رابطه ایمان و عمل صالح و تأثیر هر یک بر سعادت انسان

فاطمه محبی


چکیده

مقدمه

1- چیستی ایمان

مفهوم ایمان

شرایط تحقق ایمان

رابطه علم و ایمان

مراتب ایمان

متعلقات ایمان

ثمرات ایمان

عمل صالح

مفهوم شناسی

شرط قبولی عمل از نظر قرآن

موانع عمل صالح

1- پیروی هوای نفس

2- حب دنیا

3- شرک عبادی

ملاک ارزش عمل صالح

گستره‌ی عمل صالح

رابطه ایمان و عمل صالح

1- رابطه مفهومی ایمان و عمل

2- رابطه تلازمی ایمان و عمل

اسباب تضاد بین عمل و عقیده

1- ضعف ایمان

2- قدرت شهوات

3- غفلت

آثار و فوائد پیوند ایمان و عمل صالح

نتایج تحقیق

منابع

 

چکیده

در قرآن کریم نزدیک به شصت مورد، ایمان و عمل صالح  قرین هم ذکر شده­اند و از آندو به عنوان دو بال برای رسیدن به سعادت و حیات جاویدان در بهشت برین یاد شده است. اگرچه هر یک از دو واژه‌ی عمل صالح و ایمان در فهم عرفی معانی روشن و واضحی دارند، ولی ایمان مطلوب از دیدگاه شرع مقدّس اسلام، اجزاء و شرائط خاصی دارد، همانگونه که عمل صالح نیز برای تأمین سعادت و رستگاری باید حائز ویژگی­هایی باشد. در این نوشتار با بررسی مفاد هر یک از واژگان ایمان و عمل صالح، ارتباط  و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته است.

مقدمه

خداوند متعال انسان را با هدفی به این عالم خاکی آورد و ایمان به خداوند و فرستادگان وی را رمز رسیدن به کمال حقیقی و سعادت دنیوی و اخروی وی مقرّر فرمود. با این حال، با رجوع به آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) مشخّص می­شود که ایمان به خداوند نه شرط کافی بلکه شرط لازم برای نیل به سعادت انسانی است و عامل دیگری که همان عمل صالح در این طریق نیاز است. آیات قرآن، مکررّ، ایمان و عمل صالح را در کنار هم آورده و روشن میسازد که این دو در کنار هم، سعادت و رستگاری انسان را به دنبال دارد و لذا برای بقاء ایمان در دل، انجام عمل صالح، امری ضروری است که بدون آن، روح ایمان می‌خشکد.

در این نوشتار ابتدا، به طور جداگانه مطالبی در مورد چیستی هر یک از ایمان و عمل صالح گردآوری شده و آنگاه رابطه‌ی بین آن دو، در تأمین سعادت انسان بررسی شده است.

1- چیستی ایمان

مفهوم ایمان

ایمان در لغت از ریشه «امن» بوده و به معانی متعددی از جمله، تصدیق، امنیت، تسلیم و پذیرفتن به کار رفته است[1]. امّا معنای اصطلاحی آن از دیدگاه متکلمان، فلاسفه و عرفا متفاوت است.

ایمان نزد متکلمان اشاعر عبارت است از تصدیق قلبی به تمام آنچه که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است، در حالیکه متکلمان معتزلی به پررنگ ساختن نقش عقل در عمل ایمان، آنرا «تبعیت عملی از یافته‌های عقل و آورده‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باب خداوند و نبوت و خوب و بد اخلاقی معنا کرده­اند. از نظر فیلسوفان مسلمان، ایمان عین معرفت فلسفی به خداوند و سایر حقایق هستی است و از نظر عرفای مسلمان، ایمان، رویکردی با تمام وجود نسبت به خداوند است[2]. همین معنا از ایمان که با معنای قرآنی از واژه‌ی «ایمان» نیز هماهنگی بیشتری دارد، محور بحث ما در این نوشتار است.

شرایط تحقق ایمان

همانگونه که برخی بزرگان بیان کرده­­اند[3]، برای اینکه ایمان در درون انسان محقق شود و تقویت گردد، نیاز است انسان در دو زمینه تلاش و کوشش کند. نخست در زمینه تقویت شناخت و علم، دوّم در زمینه انگیزش میل فطری خویش به ایمان.

الف) کسب شناخت: برخی از آیات قرآن به لزوم شناخت و معرفت در تحقق ایمان، دلالت دارند: «بَل اتَّبَعَ الذین ظلموا اَهواءَهُم بِغَیرِ علمٍ فَمَن یهدی مَن اَضَلَّ الله.»[4] و نیز آیه: «انما یخشَ الله مِن عِبادِهِ العلماء»[5]

در این آیه، خشیت که از آثار ایمان است، برخاسته از علم و آگاهی به مقام خداوند معرفی شده است.[6] لذا کسب معرفت و آگاهی برای تحقق و تقویت ایمان، لازم است زیرا ایمان بدون معرفت، متزلزل و ناپایدار خواهد بود.

ب) تقویت میل فطری به خداوند: ایمان به خدا ریشه فطری دارد و در همه انسانها، قدرت وابستگی به قدرتی بی‌نهایت موجود است، اگرچه در تشخیص آن قدرت بی‌نهایت که آیا قدرت الهی است یا قدرت طبیعی، دچار لغزش می‌شوند. به عبارتی دیگر«یکی از ارکان زندگی بشر، این است که به چیزی ایمان داشته باشد و آن را حقیقت بپندارد و در برابرش تسلیم باشد»[7] از اینرو برای تحقّق ایمان باید زمینه‌ی شکوفایی آنرا فراهم کرد و موانعی که مانع از بروز و ظهور آن می­شوند را از سر راه برداشت. در این راستا باید به تهذیب نفس پرداخت و صفات رذیله اخلاقی که مانع از ظهور ایمان می­باشند را از صفحه دل زدود. «اگر صفحه دل، آلوده به تکبّر و لجاجت باشد، این مسئله (پذیرش حق)، متحقق نمی‌گردد.»[8]

رابطه علم و ایمان

همانطور که قبلاً بیان شد، برخی، ایمان را از مقوله معرفت و علم می‌دانند، در صورتی که ایمان، غیر از علم به خداوند و صفات و متعلقات آن است. در واقع علم شرط لازم برای تحقیق ایمان است. در واقع کسی که از روی برهان عقلی یا ضرورت ادیان، به چیزی علم پیدا کرد، باید قلب او نیز، تسلیم آن گردد و عمل قلبی را که نوعی تسلیم و خضوع و زیرباررفتن است را انجام دهد تا مؤمن گردد و به وسیله تقویت نور ایمان، اطمینان در قلبش حاصل شود و همه‌ی اینها، غیر از علم است. ممکن است عقل انسان، چیزی را درک کند، ولی قلب تسلیم آن نشود و علم بیفایده گردد. مثلاً ما به وسیله‌ی عقل خود درک می‌کنیم که انسان مرده، نمی‌تواند به کسی ضرر برساند و تمام مرده‌های عالم، به قدر مگس، حس و حرکت ندارند، ولی چون قلب ما این مطلب را قبول نکرده نمی‌توانیم با مرده، شب تاریک به سر ببریم. ولی اگر قلب ما، تسلیم عقل شد، این کار، هیچ اشکالی برای ما نخواهد داشت. پس تسلیم که حظّ قلب است، غیر از علم است که حظّ عقل است.[9]

همچنین از آیات قرآن هم استفاده می‌شود که ایمان غیر از علم و بلکه علم، اعم از ایمان است، چنین نیست که هر کسی به چیزی علم دارد، ایمان به آن نیز داشته باشد.[10] همانطور که خداوند در قرآن در مورد فرعونیان می‌فرماید: «وَ جَحَدوا بِها واستَیقَنَتها انفسهم ظُلماً و عُلُوَّا»[11] (ترجمه: و با آن که دلهایشان بدان، یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.)

این آیه تصریح می‌کند با آنکه آنها کاملاً می‌دانستند که خدا وجود دارد و حضرت موسی (علیه السلام) نیز پیامبر خداست ولی به لحاظ روحیه‌ی برتری جویی و ستمکاری، این مسأله را انکار کردند.[12]

پس هرجا که علم هست، ضرورتاً اینگونه نیست که ایمان هم وجود داشته باشد، ولی برای تحقق ایمان و به وجود آمدن آن، باید نوعی علم و آگاهی وجود داشته باشد، پس علم شرط لازم برای تحقق ایمان است، زیرا انسان نمی‌تواند به چیزی که نسبت به آن کاملاً جاهل است، ایمان بیاورد.[13]

مراتب ایمان

ایمان در کل، یکی بیشتر نیست ولی نسبت به شخص مؤمن (مؤمنان) مراتب و درجاتی دارد که برخورداری از مراتب عالیتر، ظرفیت وجودی انسان را بالا می‌برد و او را قرین کمال برتر و عالی‌تر می‌کند.

مؤمنان، مراتب ایمانشان با هم فرق دارد، بعضی‌ها از مرتبه تام و کامل ایمان برخوردارند، بعضی از ایمان ناقص و بعضی هم از حد وسط بین ایمان کامل و ایمان ناقص برخوردارند، لذا مؤمنان باید در کسب مراتب عالیتر ایمان، تلاش کنند. خداوند درباره برخورداری ایمان از مراتب تکاملی می‌فرمایند: «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ »[14] (ترجمه: اوست که آرامش بر دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید).

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی مراتب کمال ایمان می‌فرمایند: «لا یکمُلُ عبدٌ الایمانَ بالله، حَتی یکونَ فیه خمس خِصالٍ: التوکلُ علی الله، و التفویضُ الی الله، و التسلیم لِاَمرِالله، و الرّضا یِقضاءالله، و الصَّبرُ علی بلاء الله. انّه مَن اَحبَّ فی الله، و ابغَضَ فِی الله، و اَعطی لِله، وَ مَنَعَ لِله، فقد استَکمَلَ الایمان»[15]

پس می‌توان با توجه به این حدیث شریف، مراتب و مراحل کمال ایمان را اینچنین برشمرد:

1- «والتوکل عَلَی الله»: اولین مرحله، توکل است. یعنی اینکه انسان مؤمن بعد از ایمان به علم و قدرت و رحمانیت و رحمیمیت خداوند، در همه‌ی امور به او توکل کند و او را وکیل خود قرار دهد.

2- «التفویض اِلیَ الله» یعنی اینکه انسان همه چیز را به خدا واگذار کند و فرق آن با مرحله قبل (توکل) این است که در توکل انسان به تمام منافع خود اهمیت می‌دهد و همه‌ی حد و حدود منافع خویش را می‌بیند، ولی در تفویض، می‌داند که منافعی دارد ولی مرز آن را نمی‌بیند و همه را به خداوند واگذار می‌کند.

 3- «التسلیم لِاَمر الله»: در این مرحله، دیگر منافع و منفعت معنا نمی‌دهد و انسان مؤمن، هرچه را که خواست و امر خدا باشد. می‌پذیرد و تسلیم خواست خداوند می‌گردد.

4- «الرضا بقضاء الله»: مرحله رضا، از مرحله قبل نیز بالاتر است، در مرحله تسلیم، گویا انسان منافعی دارد ولی از آن چشم می‌پوشد و دندان روی جگر می‌گذارد ولی در مرحله رضا، حتی در درون نفس هم، مقاومتی نسبت به خواسته­ها و تمایلات نیست. از این مرحله، گاهی به «قضاء فی الله» نیز تعبیر می‌کنند، یعنی انسان تمام خواسته‌های خود را به کلّی در مقابل ذات پاک الهی فراموش می‌کند.[16]

البته تمام این مقامات را با صبر و شکیبایی می‌توان بدست آورد، زیرا که اصولاً صبر، ریشه همه سعادتهاست، چه بسا انسان چند روزی برای رسیدن به این کمالها، خود را آماده کند، ولی مسأله مهم این است که در این راه، استقامت بورزد.[17] در این رابطه حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «... و علیکم بالصّبر، فَاِنَّ الصَّبرَ مِنَ الایمان کالرَّأس مِنَ الجسد، ولاخیر فی جَسَدٍ لا رأس مَعَه، ولا فی ایمانَ لاصَبرَ مَعَه.»[18] (ترجمه: بر شما باد صبر، زیرا صبر برای ایمان (در راه ایمان) مانند سر است برای بدن، و بدنی که سر ندارد، خیری ندارد، و ایمانی هم که با شکیبایی و صبر همراه نباشد، خیری در او نیست.)

متعلقات ایمان

برای اینکه از متعلقات ایمان، یعنی آنچه را که باید به آن ایمان داشته باشیم، آگاهی یابیم، باید به خود قرآن رجوع کنیم. با توجه به آیات قرآن متعلقات ایمان عبارتند از:

1) غیب: در قرآن حدود شصت بار واژه غیب به کار رفته و به معنای اخبار و امور نهان است که خداوند از آنها آگاه است و در یک آیه، غیبت به عنوان متعلق ایمان ذکر شده است: « الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ »[19]

2) الله: در بسیاری از آیات قرآن، با تعابیر مختلف، ایمان به الله ذکر شده است، که البته «الله» مهمترین والاترین متعلق ایمان است که بدون اعتقاد به او، ایمان تحقق نخواهد یافت: « وَمَن يُؤْمِن بِاللَّـهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ قَدْ أَحْسَنَ اللَّـهُ لَهُ رِزْقًا »[20]

3) معاد: در قرآن، پس از توحید، توجه زیادی به معاد شده و حدود یک سوّم از آیات قرآن به آن اختصاص یافته است و از معاد به عنوان یکی از متعلقات ایمان ذکر شده: « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ »[21]

4) رسالت: یکی دیگراز متعلقات ایمان، ایمان به رسالت و پیامبری رسولان الهی است: « فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ »[22]

5) کتابهای آسمانی: « وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ »[23]

6) ملائکه: « لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ »[24]

با بررسی مجموع این آیات، می‌توان متعلق‌های ایمان را در توحید، معاد و نبوت منحصر دانست و سایر متعلقات را فرع بر آنها و در عین حال، مرتبط با آنها قلمداد کرد. در واقع در ضمن ایمان به رسالت، ایمان به کتب آسمانی و امامت تحقق می‌یابد و ایمان به فرشتگان نیز، ایمان به این حقیقت است که فعل و تدبیر الهی و نزول وحی و کتب آسمانی بر پیامبران به واسطه فرشتگان صورت گرفته و آنها واسط­ی فیض الهی‌اند.[25]

ثمرات ایمان

خداوند در سوره‌ی عصر می‌فرماید که انسان جز با داشتن چهار خصلت، زیانکار و بدبخت است: اوّل ایمان، دوّم عمل صالح، سوّم وادار کردن افراد، یکدیگر را به حق و چهارم توصیه‌ی افراد، یکدیگر را به صبر و خویشتن داری. این چهار رکن، چهار ستون کاخ سعادت بشر می‌باشند.[26]

اما رکن اوّل یعنی ایمان، اساسی‌ترین رکن حیات انسانی است و رکن اصلی و پایه اساسی سعادت بشر است و انسان در پرتو آن می‌تواند مدارج تعالی را بپیماید و به کمال نهایی دست یابد. بر اثر ایمان، بشر به رفیع‌ترین مدارج سعادت نائل می‌شود و از بهجت و سرور کامل برخوردار می‌گردد.[27]

 حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «بالایمان یُرتَقی اِلی ذِروَةِ السَّعاده و نهاية الحُبُور.» [28] (ترجمه: به سبب ايمان به سوي مرتبه بالاي نيکبختي و نهايت سرور و شادماني بالا رفته مي شود)

ایمان به عنوان نقطه‌ی اتکائی، برای نظم دادن به حرکات و فعالیتهای انسانی است و با داشتن ایمان است که انسان می‌تواند، هواپرستی را ترک و غرائز و خواهشهای نفسانی را مهار کند و برای جلب رضایت پروردگار، تمایلات ناروا و ضدّ انسانی را در نهاد خود سرکوب کند. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «یستدل عَلَی الایمان بِکثرة التُقی و مِلکِ الشَهوَة و غَلَبَةِ الهَوی»[29] (ترجمه: گواه ایمان باطنی افراد، بسیاری تقوی، مالکیت شهوات و پیروزی بر هوای نفس است.)

به طور کلی می‌توان گفت که ایمان به خداوند، برای انسان ثمراتی را به دنبال دارد و مایه سعادت او در دنیا و آخرت می‌شود و این آثار و ثمرات فقط مختص خود فرد نمی‌شود، بلکه در اجتماع نیز اثرات مطلوبی را بر جای می‌گذارد، که با استناد به آیات و روایات در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

از جمله آثار فردی ایمان می­توان به توکل به خدا (انفال/2)، عفت و پاکدامنی(مؤمنون/5)، روی گردانی از امور لغو و بیهوده(مؤمنون/3)، محافظت بر ادای فرائض(مؤمنون/9) وخضوع در نماز (مؤمنون/2) اشاره کرد. همچنین در بعد اجتماعی نیز ایمان برکات و ثمراتی را برای جامعه اسلامی به همراه دارد که از جمله‌ی آنها می توان این موارد را نام برد: اصلاح اجتماع از طریق ترویج توسعه امر به معروف و نهی از منکر (توبه/71)؛ ایجاد رقابت سالم از طریق پیشی گرفتن در امور خیر(مؤمنون/61) و تقویت پیوندهای اجتماعی از طریق تقویت روحیه پایبندی به تعهّدات و قراردادها(مؤمنون/8).

عمل صالح

مفهوم شناسی

واژه «عمل» اگرچه از لحاظ مفهومی شامل مطلق رفتار و فعل می­شود، امّا در معنایی خاص به رفتارهای ارادی که با اختیار و آگاهی انجام می­گیرد، اطلاق می­گردد، از همین روست که بعضی اهل لغت واژه اراده را در مفهوم این لفظ لحاظ کرده و «عمل» را اینگونه تعریف کرده­اند: «هر کاری (فعلی) را که حیوان از روی قصد انجام می‌دهد، عمل نامیده می‌شود.»[30]

واژه‌ی «صالح» نیز از ریشه صلاح بوده و به معنای ضد «فساد» است.[31] در آیات قرآنی نیز این واژه در همین معنا به کار رفته و دو واژه‌ی «صلاح» و «فساد» در معنای مقابل هم به کار رفته. مانند آیه‌ی «الذین یفسدون فی الارض و لایصلحون»[32].

با توجه به آنچه گذشت می­توان گفت «عمل صالح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده و سالک از طریق انجام آن می‌تواند سیر و سلوک کند و به مقام قرب نائل گردد.»[33]

«عمل صالح در حقیقت میوه درخت ایمان است و دو رکن اساسی دارد. یکی نیت پاک و دیگری کارمفید. بنابراین عمل صالح منحصر در نماز و روزه، حج و زکات و... نیست، بلکه هر کار مفیدی که با نیت پاک انجام پذیرد. عمل صالح شمرده می‌شود، هر چند اندک و ناچیز باشد و آنچه در عمل صالح مهم است، قصد قربت و تقرّب به پروردگار است.»[34]

شرط قبولی عمل از نظر قرآن

اساساً آخرت وجهه ملکوتی دنیاست. شرط اینکه یک عمل، وجهه ملکوتی خوب پیدا کند، این است که با توجه به خدا و برای صعود به ملکوت خدا انجام گیرد. لذا اگر کسی ایمان به خدا و قیامت نداشته باشد، عمل او وجهه ملکوتی نخواهد داشت و به علییین صعود نخواهد کرد. لذا تا عملی از راه نیت و از راه عقیده و ایمان، نورانیت و صفا پیدا نکند، به ملکوت بالا نمی‌رسد.[35]

در قرآن کریم آمده است: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»[36] (ترجمه: به سوی او سخن پاک بالا می‌رود و کردار شایسته بالا می‌برد آن را.)

این آیه به دو گونه تفسیر شده است: یکی اینکه کردار شایسته سخن و اعتقاد پاک را بالا می‌برد و دیگر اینکه سخن پاک و اعتقاد پاک، کردار شایسته را بالا می‌برد و ملکوتی می‌سازد. دو تفسیر، این اصل را بیان می‌کنند که ایمان در مقبولیت عمل و بالا رفتن عمل به سوی بالا تاثیر دارد و عمل، در سیراب شدن ایمان و بالا رفتن درجه ایمان و این اصل در معارف اسلامی، اصل مسلمی است.

موانع عمل صالح

در این قسمت با مبنا قرار دادن تفسیر دوم از آیه­ایکه در بخش قبل گذشت، اشاره­ای به عواملی که باعث می­شود عمل، به سوی خدا صعود نکند و وجهه علیینی نیابد، خواهیم داشت.

1- پیروی هوای نفس

«فخََلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشهََّوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئكَ يَدْخُلُونَ الجَْنَّةَ وَ لَايُظْلَمُونَ شَيًْا»[37] (ترجمه: اما پس از آنان فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی نمودند و بزودی گمراهی خود را خواهند دید.)

2- حب دنیا

«فَخَرَجَ عَلىَ‏ قَوْمِهِ فىِ زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا يَالَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتىِ‏َ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيرٌْ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا يُلَقَّئهَا إِلَّا الصَّابرُِون»[38]

(ترجمه: روزی قارون با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر گشت، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده ما نیز داشتیم، براستی که او بهره عظیمی دارد، اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود، گفتند: وای بر شما! ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند، بهتر است امّا جز صابران آن را دریافت نمی­کنند.)

3- شرک عبادی

«...فَمَن كاَنَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»[39]

(ترجمه: پس هر کس به لقاء پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.)

ملاک ارزش عمل صالح

در وصایای پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) به ابوذر آمده است:

«یا اباذر! طوبی لِلزاهدین فی الدنیا، الراغبین فی الاخرة، ... یا اباذر حرث الآخره العمل الصالح و حرث الدنیا المال و البنون.»[40]

(ترجمه: ای ابوذر! خوشا به حال کسانی که زهد در دنیا را اختیار نموده‌اند و به سوی آخرت (بوسیله اعمالی که موجب سعادت آخرت است) رغبت نموده‌اند... ای ابوذر زراعت آخرت عمل صالح است و زراعت دنیا مال و فرزندان.)

در حقیقت کلام حضرت تفسیر این آیه‌ی شریفه است: «مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الاَْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ  وَ مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَْا وَ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِن نَّصِيب‏»[41] (ترجمه: یعنی کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می‌دهیم و بر محصولش می‌افزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می‌دهیم اما در آخرت هیچ بهره‌ای ندارد.)

از این کلام نورانی می­توان نتیجه گرفت هر کس عمل صالحی را برای آخرتش انجام دهد، در عمل خود موفق می‌شود و برکات آن شامل حال او می‌گردد و در آخرت حسنات او مضاعف و دو صد چندان می­گردد ولی هر کس که برای دنیای خود عمل کند و هدفش کسب دنیا باشد، روزی مقرّر به او می‌رسد ولی نه به اندازه‌ای که او طلب کرده، بلکه بهره و نصیبی به قدر اقتضای حکمت و مصلحت الهی و او مثل شیطان، به ثواب خود در دنیا دست می‌یابد ولی در آخرت هیچ نصیبی نخواهد داشت.[42]

در واقع کسانی که نیت خود را برای خدا خالص کنند و اعمال صالح انجام دهند، غالب اوقات در دنیا، ثمره و بهره‌ای برای اعمالشان مترتب نمی‌شود تا در آخرت مزد خود را کامل بیابند و ثواب اعمال آنها برای آخرت ذخیره می‌گردد، زیرا خداوند به مصلحت او نمی‌داند که در دنیا به او بدهد، زیرا ممکن است باعث انانیت و عجب او شده و از خدا باز ماند.[43]

همچنین از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده: به درستی که مؤمن نیکی که می‌کند مردم شکر او نمی‌کنند و احسان او در میان خلق مشهور نمی‌شود، زیرا به خاطر خدا نیکی می‌کند، نیکی و عمل خیر او به آسمان بالا می‌رود و در زمین پهن نمی‌شود ولی نیکی و احسان کافر را شکر می‌کنند، چون که نیکی او برای مردم است و در میان مردم منتشر می‌شود و به آسمان بالا نمی‌رود و مقبول الهی نمیگردد.[44]

گستره‌ی عمل صالح

عمل صالح یکی از واژه‌های قرآنی است که معنای وسیعی دارد و شامل هر کار خوبی که برای خدا انجام گیرد، می‌شود. آنچه که در عمل صالح مهم است، این است که به قصد قربت و تقرّب به پروردگار انجام گیرد و نیت خالص همراه آن باشد.[45] بزرگی یا کوچکی عمل مهم نیست، لذا اگر سنگی در وسط راه مردم افتاده باشد و انسان با نوک پا، آن را به کناری بزند تا مزاحم عبور و مرور مردم نباشد، این کار خود عملی صالح محسوب می‌شود. همانطور که در قرآن هم آمده است: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[46]

پس دامنه‌ی عمل صالح بسیار گسترده است و شامل همه‌ی امور واجب، مستحب، کمک به نیازمندان، ساختن مدارس، مؤسسات خیریه و... می‌شود.

رابطه ایمان و عمل صالح

معمولاً روش عملی انسانها در زندگی، از اصول فکری و عقیدتی آنها سرچشمه می‌گیرد و عقاید و افکار آنها مسیر زندگی و عملکرد آنها را در دوران عمرشان مشخص می‌سازد. لذا آنچه که برای انسان اصالت دارد، فکر و اندیشه و عقاید اوست و روش عملی آنها، فرع بر این اصول است.[47] در مثنوی معنوی آمده است:

ای برادر! تو همه اندیشه‌ای              مابقی تو استخوان و ریشه‌ای

گرگل است اندیشه‌ی تو گلشنی        ور بود خاری تو هیمه گلخنی

از نظر اسلام، ایمان و اعتقاد به خدا زیربنای اعمال انسانی و حرکت آنها به سوی قرب الهی است. این ایمان است که به حرکت و تکاپوی انسان جهت می‌دهد و مقصدش را روشن می‌سازد و او را در مسیر صراط مستقیم هدایت می­کند. از سویی دیگر خود ایمان به خداوند، بوسیله اعمال صالح تقویت می­­گردد. لذا پیوند و رابطه‌ی عمیق بین این دو وجود دارد.

رابطه ایمان و عمل از دیدگاه شیعه از دو جهت قابل بررسی است.[48]

1- رابطه مفهومی ایمان و عمل

در رابطه مفهومی، حقیقت ایمان و مؤلفه‌های آن مورد بررسی قرار می‌گیرد تا مشخص شود که آیا عمل جزء ذات ایمان به شما می‌آید یا نه؟

از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: ایمان، معرفت به جان، اقرار به زبان و عمل به ارکان است.[49][50]

گرچه ظاهر این روایت و برخی دیگر از روایات، دلالت بر جزئیت عمل در ایمان دارد، ولی دیدگاه رایج شیعه این است که حقیقت ایمان مبتنی بر معرفت و تصدیق قلبی است و دو مؤلفه دیگر یعنی اقرار زبانی و عمل جوارحی، که گاهی به عنوان اجزاء متشکله ایمان از آن نام برده می‌شود، خارج از ذات ایمان محسوب می‌شود. در صورتی که اگر عمل جزء ذات ایمان محسوب گردد - مانند دیدگاه معتزله- دایره اصل ایمان تنگ می‌شود و با فقدان آن ایمان منتهی می‌گردد.

2- رابطه تلازمی ایمان و عمل

این رابطه، اشاره به رابطه‌ی دو سویه‌ی ایمان و عمل دارد، اگرچه از لحاظ مفهومی، عمل، جزء ذات ایمان محسوب نمی‌گردد، ولی در رابطه تلازمی، ایمان اقتضا می‌کند که عمل صالح را به دنبال داشته باشد و عمل صالح نیز نشانه ایمان محسوب گردد.

در واقع ایمان، منشاء و زمینه‌ساز اعمال صالح است، از این رو، ایمان به درخت و عمل صالح به میوه‌های آن تشبیه شده است. وقتی روح ایمان در دل انسان جا پیدا کند، اعمال نیز متناسب با آن انجام خواهد شد. از سوی دیگر، عمل نیز موجب تثبیت و تقویت ایمان می­گردد. از این رو، گاهی ایمان به نور چراغ و عمل به روغن چراغ تشبیه می‌شود، همان طور که نور چراغ به کمک روغن چراغ شعله‌ور می‌شود. نور ایمان نیز به مدد روغن عمل روشن می‌شود و با استمرار عمل، قلب انسان نورانی می‌گردد، در واقع عمل صالح زمینه­سازی می‌کند تا انسان به صفای باطن و قلب پاک دست پیدا کند، امّا اگر انسان مرتکب گناه شود، قلبش ظلمانی می‌شود و این ظلمت، مانع از آن می‌شود که ایمان به حال او نفعی داشته باشد.

در واقع عمل صالح پشتوانه‌ی ایمان است و چه بسا اگر ایمان تقویت نشود، دچار زوال گردد. همان طور که در برخی از روایات، از برخی ایمانها به ایمان ودیعه­ای، تعبیر شده است. امام رضا (علیه السلام) فرموده‌اند: «به درستی که خداوند، مؤمنان را بر ایمان آفریده است، به طوری که همواره اهل ایمان هستند و برخی مردم را ایمان عاریتی داده، پس اگر خداوند بخواهد ایمانشان را تا پایان نگاه می­دارد و اگر بخواهد از ایشان باز می­گیرد.»[51]

اسباب تضاد بین عمل و عقیده

همان‌طورکه بیان شد، اعمال انسانها از افکار و عقاید آنها ناشی می‌شود و سرچشمه می‌گیرد ولی گاهی می‌بینم که بین اعتقاد و عمل تضادی وجود دارد، یعنی انسان به چیزی عقیده دارد، ولی عملش بر خلاف آن است. لذا باید بررسی کنیم که ببینیم علت این تضاد چیست؟ و سرچشمه‌ی آن کجاست؟ علل و عواملی برای این مسأله ذکر شده از جمله:

1- ضعف ایمان

یکی از جهات سستی در عمل، سستی عقیده و ایمان است. شک و تردید حاکی از عدم باور قلبی است و چنین چیزی در عمل و رفتار انسان نیز اثر می‌گذارد و باعث می‌شود عمل صالح از او سر نزند. در قرآن نیز به این ایمانهای سست و بدون باور قلبی اشاره شده است ونشانه آن نیز موسمی و فصلی بودن ایمان برخی افراد معرّفی شده است:[52] «فَإِذَا رَكِبُواْ فىِ الْفُلْكِ دَعَوُاْ اللَّهَ مخُْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نجََّاهُمْ إِلىَ الْبرَِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُون»[53]

گاهی نیز علّت سستی ایمان، سطحی بودن آن است یعنی ایمانی که در روح و روان انسان نفوذ نکرده و لذا چنین ایمانی نمی­تواند منشأ اثر بوده و عمل انسان را جهت دهد: ‏«قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْايمَانُ فىِ قُلُوبِكُمْ»[54]

اینگونه ایمانهای سست و سطحی، نمی‌توانند برانگیزاننده انسان به سوی اعمال صالح باشد. پس لازم است که انسان عقیده و ایمان خود را محکم کند و بر باور قلبی خود بیفزاید تا آثارش در عمل او آشکار گردد.

2- قدرت شهوات

شهوات و هواهای نفسانی می‌توانند بر ایمان انسان غلبه پیدا کنند و او را به ورطه‌ی گناه بکشانند، لذا برای جلوگیری از این آلودگیها انسان باید شهوات و غرایز خود را مهار کند و نگذارد ایمانش را تحت تأثیر قرار دهد.

3- غفلت

غفلت انسان ناشی از توجه انسان به زیبایی ظاهری دنیاست، گاهی شخص مؤمنی آنقدر خود را به دنیا مشغول می­سازد که غفلت سراسر وجود او را فرا می‌گیرد و با اینکه به ظاهر ایمان دارد و شهوات و تمایلات نفسانی قوی هم ندارد، ولی با این حال در اعمال او خیری و صلاحی دیده نمی‌شود. راه خارج شدن از این حالت شوم و پدیده‌ی غفلت، همانگونه علمای اخلاق بیان داشته­اند، دوان تفکر است. تفکر مداوم درباره خود و و مبدأ و منتهایش، باعث پاره شدن پرده‌های غفلت می­گردد.

آثار و فوائد پیوند ایمان و عمل صالح

جمله‌ی «آمَنوا وعملوا الصالحات، در نزدیک به شصت آیه از قرآن دیده می‌شود.[55] که خود نشانگر توأم بودن ایمان و عمل صالح در قرآن است و بیانگر این حقیقت است که این دو، رابطه‌ی تنگاتنگ و مستقیمی با هم دارند، اگر ایمان در اعماق جان انسان نفوذ کند، در اعمال انسان تأثیر می‌گذارد و عمل او را صالح می‌کند و انجام اعمال صالح نیز باعث تقویت و افزایش ایمان می‌­گردد.

در واقع، ایمان و احساس وابستگی به قدرت الهی، به انسان، امید، عشق و مسئولیت می‌دهد. اگر شاگردی در مدرسه بداند که زحمات او هدر نمی‌رود و حتی یک صدم نمره‌ی او مورد نظر است و عذرهای موجّه او پذیرفته می‌شود، با عشق خاصی به تحصیل ادامه می‌دهد، انسانی نیز که عقیده دارد هر لحظه زیر نظر خداوند است و ذره‌ای از خیر و شر او مورد غفلت نیست، در دلش چراغ امید، روشن می‌شود و با عشق و مسئولیت راه را می‌پیماید.[56]

با توجه به آیات قرآن، ایمان و عمل صالح، هر دو در کنار هم، ثمرات و آثاری را به دنبال دارند که در واقع سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین می‌کنند. از جمله:

1- حیات طیبه

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون‏»[57] (ترجمه: هر كس -از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه‌اى، حيات [حقيقى‌] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‌دادند پاداش خواهيم داد.)

این آیه اشاره دارد که حیات طیبه برای انسانهایی است که ایمان دارند و عمل صالح انجام می‌دهند و خداوند به وسیله این دو مؤلفه در همین دنیا، به انسان حیات جدیدی می‌دهد و او را زنده می‌کند و از مردگی بیرون می‌آورد و انسانهای گنه کار، منافق، کافر از این حیات محرومند. بوسیله‌ی این حیات، انسانهای مؤمن و صالح از انواع بیماریهای روحی مصون و محفوظ می‌مانند، البته با لطف و عنایت خداوند.

2- نورانیت و روشنی

«رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّـهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[58] (ترجمه: پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‌كند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون برد)

خداوند متعال به همه‌ی موجودات براساس ظرفیت وجودی آنها، از خودش، بهره‌ای از نور را عطا کرده، که در انسانها این نور قابل کم شدن یا زیاد شدن است. یعنی در صورت داشتن ایمان و انجام اعمال صالح نور آنها زیادتر می‌شود و به خداوند نزدیکتر می‌شوند. و از ظلمات (یعنی آن نور اولیه و کمی را که دارا بودند) بیرون می‌آیند وبه سمت نور(خدا) حرکت می‌کنند و به قرب الهی می‌رسند.

3- استجابت دعا

«وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ»[59] (ترجمه: خداوند دعای کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد اجابت می‌کند و از فضلش بر آنها می­افزاید.)

3- پاداش مضاعف

«وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ »[60] (ترجمه: و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند. پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده‌اند پاداش است و آنها در غرفه‌ها[ى بهشتى‌] آسوده خاطر خواهند بود.)

5- بخشش گناهان

«... وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيَِّاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِى كاَنُواْ يَعْمَلُون‏»[61]

(ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را می‌پوشانیم [و می‌بخشیم] و آنان را به بهترین اعمالی که انجام دادند، پاداش می‌دهیم.)

6- پاداش جاودان

«إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيرُْ ممَْنُون‏»[62]

(ترجمه: مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند پس برای آنها پاداش تمام نشدنی است.)

7- محبوب شدن در دلها

«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[63]

(ترجمه: قطعاً کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان، محبتی برای آنان در دلها قرار می‌دهد.)

نتایج تحقیق

1- ایمان باور و اعتقاد قلبی نسبت به خداوند و رویکردی با تمام وجود نسبت به اوست.

2- برای تحقق ایمان در دو زمینه تلاش و کوشش لازم است، نخست در زمینه تقویت شناخت و علم و دیگری در زمینه انگیزش میل فطری خویش به ایمان.

3- ایمان غیر از علم و بلکه علم، اعمّ از ایمان است.

4- ایمان درجات و مراتبی دارد و ایمان کامل همان توحید خالص است.

5- متعلق‌های ایمان، توحید، معاد و نبوت و فروعات آنهاست.

6- عمل صالح، عملی است که برای کسب رضایت پروردگار، با تحمل دشواریها انجام می‌شود.

7- از موانع عمل صالح، پیروی هوای نفس، حب دنیا و شرک عبادی، شمرده شده است.

8- رابطه ایمان و عمل صالح از دو جهت قابل بررسی است. رابطه مفهومی و رابطه تلازمی. در رابطه مفهومی، عمل، جزء ذات ایمان محسوب نمی‌شود ولی در رابطه‌ی تلازمی، رابطه‌ی دو سویه بین این دو برقرار است.

9- از عوامل تضاد بین عمل وعقیده، ضعف ایمان، قدرت شهوات و غفلت ذکر شده است.

10- از فوائد و آثار پیوند ایمان و عمل صالح عبارتند از: رسیدن به حیات طیبه، نورانیت دل، استجابت دعاها، دو چندان شدن حسنات، بخشش گناهان، دستیابی به پاداش جاودان و محبوب شدن در دلها.

 

منابع

1-       قرآن کریم

2-       آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1388

3-       امینی، ابراهیم، خودسازی، قم، انتشارات شفق، 72

4-       امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1376

5-       ره توشه راهیان نور، ویژه ماه رمضان، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387

6-       فراهیدی، خلیل، العین، ج1، قم، انتشارات اسوه، 1414ق

7-   فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای اخلاقی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383

8-       قرائتی، محسن، درسهای از قرآن، تهران، انتشارات غدیر، 1370

9-       فقیه، سید میر احمد، انوار هدایت، ج1، قم، انتشارات نسل جوان، 1374

10-  کاشفی، محمد رضا، عرفان و تصوف، قم، دفتر نشر معارف، 1385

11-  علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، 1386

12-  علامه مجلسی، عین الحياة، ج2، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، نشر بیتا، 1376

13-  مصباح یزدی، محمد تقی، به سوی او، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1382

14-  مصباح یزدی، محمد تقی، به سوی خودسازی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، 1380

15-  مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، قم، انتشارات صدرا، 1374

16-  محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، 1388

17-  محمد بن یعقوب، کلینی، اصول کافی، مؤسسه الوفا، 1382

18-  مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، دارالکتب الاسلامیه، 1388

19-  مفتاح، احمد رضا، رابطه ایمان و عمل در شیعه و آیین کاتولیک، دانشگاه قم، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد

20-  نهج البلاغه، فیض الاسلام، انتشارات فقیه، تهران، 1374

21-   www.cgie.org.ir

 

 

 



[1]. فراهیدی، خلیل، العین، ص108

1. www.cgie.org.ir

[3]. مصباح یزدی، به سوی خودسازی

[4] . روم/29

[5]. فاطر/28

[6].  مصباح یزدی، محمد تقی، همان، ص310

[7]. مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، ص47

[8]. همان

[9]. خمینی، روح الله، چهل حدیث، ص37

[10]. مصباح یزدی، محمد تقی، به سوی او، ص197

[11]. نمل/14

[12]. مصباح یزدی، همان، ص197

[13]. همان

[14]. فتح/4

[15]. بحارالانوار، ج77، ص177

[16]. فقیه، سید میر احمد، انوار هدایت، ص49

[17] . همان

[18]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت82.

[19]. بقره/3

[20]. طلاق/11

[21]. مائده/69

[22]. اعراف/ 158

[23]. بقره/4

[24]. بقره/ 177

[25]. مصباح یزدی، به سوی خودسازی، ص319

[26]. مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، ص43

[27] - گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، ص37

[28]. آمدی، غررالحکم و درالکلم، ص298

[29]. غررالحکم، ص864

[30] - راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن الکریم

[31]. راغب اصفهانی، مفردات

[32]. شعراء/152

[33]. امینی، ابراهیم، خودسازی، ص254

[34]. علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص227

[35]. ره توشه راهیان نور، ویژه ماه رمضان،1387، ص280

[36]. فاطر/10

[37]. مریم/ 59 و60

[38]. قصص/ 79 و 80

[39]. کهف/110

[40]. مجلسی، محمد باقر، عین الحياة، ج2، ص44

[41]. شوری/ 20

[42]. مجلسی، محمد باقر، همان، ج2، ص46

[43]. مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص259

[44]. همان

[45]. سوگندهای پربار قرآن، ص544

[46]. زلزله/ 7

[47]. کاشفی، محمد رضا، عرفان و تصوف (پرسش‌ها و پاسخ‌ها)، ص126

[48]. مفتاح، احمد رضا، رابطه ایمان و عمل در شیعه و آیین کاتولیک، دانشگاه قم: پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد، «چکیده»

[49] . میزان الحکمه، ج1، ص301

 

[51]. اصول کافی، ج2، ص140

[52]. قرائتی، درسهایی از قرآن، ص21

[53]. عنکبوت/ 65

[54]. حجرات/14

[55]. سوگندهای پربار قرآن، ص224

[56]. قرائتی، محسن، درسهایی از قرآن (توحید، عدل، عدالت)، ص20

[57]. نحل/97

[58] - طلاق/ 11

[59]. شوری/26

[60]. سبأ/ 37

[61]. عنکبوت/ 7

[62]. تین/ 6

[63]. مریم/ 96