تبیین مسئله شرّ در سنّت اسلامی و مسیحی

الهام محرابی زاده


چکیده

مقدمه

مفهوم شناسی «شرّ»

الف) تعریف لغوی شرّ

ب) تعریف ماهوی شرّ

ج) تعریف مصداقی شرّ

اقسام «شرّ»

تبیین مساله «شرّ» در سنّت اسلامی

الف)  شرور وسیلهای برای امتحان و آزمایش

ب) شرور مقدمه ی خیرات برتر

ج) رسیدن به مقام صبر

د)  دستیابی به مقام ولایت

ه) دستیابی به رهایی و آزادی

تبیین مسئله شرّ در سنّت مسیحی

1ـ قدیس آگوستین و تفسیر عدمی از شرّ

2ـ نظریهی «عدل الهی» ایرنائوس

3ـ پاسخ الهیات پویشی

نقد و بررسی پاسخ الهیات پویشی

نتیجه:

فهرست منابع

 

چکیده

واژه ی  «شرّ» در لغت به هر امر فاسد و اشتباهی اطلاق می­گردد که برای انسان نامطلوب است. جدا از معنای لغوی این واژه، فلاسفه در ماهیت شرّ، موشکافی­های فراوانی انجام داده­اند. برخی اساساً آن­را معدوم دانسته و منکر هرگونه شرّی در عالم شده­اند. از سوی دیگر برخی منکرین وجود خدا، با استناد به وجود شرور در عالم، به مقابله با قدرت لایزال الهی و حتی انکار ذات حق قیام کرده­اند. در این تحقیق به بررسی دیدگاه دو دین الهی یعنی اسلام و مسیحیت در مورد ماهیت و فلسفه شرور پرداخته شده است. در نتیجه این تحقیق مشخص گردید که شرور در عالم نیز دارای غایت و هدفی می­باشند و در راستای طرح بزرگ­تر خداوند برای خلقت موجود مختاری به نام انسان می­باشند.

مقدمه

از جمله مسائلی که امروز در غرب مسیحی به عنوان قرینه­ای علیه وجود خداوند استفاده می­شود، وجود شرور طبیعی در اخلاقی در عالم است. عده ای از فیلسوفان غربی نظیر ادوارد مرن، پیتر هر، مایکل مارتین بر این باورند که یا باید در جهان خدایی وجود داشته باشد و یا شرور حاکم باشند، و از آنجا که وجود شرور در عالم پدیده ی  مشهود و ملموسی است لذا وجود خدا در عالم امری نامحتمل است.[1] چراکه اگر خداوند دارای علم مطلق و قدرت مطلق است، اولاً باید از وجود این شرور مطلع باشد و ثانیاً قدرت حذف آنها از صحنه زندگی انسان­ها و صحنه گیتی را داشته باشد.

در این تحقیق برآنیم تا این مسئله را در دو سنّت اسلامی و مسیحی مورد بررسی قرار دهیم و به جواب هایی که در هر دو سنّت به مسئله ی  شرّ داده شده، بیشتر آشنا شویم.


مفهوم شناسی «شرّ»

در این قسمت به ارائه تعریفی از شرّ از سه منظر، لغت، فلسفه و تحلیل زبانی خواهیم پرداخت.

الف) تعریف لغوی شرّ

«شر» در لغت نقیض «خیر» بوده و اسمی است که اموری همچون رذایل و خطاها، بدی، فساد و ظلم را در بر می­گیرد.[2] در حقیقت شرور در نظر ما همان بدی ها، سختی ها و ناملایمات است که از آن ها گریزانیم و از ابتلاء به آن ها حذر داریم و شاید دائما دعا می کنیم خداوند ما را به آن ها مبتلاء نسازد و لذا نوعی عدم ملائمت با طبع در شرور نهفته است.

 

ب) تعریف ماهوی شرّ

در شناخت ماهیت شرّ دیدگاه­های مختلفی توسط فلاسفه اسلامی بیان شده که می­توان آنها را در موارد زیر خلاصه کرد:

1ـ عدمی بودن شرّ:

 حکمای متقدم و به تبع آن ها فلاسفه ی اسلامی خیر و شر را به وجود و عدم تعریف کرده اند به این صورت که وجود، مساوق خیر و شر، امر عدمی است.

2ـ شرّ وجود نامطلوب:

بعضی دیگر خیر را موجودی مطلوب و مورد خواست و تمنای انسان تعریف کرده اند. طرفداران این نظریه، نفس وجود را ـ بدون لحاظ آن با طلب و نفع انسان ـ خیر نمی دانند، بلکه به عقیده ی آنان «خیر»، وجود مقید به طلب است؛ برخلاف نظریه اول که ذات وجود را بدون لحاظ آن با امر دیگری خیر می دانستند لذا بر اساس این نظریه، شرّ، وجودی است که مطلوب انسان نیست.

3ـ خیر و شر معقول ثانی فلسفی:

بنابر دو دیدگاه پیشین ما می توانستیم حداقل مصداق خیر را در خارج به عنوان «وجود» بیاییم، منتها در دیدگاه اول دریافتن «خیر» صرف وجود خارجی کافی بود اما در دیدگاه دوم وجود خیر منوط به طلب و اشتیاق طالب است. لیکن مطابق نظریه ی سوم، هیچ کدام از مفاهیم خیر و شر مصداق خارجی ندارند، بلکه حداکثر می توانیم منشا اتصاف آن ها را در خارج بیابیم مانند سایر معقولات فلسفی از قبیل امکان وجوب و علیت. بنابراین دیدگاه «وجود بما هو موجود» متصف به «خیریت و شرّیت» نمی­شود[3].

بی شک آنچه باعث تلقی خیر و شر بودن چیزی برای انسان می شود، مطلوب یا غیر مطلوب بودن است، یعنی هر آنچه مطابق با خواسته های فطری وی بود خیر و هر چه مخالف خواسته های فطری او بود، شر است. به دیگر سخن، آدمی برای یافتن مفهوم خیر و شر نخست مقایسه ای میان میل و رغبت خویش با اشیاء می کند، هر جا رابطه ی مثبتی بوجود آمد آن را خیر و هر جا رابطه ی منفی بود آن را شر می نامند.

ج) تعریف مصداقی شرّ

همان گونه که اشاره شد، تعریف مفهومی خیر و شر همراه با اشکالاتی بود و فلاسفه به خوبی قادر به تعریفی جامع و کامل از این دو مفهوم نبودند. استاد محمد تقی جعفری (ره) در این مورد می فرمایند: «فلاسفه و حکمایی مانند ابن سینا و خیام، علت شر بودن یک چیز را بیان نکرده اند و یا اصلا شر را تعریف صحیح ننموده اند.[4]

از این رو بسیاری از فلاسفه ی غرب به جای تعریف ماهوی به تعریف مصداقی آن پرداخته اند. به طور مثال: «جان هیک» فلیسوف دین معاصر می گوید:

«به جای این که بکوشیم شر را بر اساس نوعی نظریه کلامی تعریف کنیم ـ مثلا به عنوان آنچه مغایر با اراده ی خداست ـ بهتر می نماید که بدون مجامله و پرده پوشی به تعریف آن بپردازیم یعنی با نشان دادن آنچه این کلمه به آن دلالت دارد، نشان دهیم که «شرّ، به رنج و آلام جسمی و آلام روحی و شرارت اخلاقی اطلاق می گردد».[5]

بدیهی است در تعریف مصداقی یک مفهوم به جای چینش چند مفهوم در کنار هم، از مصداق مفهوم استفاده می شود و به دو گونه است:

1ـ نشان دادن مصادیق (تعریف اشاره ای)

2ـ نام بردن مصادیق (تعریف تسمیه ای)

به طور مثال با نشان دادن خود آتش به کسی که تا به حال آتش ندیده است، می توان به شناسایی آن اقدام کرد. از بسیاری مصادیق شر می توان به بیماری های گوناگون، قحطی، مرگ ناگهانی، جنگ، زلزله، تسلط اشرار و ... اشاره کردکه در بسیاری از روایات به وجود آن ها اشاره شده و بعضا آن ها را از آثار تکوینی گناهان برشمرده اند و پدیده هایی همچون غنا، سلامتی، امنیت، علم و ... از مصادیق بارز «خیر» به شمار می آیند. به طور کلی در یک بیان مختصر می توان گفت: «آن چیزی که عدمش بر وجودش ترجیح دارد، شر و خیر آن چیزی است که وجودش بر عدمش ترجیح دارد.[6]

با تفکر در مصادیق «شر» اعم از طبیعی و غیره مانند: سیل، زلزله، مرگ عزیزان، بیماری و ... در می یابیم که در حقیقت همه­ی شرور از این جهت که باعث رنج و ناراحتی انسان­ها می شود، جزء شرور قرار می گیرند. مثلا: سیل و زلزله از آن جهت که دارایی و گاه عزیزان انسان را از میان می برد، شر خوانده می شود، اما اگر سیل و زلزله ای بیاید و از هر جهت آسیبی در پی نداشته باشد، انسان آن را شر و منافی عنایت الهی نمی داند بنابراین ملاک همه شرور همان احساس درد و رنج است و سایر اموری که متصف به شر می شوند در حقیقت موجبات «شر» را تشکیل می دهند نه آن که خود اساسا شر باشند بلکه شریتشان بالتبع و بالعرض است.

اقسام «شرّ»

لایپ نیتز در کتاب مشهور خود تئودیسه مصادیق شر را سه گونه ذکر می کند:

1ـ شر متافیزیکی: شری که دامن گیر عالم امکان است، اعم از عالم ماده و مجردات و علت آن هم محدودیت عالم امکان نسبت به خدای بی کران است. فلاسفه ی اسلامی از این شر به عدم کمال مطلق تعبیر می کنند.

2ـ شر طبیعی: این شر به شرور طبیعی جهان مانند زلزله، آتشفشان و درد و رنج اطلاق می گردد.

3ـ شر اخلاقی: به شروری گفته می شود که از اراده و اختیار انسان نشات می گیرد مانند گناهان و افعال ناشایست.

این در حالی است که صدر المتالهین در شرح اصول کافی شرور را از جهت دیگری به چهار دسته تقسیم می­کند:

1ـ شرور عدمی: مثل فقر و موت

2ـ شرور ادراکی: مثل درد، رنج و جهل مرکب

3ـ شرور اخلاقی: افعال زشت و ناروا مانند قتل و زنا

4ـ مبادی شرور اخلاقی: که عبارتند از ملکات رذیله مانند: شهوت، غضب و ...[7]

با توجه به مصادیق و انواع شرور، ملاک همه ی شرور همان احساس درد و رنجی است که در اثر این کاستی ها به انسان دست می دهد.

تبیین مساله «شرّ» در سنّت اسلامی

پس از آشنایی با مفهوم شرّ در این قسمت به حکمت­هایی که در قرآن کریم برای شرور اخلاقی و طبیعی ذکر شده خواهیم پرداخت. در قرآن کریم از مساله شر، با عناوینی چون بلا، فتنه، عذاب، عسره، باساء و ضراء یاد شده است.

الف)  شرور وسیله­ای برای امتحان و آزمایش

خداوند متعال در آیاتی چند فلسفه بلایا را از جمله امتحانات الهی برشمرده اند تا به وسیله ی آن کسانی را که ادعای ایمان می کنند و خود را جزء برگزیدگان می دانند بیازماید، بی شک خداوند که عالم علی الاطلاق است نیازی به امتحان ندارد تا بر او معلوم شود، بلکه این آزمون ها برای این است که به بندگان این مطالب را گوشزد نماید. گاهی این امتحانات «سنت لا یتغیر» الهی شمرده می شود، همان طور که در آیه ی سوم سوره ی عنکبوت می فرماید:

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ» عنکبوت / 3.

«آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف آن که گفتند: ما ایمان به خدا آوردیم رهایشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند؟!»

در این جا لازم است توضیحی درباره دو واژه ی «فتنه» و «بلا» داده شود. طریحی صاحب «مجمع البحرین» درباره فتنه می گوید: «و الفتنه فی کلام العرب، الابتلاء و الامتحان و الاختبار، و اصله من «فتنت الفضه» اذا دخلتها فی النار لتتمیز».[8]

بر این مبنا در حقیقت فتنه به معنای امتحان و جدا کردن ناب از پست و غیر خالص است. در معنای بلا هم می گوید: یقال (بلاه ـ یبلوه) اذ اختره و امتحنه و بلاه بالخیر و الشر یبلوه و ابلاه و ابتلاه بمعنی امتحنه.[9]

آیه ی روم سوره ی عنکبوت ظهور در این مطلب دارد که خداوند امت های پیشین را از این جهت مورد آزمایش قرار داد که مردم گمان نکنند هنگامی که می گویند ایمان آورده اند مطلب تمام است و دیگر در معرض امتحان قرار نمی گیرند. نمونه ی عینی این امتحان و مردود شدن عده ای در داستان معروف بنی اسرائیل آمده است:

«وَ اسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ.» اعراف / 163. «ای رسول! بنی اسرائیل را بازپرس از آن قریه ای که در ساحل دریا بود که به حکم تعطیل بودن شنبه تجاوز کردند، آن گاه که به روز شنبه ماهیان در مشارع دریا پدیدار شده و در غیر آن نمی آمدند، بدین گونه ما آنان را به عمل فسق و نافرمانی آزمایش کردیم. نمونه ی دیگری از آیاتی که خدا به آزمون الهی و مساله «خیر و شر» اشاره دارد، آیه ی زیر است:

«وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» انبیاء/ 35. «وشما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود و به سوی ما بازگردانیده می شوید.»

عبارت «خیر و شر» در این آیه معنای گسترده ای دارد و شامل انواع مصائب و بیماری ها، گرفتاری ها و انواع آسایش­ها، تندرستی، ثروت و ... می شود. بر طبق این آیه همه ی امور جنبه ی آزمون دارند و علاوه بر پرورش روح و جسم انسان ها، واقعیات درونی و باطنی آن ها را نیز آشکار می شود. در واقع آزمایش الهی با امور خیر بدین معناست که گاه خداوند انسان را در معرض رفاه و آسایش قرار می دهد تا از این رو ظرفیت های وجودی اش را برملا سازد.

ب) شرور مقدمه ی خیرات برتر

یکی دیگر از پاسخ های که درباره ی شرور مطرح شده این است که شر می تواند مقدمه ی خیرهای بهتری باشد. قرآن کریم در چندین آیه تصریح می کند که بلایا و امتحاناتی که خداوند برای ما به وجود می آورد، مقدمه ای برای نیل به کمالات برتر است؛ بدین معنا که برای دستیابی به نعمت های ارزشمندتر، چاره­ای جز تحمل شدائد و سختی­ها نیست. پر واضح است که بر اساس این دیدگاه،  دیگر نمی توان این مقدمات را «شر» نامید؛ زیرا اینان به مثابه راه یا نردبانی برای رسیدن به مطلوب مورد نظر هستند. حال باید دانست این «خیرات برتر» چیست و خداوند برای بخشش چه کمالاتی انسان ها را مبتلا می سازد. در ادامه به چند مورد اشاره شده است:

ج) رسیدن به مقام صبر

خداوند در قرآن کریم رسیدن به «صبر» را دست آویزی برای ایجاد بلایا می داند و می فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ»[10] یعنی ما شما را به سختی می اندازیم تا صفت «صبر» در شما به وجود آید یا به کمال برسد. علمای اخلاق نیز صبر را یکی از فضائل انسانی می دانند و آن را کمالی از کمالات نفس می شمارند، آیات و روایات فراوانی درباره ی صبر و ثواب صابرین وجود دارد که در راستای این نوشتار نیست.

 

د)  دستیابی به مقام ولایت

نمونه ی روشن و زیبایی که می توان در این باره اشاره کرد، داستان قهرمان توحید حضرت ابراهیم علیه السلام است. در سوره ی بقره چنین می خوانیم:

«وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[11] ((به خاطر آورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز اماماتی قرار ده، خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد.)

مفسرین درباره این «کلمات» که ابراهیم علیه السلام با آن آزمایش شده است گفته اند این موارد یک سلسله وظایف سنگین و مشکلی بوده خداوند بر دوش حضرت گذارده است که عبارتند از:

1ـ بردن فرزندش اسماعیل (ع) به بیابان خشک و سوزان؛ 2ـ بردن زن و فرزند به بیابان خشک و سوزان؛ 3ـ قیام در برابر بت پرستان بابل و شکستن بت ها؛ 4ـ مهاجرت از سرزمین بت پرستان و پشت پا زدن به زندگی خود[12].

معلوم است که همه ی این بلایا و سختی ها را ابراهیم (ع) تحمل کرد و همه ی این ها مقدمه­ای شد برای آن که او را به مقام امامت که فوق مقام رسالت و نبوت است، برساند.

 

ه) دستیابی به رهایی و آزادی

نمونه ی دیگری از شروری که باعث رسیدن به خیرات برتر است در سرگذشت قوم بنی اسرائیل و فرعون دیده می­شود.

در آیه ی 49 سوره بقرهمی­خوانیم:

«وَ إِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آَلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ». بقره / 49. «به یاد آورید هنگامی که را نجات دادم شما را از ستم فرعونیان که از آن ها سخت در شکنجه بودید به حدی که پسران شما کشته و زنانتان را نگاه می داشتند و آن بلا امتحانی بزرگ بود که خدا شما را بدان می آزمود.»

نکته ی مهم در این آیه کلام آخر است که می فرماید: «وَ فِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ» و این جاست که خداوند بلا را به خود نسبت می دهد و می فرماید: این بلای بزرگ از جانب پروردگارتان بود. بی شک قوم بنی اسرائیل که سال ها زیر سلطه ی فرعون وحکومت او مشقت ها کشیده و ظلم ها دیده بودند و حقوق بسیارشان پایمال شده بود اکنون برای آن که حرکت کرده و به انقلابی دست زنند و به خود بیایند نیاز به تحولی عظیم داشتند.[13]

 

تبیین مسئله شرّ در سنّت مسیحی

در این قسمت به دیدگاه چند متکلم مسیحی در مورد مسئله شر و تبیینی که برای وجود برای مسئله شرّ در جهان ارائه، شده اشاره می­کنیم تا بهتر با رویکرد سنّت مسیحی به این مسئله آشنا شویم.

1ـ قدیس آگوستین و تفسیر عدمی از شرّ

اولین شخصی که در تاریخ مسیحیت، توجیه عمده ای از مسئله ی شر ارائه نمود، قدیس آگوستینوس بود. وی با تقریر فلسفی ماهیت شر و تقریر کلامی منشا و علت وقوع شر به دفاع از عدل الهی و مبارزه با مسئله «شر» پرداخت.

از نظر وی، به لحاظ فلسفی به دلیل آن که ماهیت شر، عدمی است (یعنی عدم خیر و کمال) از این رو آنچه که در عالم وجود دارد و بهره ای از هستی را به خود اختصاص داده است؛ خیر محسوب می شود مثلا نابینایی، بهره ای از وجود خاص ندارد بلکه همان عدم بینایی است از این رو آنچه وجود دارد و خیر و کمال است، بینایی است و نابینایی بخشی از هستی را اشغال نکرده است. بنابراین از زمانی که خداوند متعال عالم را خلق نمود، هیچ شر و نقصی در عالم وجود نداشت.

اما وی منشا پیدایش شر را در بعد کلامی، چنین بررسی می کند:

وجود شرور در واقع، به اختیار ملائکه و انسان ها برمی گردد وشروع آن زمانی بود که بعضی از فرشتگان (ابلیس) از اطاعت الهی سرباز زده و مرتکب گناه گشته اند و پس از آن آدم و حوا نیز مورد فریب شیطان قرار گرفته و از جوار خیر و رحمت تامه الهی دور گشته اند. لذا شروری که از اراده انسان ها صادر می شوند(شر طبیعی) معلول گناهان هستند که خود باعث شرور طبیعی می­گردند. در حقیقت شرور و بلاهای طبیعی که در عالم وجود دارند در واقع  کیفر گناه محسوب شده و علت صدور آن ها نیز گناهان انسان های مختار است.[14]

2ـ نظریه­ی «عدل الهی» ایرنائوس

دفاعیه ای که اسقف ایرنائوس (125 ـ 202) از مسئله شر ارائه می کند، مبتنی بر آن است که در آفرینش نوع بشری دو مرحله  وجود دارد مرحله اول آن است که انسان ها به عنوان حیوانات هوشمند و مستعد برای تکامل پا به عرصه حیات می گذارند و در مرحله دوم می توانند به کمال والای اخلاقی و بندگی واقعی خداوند نایل آیند. اما رسیدن به مرحله دوم (حیات پایدار) متوقف بر آن است که انسان ها آزادانه بتوانند کمالات اخلاقی را انتخاب نمایند، زیرا زمانی کمال ارزشی برای انسان حاصل می شود که با رفع موانع و تحمل مشکلات و سختی ها به مقام الهی برسد، یعنی انسان برای کم کردن فاصله بعد علمی و معرفتی خود از خداوند باید به کمالات ارزشی دست یابد؛ هر چند دشواری ها و مصایبی نیز در این راه برای او ایجاد شود.

پس در واقع شرور اخلاقی لازمه اختیار ضروری انسان است و همین اختیارات که موجب کمال طلبی را فراهم می نماید. اما در شرور طبیعی اگر چه ممکن است بعضی از آن ها معلول شرور اخلاقی انسان ها باشند، اما این ادعا فراگیر نبوده و در همه موارد قابل اثبات نیست. از این رو، ایرنائوس بر این باور است که بنای خداوند بر این نبوده که جهانی را همراه لذت و آسایش کامل خلق نماید تا انسان ها از حداکثر لذت و حداقل رنج برخوردار باشند، بلکه خداوند عالم را به مکانی برای پرورش روح خلق کرده تا انسان ها بتوانند با صبر و مقاومت در مقابل مصایب، به تکامل و ترقی روح بپردازند.[15]

3ـ پاسخ الهیات پویشی

الهیات پویشی از گرایشات جدیدی است که متکلمان مسیحی بر اساس فلسفه «وایتهد» آن را مطرح کرده اند. الهیات پویشی برای سازگاری میان خداوند و شرور عالم، به محدود کردن قدرت خداوند تن داده و قدرت مطلقه خداوند را مورد انکار قرار می دهد. به عقیده آنان، خداوند عالم را از عدم ایجاد نکرده است ولی با وجود این، می تواند عالم را تحت تاثیر خود قرار می دهد. از این رو، در الهیات پویشی خداوند خالق عالم محسوب نمی شود.

عقیده مزبور برخلاف سنت، مسیحی است که خداوند را آفریدگار عالم و قدرت او را نامحدود می داند. البته «وایتهد» دست خدا را به طور کامل از آفرینش جدا نمی کند، بلکه مدعی است که خداوند اگر چه قبل از آفرینش نیست، اما همراه با آفرینش است؛ به این معنا که خداوند نیز همراه با سایر علل در آفرینش مداوم نقش دارد زیرا خداوند نیز جزئی از خود جهان است[16].

شاید مراد «وایتهد» از این بینش آن باشد که خداوند علت تامه و محض در آفرینش نیست بلکه از علل موثره می باشد. در نتیجه برای آفرینش تام، همه چیز به او بستگی دارد یعنی اگر دخالت او نباشد هیچ ممکنی به حوزه وجود وارد نمی شود زیرا برای پیدایش یک پدیده وجود همه علل شرط است. و خداوند نیز شرط لازم برای وجود موجودات است نه  شرط کافی. پس قدرت خداوند در دیدگاه پویشی از روی ترغیب و انگیزش خواهد بود نه قدرت مهارکننده و تامه.

نقد و بررسی پاسخ الهیات پویشی:

الهیات پویشی چون بینش خاصی نسبت به وجود و فعل خدا دارد در نتیجه برای توجیه مسئله شرور، یکی از صفات عالیه ای که برای خدا ادعا شده را از خدا نفی و یا محدود کرده است. از این رو، بر اساس دیدگاه محدود پویشی، قدرت خداوند با وجود شرور هیچ منافاتی نخواهد داشت. از آن روی که ایشان برای اثبات تقدس و خیرخواهی خداوند، قدرت مطلقه را انکار می کنند در نتیجه جلوگیری از شرور از دایره قدرت او خارج است. اما در نقد این نظریه باید گفت: چون اختلاف ما با پویشی یک اختلاف مبنایی است، اگر مبنای پویشی راجع به قدرت الهی را بپذیریم می توانیم در مسئله شرور نیز نظریه آنان را تایید نماییم. اما ما در بینش اسلامی (و حتی ادیان بزرگ) هرگز چنین نگرشی نسبت به خداوند نداریم، بلکه قایل به قدرت مطلقه الهی هستیم. و ارائه چنین پاسخی بدون پذیرش مبنای پویشی، گونه ای از چاله به چاه افتادن است. این گونه پاسخ به مسئله شرور و ملازم به محدود کردن قدرت الهی و در نتیجه نسبت نقص دادن به خداوند (که از جهت عقلی مردود است) و تن دادن به مشکل دیگری است که خود جای بحث و نقد دارد.

نتیجه:

با توجه به متون دینی که در ابتدای این مقاله مد نظر قرار گرفت مشّخص گردید که شرو، سختی ها و بلاهایی که انسان در این دنیا با آن مواجه است، فلسفه­ی خاص خود را دارند و نباید آنها­ را بدون هدف و عبث تلّقی کرد و آنها را نقضی بر قدرت قاهره الهی قلمداد نمود. چه در سنّت مسیحی و چه در سنّت اسلامی بر این نکته تأکید شده است، که سخت­ها و بلاها جزئی از طرح بزرگ­تری است که خداوند برای خلقت انسان و جهان داشته است و نوع خلقت انسان که کمالی اختیاری است، وجود عالم مادّی و شرور طبیعی آن را ضرورت می­بخشید، همانگونه که اختیار