در حالی که آنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از ما بیش تر دوست می داشتند.[26]

نقد:

در نقد این دلیل می­توان گفت:

 اولاً: نبود دلیل بر نهی و حرمت عملی، شرعا و عقلا دلیل بر جواز است. و نیازی به دخل و تصریح بر جواز ندارد؛ زیرا اصل در اشیاء حرمت و عدم جواز نیست بلکه عکس آن می باشد. و در مورد دست کشیدن بر قبور و بوسیدن آن هیچ دلیلی بر حرمت وجود ندارد.

ثانیاً: نه تنها دلیل بر حرمت وجود ندارد، بلکه همان گونه که اشاره شد ادله ای بر جواز، بلکه استحباب و رجحان این عمل موجود است.

 

2ـ شرک­آلود بودن تبرک

یکی دیگر از دلیلی که مانعین برای نفی تبرک ذکر می کنند این است که تبرک جستن را شرک می دانند.

در این باره، ابن فوزان می گوید: تبرک به معنای طلب برکت است و او به معنای ثبات خیر و طلب خیر و زیادتی آن است و این طلب باید از کسی باشد که مالک آن بوده و بر آن قدرت دارد. و او همان خداوند سبحان است که برکت را نازل کرده و ثبات می دهد هیچ مخلوقی قدرت بر بخشش، برکت، ایجاد و ابقاء و تثبیت آن ندارد. لذا تبرک به اماکن و آثار و اشخاص ـ از زندگان و مردگان ـ جایز نیست زیرا ممکن است شرک باشد.[27]

صالح بن فوزان از مفتیان وهابیون با تقسیم شرک به اکبر و اصغر می گوید: سجده کردن بر تربت اگر به قصد تبرک به این آن و تقرب به ولی باشد شرک اکبر است.[28]

بن باز هم می گوید: قرار دادن قرآن در ماشین به جهت تبرک، اصلی بر آن نبوده و غیر مشروع است.[29]

نقد:

در این نقد این دلیل چهار مسئله را باید مد نظر قرار داد:

اول: شرک زمانی است که هنگام تبرک جستن انسان از قبور اولیای الهی، با دید استقلال به آن بنگرد. با این نیت که صاحب قبر، به بطور مستقل در این عالم تصرف می کند و دارای برکت است، ولی اگر تمام تصرفات را ازجانب خداوند بدانیم و برکات صاحبان قبور را به اذن خداوند به حساب آوریم نه تنها این عمل هرگز شرک نیست، بلکه در راستای توحید است.

دوم: مساله تبرک جستن از قبور اولیای الهی امری است که مورد قبول صحابه بوده و عده ای در منظر آنها این عمل را انجام می دادند و  هرگز از طرف شخصی مورد کردنش قرار نمی گرفتند.

سوم: در جای خود ثابت کردیم: انسانیکه از این دنیا رحلت می کند، حیات و تصرفات او باقی است. علی الخصوص که آن انسان یکی از اولیای الهی باشد.

چهارم: گمان اشکال کننده بر این است که این عمل شرک در عبارت است در حالی که به اثبات رساندیم که عبارت دو رکن اساسی دارد: یکی نهایت خضوع و دیگری همراه بودن با اعتقاد به ربوبیت یا الوهیت کسی که برای او خضوع می شود در مورد تبرک و دست کشیدن بر قبور و بوسیدن آنها هرگز چنین نیتی وجود ندارد.

 

چند پرسش و پاسخ

پرسش 1: چرا به اماکن مربوط به اولیاء تبرک می جوییم؟

پاسخ:

یکی از اقسام توحید افعالی، توحید در برکت است. یعنی اعتقاد به اینکه این برکت و زیارتی و تاثیر، بالاستقلال و بالاصاله از آن خداوند متعال است. و اگر کسی یا چیزی برکت دارد به جهت قرب معنوی به خداست که به اذن او دارای برکت شده و اعمال می کند. ما در ابتدای این نوشتار به مواردی که در قرآن به برکت داشتن آنها تصریح شده اشاره کردیم از جمله برکت در انبیاء: خداوند درباره حضرت عیسی (علیه السلام)[30]، ب: برکت در پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، برکت در اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)[31]، برکت در مسجد الحرام[32]، برکت در مسجد الاقصی[33]، برکت در کوه طور[34]، برکت در مقام ابراهیم (علیه السلام)[35].

پرسش2:

وهابیون می گویند: از عبدالله بن عمر نقل شده: او کراهت داشت از اینکه قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مس نماید. و نیز از او نقل شده: از سنت نیست مس دیوار قبر و بوسیدن آنها و طواف در اطراف آن[36]. آیا عبدالله بن عمر از تبرک جستن به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کراهت داشته است؟

پاسخ:

اول: این نقل تعارض دارد با نقلی دیگر که از ابن عمر رسیده است. سمهودي از خطیب بن حمله نقل کرده که گفت: همانا ابن عمر همواره دست راستش را بر روی قبر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گذاشت ولی بلال دو طرف صورتش را نیز به آن قرار می داد[37].

دو&#