تصویر فاطمه
بخش اوّل: ازدواج در ادیان ابراهیمی
بخش دوّم: تجرّد در اسلام و مسیحیّت
2- تعدد زوجات از دیدگاه مسیحیّت
اسلام برخلاف بسیاری از مکاتب که یا ازدواج را امری نکوهیده و یا لااقل مانع بزرگی بر سر راه تکامل انسانی میدانند، ویا قائل به ارضای بدون حد حصر غرائز جنسی هستند، با اتّخاد رویکردی متعادل، تنها راه ارضای صحیح این غریزه را ازدواج و زندگی زناشوئی دانسته است و برای نهاد خانواده، شأن و جایگاه ویژهای قائل شده است. بر همین اساس است که ازدواج در اسلام امری مقدّس و عزوبت امر پلیدی است و این دقیقاً مخالف با دیدگاه مسیحیّت است که ترک ازدواج را نوعی رهبانیّت تلقی کرده و آنرا وسیلهای جهت نیل به کمال دانستهاند. همچنین تجویز تعدّد زوجات در اسلام در حقیقت اقدامی اصلاحی است و ماهیّت آن اصلاح امر شایعی بود که قبل از اسلام به نحو گسترده و غیرضابطهمندی رایج بوده است. علاوه بر این، دین اسلام دینی اجتماعی است و علاوه بر سعادت فرد، مصالح اجتماعی را نیز مد نظر قرار داده است، لذا با توجّه ضرورتهای اجتماعی، انتخاب همسران متعدّد را حداکثر تا چهارعدد تجویز کرده است و البته این به هیچ وجه به معنای ترغیب و یا توصیه به چند همسری نیست.
در قرآن کریم مسئلهی ازدواج به عنوان یکی از نشانههای خداوند بر روی زمین دانسته شده و همسران، مایهی آرامش یکدیگر معرّفی شدهاند. اصل مسئلهی ازدواج به عنوان قانون عامی که در تمامی موجودات عالم جاری است، مورد تأیید همهی ادیان الهی واقع شده است ولی در نحوهی نگرش به آن و امکان مانعیّت آن برای رسیدن به برخی کمالات اخلاقی، اختلافاتی وجود دارد که پرداختن به آن، بعدی دیگر از ابعاد مترقی اسلام در مورد این پدیدهی مقدّس را آشکار میسازد. ما در این تحقیق ابتدا به دیدگاه ادیان ابراهیمی در مورد ازدواج خواهیم پرداخت و آنگاه تجرد و رهبانیّت در مسیحیّت و اسلام را مورد بررسی قرار میدهیم و آنگاه به مسئلهی تعدّد زوجات در ادیان مختلف نظری خواهیم افکند.
ازدواج در لغت به معنای «جفت شدن» و «جفت گرفتن» و در اصطلاح علوم به معنای «تنظیم دوبهدوی اشیاء» است[1]. در تعریف اصطلاحی ازدواج آمده است: «قراری است مبتنی بر قانون، شرع، عرف، گفتار یا آئین خاص بین یک زن با یک مرد، برای ایجاد رابطهی جنسی و معمولاً اساس خانوادهی فرزندزایی را تشکیل میدهد.»[2] «ازدواج سبب دوام و پایداری نسل است و بقای بشر به آن وصل است. این قانون نظام آفرینش است و بر کل هستی حاکم میباشد.[3]
امّا علاوه برکارکرد تولید مثل و فرزندزایی، امر ازدواج باعث تکمیل نقائص و تکامل وجودی هر یک از زوجین است. در حقیقت میتوان گفت ازدواج قراردادی رسمی برای پذیرش یک تعهّد متقابل جهت زندگی خانوادگی است که آدمی در سایهی آن در خط سیر معیّن و شناخته شدهای از زندگی قرار میگیرد. زن و مرد در سایهی ازدواج مکمّل یکدیگر میشوند و هرکدام میتوانند طریق سعادتمندی را پیش بگیرند.
بشر در طول تاریخ در مواجه با پدیدهی ازدواج یا راه افراط را پیموده و یا به تفریط کشیده شده است. گروهی به دون توجّه به کارکرهای مثبت امر ازدواج، به سرکوب آن پرداختهاند و معتقدند روابط جنسی به هرصورتی که باشد منافی با کمال انسانی است. بودائیان، راهبان و پدران کلیسا و برخی فرقههای دیگر را میتوان از این دسته شمرد. گروه دیگر در رویکردی کاملاً متفاوت، تمامی عقدههای روحی بشر را ناشی از سرکوب تمایلات جنسی دانسته و تنها راه سلامت روانی را بازگذاشتن راه ارضای بی قید و شرط غریزه جنسی دانستهاند[4].
در این میان، تشکیل خانواده به عنوان راه میانهای هم به نیاز درونی و غریزهی جنسی جواب مثبت میدهد و هم با هدایت آن در بستری قانونی و ضابطهمند، وی را مهار کرده و از طغیان آن که مانع اصلی شکوفائی استعدادهای فطری انسان است، جلوگیری میکند. این مسئله ایست که مورد توجّه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته و بر آن تأکید کردهاند. به طور مثال متفکّری چنین مینویسد: « ازدواج که نهادی به قدرت بشریّت است نمونهی خوبی از تعارض بین اندیشهها و واقعیت و مابین اندیشهها و اسلام است. مذهب ناب، تجرّد را از بیرون خود طلب میکند وماتریالیسم اصالتاً آزادی جنسی کامل را اجازه میدهد. هر دو آموزش فوق وقتی با مسائل اجرائی مواجه میشوند، به سوی نهاد خانواده که راه حل میانهایست روی میآورند»[5]
غریزهی سرکش جنسی در سایهی خانواده مهار میشود و تا سالیان متمادی به عنوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد محبّت بین زوجین، به جای هرز رفتن، نهال مقدّس زندگی زناشویی را آبیاری کرده و باعث تداوم عقد و الفت و تحکیم روابط بین همسران میشود. از همین روست که چه در تعالیم دینی و چه در توصیههای تربیتی، به فراهم آوردن شرائط و لوازم سریع ازدواج برای جلوگیری از انحراف جنسی آنها تأکید فراوان شده است.
در یهودیت ازدواج و تشکیل خانوداه یک فریضه و واجب خطیر به شمار میآید. « در فرمان هفتم، از فرامین ده گانه، ازدواج به عنوان اساس خانواده شناخته میشود- همانگونه که فرمان پنجم خانواده را اساس اجتماع شناخته بود- و دین را تا آنجا که ممکن است به یاری ازدواج و هواداری از آن وا میدارد» 6[6]. بر اساس اعتقاد یهودیان، ازدواج اولین فرمانی بود که خداوند به آدم ابوالبشر داد. اساساً ازدواج و تشکیل خانواده نقش مهمّی در بقاء یهودیت دارد. «در حالی که کنیسه مکان دعا و عبادت و نیز مطالعهی دینی بزرگسالان است، خانه جائی است که کودک برای اوّلین دفعه دربارهی دودمان یهودی خود چیزهایی را میآموزد.» 7[7]
در تلمود نیز به امر ازدواج اهمیّت فراوانی داده شده است. از جمله در آن آمده است: «هر کس زن ندارد از شاد مالی و از برکت و از نیکی محروم است». در آیین یهود، فریضهی ازدواج به قدری دارای اهمیّت است که درمورد آن گفتهاند: «انسان مجاز است یک سفر تورات را بفروشد و با پول آن هزینهی ازدواج را فراهم سازد.»[8]
در یهودیت همسر انسان به منزلهی خانهی اوست که محل آرامش و سکونت انسان به شمار میرود. یهودیان بر این باورند که به انسان سفارش شده است که زود ازدواج کند و برای مردان سنّ هیجدهسالگی را سنّ مناسب جهت زناشویی دانستهاند. در مورد دختران نیز معتقدند که پدر موظّف است دختر خود را هر چه سریعتر به شوهر دهد.
مسیحیان ازدواج را امری طبیعی قلمداد نمیکنند بلکه آنرا نشانهی محبّت خداوند به بشریّت میدانند و معتقدند که زن و مرد به وسیلهی این امر، اتّحادی مقدّس و غیر قابل انفصال برقرار میکنند. در جریان ازدواج، مرد ملتزم میشود که محبّت، اکرام و امانت را در حق زن انجام دهد و زن نیز متقابلاً ملتزم میشود که امانت و اطاعت را در حق شوهر رعایت کند.
ازدواج مقدّس از آداب رسمی آئین پروتستان نیست امّا در آن، این عمل به عنوان رسمی دینی و غیر مقدّس جریان دارد. امّا کلیسای کاتولیک روم با تکیهی بر جنبهی قدسی ازدواج، هنوز بر این اعتقاد است که کسی که یکبار طلاق گرفته است،حقّ ازدواج مجدّد را ندارد. امّا نباید از نظر دورداشت که هر چند ازدواج در مسیحیّت امری مقدّس محسوب میشود امّا عزوبت و دوری از ازدواج امری پسندیدهتر است چراکه شخص عزب با تمام توان به خدمت خداوند نائل میشود.[9]
ازدواج در مسیحیّت پدیدهی منحصر به فردی نیست و در ماهیّت ازدواج با بیشتر ادیان مشترک است. بر پایهی تعالیم کتاب مقدّس، سنّت کلیسا و عرف اجتماعی، مسیحیان معتقدند که ازدواج دائمی است. عیسی میگوید شوهر و زن در شرائط آرمانی، یک تن میشوند و علقهای که ایجاد شد قابل انقطاع نیست.
اسلام بر خلاف بسیاری از مکاتب که ازدواج را امری نکوهیده و یا اقل مانع بزرگی بر سر تکامل انسانی میدانند، ازدواج را تقدیس کرده و برای آن، شأن و جایگاه ویژهای قائل شده است.
در اهمیّت ازدواج همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنّت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است: «همانا پیامبرانی را پیش از تو مبعوث کردیم و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم»[10]
در قرآن کریم آیات متعدّدی وجود دارد که با عبارات گوناگون، مردم را به ازدواج ترغیب میکند و زوجیّت بین همسران را به عنوان قانونی از قوانین خلقت، به ارادهی تکوینی خویش نسبت داده است[11]. پرودگار متعال صریحاً به تشکیل خانواده و انتخاب همسر فرمان داده است و میفرماید: «با زنانی که به آنها علاقهمندید ازدواج کنید»[12]
علاوه بر قرآن کریم، در روایات بسیاری از پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و ائمّهی هدی علیهم السلام به اهمیّت ازدواج اشاره شده و از آن به عنوان پیوندی آسمانی و مقدّس یاد شده است. همسرگزینی از روشهای عالی اسلامی و محبّت و عشق به همسر، از سنن انبیاء الهی دانسته شده است. تجرّد به شدّت نکوهش شده و دختران و پسران جوانی که شایستگی و صلاحیّت ازدواج را دارند، به این امر تشویق فراوان شدهاند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم امر ازدواج را مهم دانسته میفرمایند:« هر کس امکان ازدواج داشته باشد ولی ازدواج نکند از ما نیست»[13]
امیر مؤمنان با تأکید بر امر ازدواج فرمودند: « ازدواج کنید زیرا رسول خدا فرمودند: هر کس پیروی از سنّت من را دوست دارد، پس همانا ازدواج یکی از سنن من است»[14]
دردین مقدّس اسلام، بین ازدواج که به ظاهر امری زمینی و دنیوی تلقی میشود و ایمان، که بالاترین معیار ارزش انسانی را تشکیل میدهد، ارتباط برقرار شده و اقدام به امر ازدواج به عنوان قدمی در جهت سیر به کمال و تأمین بخش درجات بالائی از ایمان معرّفی شده است. رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم میفرمایند: «هر کس ازدواج کند نیمی از ایمان خویش را به کمال رسانده است، پس در نیمی دیگر باید تقوای الهی را پیشه کند»[15]
از نظر پیامبر اسلام بهترین میانجیگریها و زمینهسازی برای ارتباط دو نفر، واسطه شدن درامر ازدواج و تلاش درجهت ایجاد پیوند زناشویی بین زن و مرد است. چراکه ازدواج، علاوه بر جلوگیری از انحرافات جنسی شخص، در عرصه اجتماع نیز سازماندهندهی یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی و مایهی استحکام و بقاء یک جامعه است. از این جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم فرمودند: « از بهترین وساطتها، واسطهگری و شفاعت بین دو نفر در امر ازدواج است»[16]
با توجه به آنچه بیان شده و با نظر به توصیههای اکید پیشوایان اسلامی بر امر ازدواج میتوان نتیجه گرفت که این پیوند به عنوان سنّتی مقدّس و پسندیده در اسلام مطرح است و اقدام به امر زناشویی نه تنها مانع کمال و رشد اخلاقی انسان نیست بلکه میتواند به عنوان مرکبی راهوار، حرکت به سمت کمال و سعادت را برای شخص مؤمن تسهیل بخشد.
1- تجرّد و رهبانیّت مسیحی
هرچند در مسیحیّت به ویژه در آئین کاتولیک ازدواج، امری مقدّس است امّا ترک ازدواج و عزوبت نیز امری ممدوح شمرده شده است. راهب مسیحی با اقتدا به حضرت مسیح، از لذّت زناشوئی چشمپوشی کرده، خود را به نحو کامل وقت خدمت به خدا میکند. در مسیحیّت اولیه جائی برای ازدواج وجود نداشت و عیسی مسیح، خواهان تجرّد کامل بود: « از شما خواسته است تا روابط جنسی نداشته باشید و من نیز به شما میگویم، هر یک از شما که با ریبه به خانمی نگاه کند، در قلب خود مرتکب عمل زنا شده است». با استناد به این آموزههای کتاب مقدّسی و نیز سیره عملی عیسی، در سنّت مسیحی همیشه تجرّد به عنوان یکی از بهترین روشها برای دوری از دنیا و شیوهای از رهبانیّت و وسیلهای برای تحصیل رضای کامل الهی مطرح بوده است. از این روی علمای مسیحی مردم را به محاسن این روش گوشتزد کرده، ایشان را به رهبانیگری و مجرّدانه زیستن تشویق میکردند. به طور مثال سنت پاول در یکی از رسالههای خود مینویسد: « غیر متأهّلین شور خدایی دارند و مایلند که خدا را از خود خوشنود بگردانند؛ متأهلّین شور این دنیایی دارند تا همسر خود را راضی کنند»[17]
ترک ازدواج و انتخاب تجرّد پیش از مسیح و در ادیان غیرمسیحی دیگر نیز وجود داشته است. ولی نکتهی اصلی آن است که ایشان این عمل را به عنوان وسیلهای برای پاک زیستن و تقویت انگیزههای خالصانهی خویش نمیدیدند. کما اینکه در برخی از قبائل، مانع از ازدواج دختران شده، آنها را باکره نگه میداشتند تا در مراسم مذهبی از آنها استفاده کنند. امّا در سنّت مسیحی ترک ازدواج وجههای روحانی به خود گرفت و «یکی از توجیهات اصلی زنها برای مجرّد ماندن این بود که تصوّر میکردند با حفظ بکارت خویش به شمائل خدا نزدیکتر و به حوّای محکوم نشده قبل از گناه شبیهتر خواهند بود. از دیگر دلائل گزینش تجرّد این عقیده بود که می گفت تمام ذهن شخص باید منحصراً متوجّهی خدا باشد و خودش را وقف او کند.»[18]
در پایان ذکر این نکته نیز ضروری است که باور مسیحیان وکلیسای مسیحی بر ارجحیّت ترک ازدواج و انتخاب تجرّد جهت خالصانه زیستن، بیش از آنکه برگفته از تعالیم ناب عیسوی باشد، متأثر از اعتقادات برخی از فرقههای یهودی معاصر حضرت عیسی و نیز تعالیم شخص پولس به کلیسای اولیّهی مسیحی است. فرقهی قمدان، که احتمالاً فرقهای از یهودیان معاصر مسیح بودند، به تجرّد و اختصاص دادن تمام فکر و ذهن به اطاعت از خداوند اعتقاد داشتند.«اینگونه طرز تفکّر یهودیان فلسطینی که مبلّغ مجردّ ماندن بودند، به این هدف که شخص جز خدا تعلّق خاطری نداشته باشد، بر نگرش مسیحیان به روابط جنسی تأثیر بسزایی گذاشت. اغلب تعلیمات کلیسا مبنی بر مجرّد ماندن و نیز بیشتر مسائل ازدواج و طلاق برگرفته از نامهی پولس به قرنتیان است: «ای کاش همه میتوانستند مثل من مجرّد بمانند»[19]
دین مبین اسلام به خوبی از مفاسد و پیامدهای سوء ناشی از عزوبت و ترک ازدواج آگاه است و بدین جهت به انجام ازدواج تأکید فراوان میکند. بر همین اساس است که ازدواج در اسلام امری مقدّس و عزوبت امر پلیدی است و این دقیقاً مخالف با دیدگاههایی است که رهبانیّت را ترویج کرده و آنرا وسیلهای جهت نیل به کمال دانستهاند. خداوند در قرآن کریم شکل خاصی از رهبانیّت را که درمسیحیّت رایج بوده و ترک ازدواج یکی از مصادیق بارز آن شمرده شده است را نوعی بدعت دانسته و آنرا نفی کرده است.[20]
در کلمات و سیرهی رسول مکرّم اسلام(ص) نیز شواهد زیادی مبنی بر نهی ایشان از ترک ازدواج جهت نیل به کمال میتوان یافت. در ذیل شأن نزول آیهی 88 و 89 سورهی مائده ذکر کردهاند که وقتی پیامبر اسلام خبردار شدند که یکی از اصحاب به نام «عثمان بن مظعون» قسم یاد کرده است که با همسر خویش آمیزش جنسی نداشته باشد و به عبادت بپردازد، پیامبر اکرم (ص) فرمان دادند تا همهی مردم در مسجد جمع شوند. پس از آنکه همه حاضر شدند، پس از حمد و ثنای پرودرگار فرمودند: «چرا بعضی از شما چیزهای پاکیزه را بر خود حرام کردهاید؟ من سنّت خود را بر شما بازگو میکنم، هر کس از آن روی گرداند از من نیست. من قسمتی از شب را میخوابم و با همسرانم آمیزش دارم و همهی روزها را روزه نمیگیرم. آگاه باشید که من هرگز به شما دستور نمیدهم که مانند کشیشان مسیحی و رهبانان ترک دنیا گویید زیرا اینگونه مسائل و دیرنشینی در آئین من نیست»[21]
دین مقدس اسلام نه تنها ارضاء مشرووع میل جنسی را شوم و زناشوئی را پلید ندانسته بلکه او را کامل کننده دین حساب کرده است و مذمّت خویش را به تجرّد و ترک ازدواج متوجّه ساخته است.
اسلام دینی اجتماعی است و راه کمال و سعادت انسان را همانندمسیری میداند که از بستر اجتماع میگذرد. از اینرو ترک ازدواج که خود به نوعی کنارگیری از اجتماع و عزلت است از آنرو که تأمین کنندهی سعادت حقیقی انسان نبوده و کمالی را برای انسان به ارمغان نمیآورد، به هیچ وجه مورد تأیید و امضای شارع نمیباشد.
بر همین اساس، علماء و فقها اسلامی نیز بر اساس روایات و سفارشات اکید شارع مقدّس بر امر ازدواج، بر حسن و ارجحیّت ازدواج فتوا دادهاند. از جمله شیخ مفید (قده) ازدواج را یکی از روشهای اسلامی دانسته و کتاب المقنعه باب نکاح نوشته است: « یکی از سنّتهای اسلام، ازدواج و ترک تجرّد و دوری از تنهائی است»[22]. همچنین شهید اول در کتاب نکاح لمعه مینویسد: « ازدواج مستحبّی مؤکد و مشهور و فضیلت آن مسلّم است»[23].
تلمود همانند کتاب مقدّس، تعدّد زوجات را حرام ندانسته ولی آنرا منع کرده است. با این حال از داستانهای که در مورد ابراهیم و ساره و هاجر و نیز حضرت یعقوب و لعیا و راحیل، حضرت داود و حضرت سلیمان نقل شده است چنین بر میآید که در دوران کهن، مردها میتوانستند چند زن برای خود اختیار کرده و از آنها صاحب فرزند شوند. در مورد حضرت سلیمان گفته شده است که هفتصد زن عقدی و سیصد زن به عقد موقت داشته است.[24]
ویل دورانت درمورد تاریخ کهن یهود مینویسد: « اگر مرد توانگر بود، میتوانست چند زن برای خود انتخاب کند و اگر زنی مانند ساره نازا بود به شوهر خویش اجازه میداد تا همسری برگزیند، از همهی این آداب و سنن، مقصود آن بود که نسل زیاد شود».[25]
در یهودیت کنونی تعدّد زوجات امر رائجی است و شرط تعدّد زوجات، قدرت اقتصادی آنهاست. امّا از حیث تعداد نیز در یک دیدگاه، محدودیّتی برای آن وجود ندارد ولی بر طبق یک عقیدهی دیگر، تعداد زنان یکی مرد نباید از چهار عدد تجاوز کند.[26]
در قرون وسطی مسیحیان چند همسری را غدغن اعلام کردند و یهودیانی که تحت حاکمیّت مسیحیّت زندگی میکردند، از اختیار همسران متعدّد احساس شرم کرده، به قانون جدید پایبند شدند. پایه گذاری قانون ممنوعیّت چند همسری، به «ربّنوگرشوم» نسبت داده شده است؛ البته طبق شواهد دیگر، این ممنوعیّت در بسیاری از جوامع، حتّی بیش از زمان ربّنوگرم شوم نیز وجود داشته است.[27]
در این جا بد نیست که به این نکته نیز اشاره شود که مسئله طلاق و ازدواج مجدّد یکی از مشکلات جامعهی مسیحی به شمار میرود که عدم توانائی در یافتن پاسخ مناسب برای آن، جامعهی مسیحی را به مطلق گرایان و نسبیگرایان تقسیم کرده است.
مطلقگرایان میگویند اگر ازدواج مسیحی مادام العمر است و اگر چنین عقد ازدواجی جاری شده است، پس ازدواج دوّم در حکم زناست و شاید منظور ایشان همان گفتهی عیسی است که گفت: هر که زن خود را طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، در حق وی زنا کرده است و اگر زن از شوهر خود جدا شود و منکوحهی دیگری گردد مرتکب زنا شود.[28]
مسألهی تعدّد زوجات از مسائل اختراعی اسلام نیست بلکه به شهادت تاریخ، پیش از اسلام در بسیاری از جوامع و مذاهب وجود داشته است. کاری را که اسلام انجام داد این بود که بنا به ضرورتهایی اصل مسئله را پذیرفته ولی سعی کرده است آنرا تحت قیود، نظامها و ضوابطی قرار دهد و یا شرائطی را برای کسانی تعیین کند که زنان متعدّد داشتهاند. در حقیقت کار اسلام یک کار اصلاحی بوده است. اولین قدم در این راستا این بود که چند همسری را محدود کرد. قبل از اسلام تعدّد زوجات نامحدود بود و یک تن میتوانست به تنهائی صدها زن داشته باشد و از آنها حرمسرائی به وجود آورد ولی اسلام یک حداکثری برای آن به وجود آورد.[29]
اصلاح دیگری که اسلام به عمل آورد این بود که عدالت را شرط کرد و اجازه نداد که به هیچ وجه تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت گیرد. قرآن کریم در کمال صراحت فرمود: « واگر بیم دارید که عدالت را رعایت نکنید پس به یکی اکتفا کنید»[30]. اسلام برای مسئلهی عدالت آن اندازه اهمیّت قائل است که اجازه نمیدهد مرد و زن دوّم در ضمن عقد توافق کنند که زن دوم در شرائطی نامساوی با زن اول زندگی کند.
مضاف بر اینکه اگر ما به جامعهی انسانی به دید کلی بنگریم، مصالحی خود را نمایان میسازد که لحاظ آنها تجویز چند همسری را کاملاً معقول میسازد چراکه در صورت عدم جواز آن، مشکلات غیرقابل حلّی برای اجتماع بروز خواهد کرد.[31]
تعدد زوجات با این شرائط اخلاقی اکید و شدید، بجای آنکه وسیلهای برای هوسرانی مرد باشد، شکل و قیافهی انجام وظیفه به خود میگیرد.[32] این نکته را نیز نباید از نظر دورداشت که در اسلام جواز تعدّد همسر است نه امر به اختیار کردن چند همسر. یعنی اسلام توصیه نکرده است که همسران متعدّد اختیار کند. چراکه اصل در زندگی زناشوئی، جفت بودن و تک همسری است و چنانچه وجود شرائطی تعدّد زوجات را ضروری سازد با رعایت اصول و ضوابط، منعی از لحاظ شرعی وجود نخواهد داشت.
از آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که امر ازدواج، مطابق سرشت انسانی بوده و از این حیث پدیدهای کاملاً طبیعی محسوب میشود. و اساساً از همین روست که موجب تجویز و تأکید ادیان ابراهیم قرار گرفته است؛ هرچند که در بین ادیان ابراهیمی اختلافاتی در کیفیّت و حدود و شرائط آن وجود دارد. با این حال بر خلاف اسلام که تجرّد را امری ناپسند میشمارد، مسیحیّت، ترک ازدواج را نیز ممدوح شمرده و آن را پذیرفته است. در مورد تعدّد زوجات نیز باید گفت که یهودیان آنرا مطلقاً جائز میشمرند، مسیحیان آنرا روا نمی شمرند و اسلام به جهت لحاظ مصالحی با تعیین حدود و ضوابطی و تعیین یک حداکثری آنرا جائز شمرده است.
[2] - شایان مهر، علیرضا، دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات کیهان، 1377، ص59.
[3] - علیگودرزی و امیر ملک محمودی، راهنمای ازدواج، انتشارات شهاب الدین، ص22.
[4] - زیگموند فروید، تجزیه و تحلیل روانی جنسی، ترجمه و اقتباس: علی دشتستانی، ص73
[5] - بگویچ، عزت علی، اسلام بین دو دیدگاه شرق و غرب، ترجمهی سید حسین سیف زاده، انتشارات وزارت امور خارجه، 1374، ص 299.
[6] - 6- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمهی احمد آرام، پاشائی و امیر حسین آریانپور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ:3، 1370، ج1، ص 390
[7] - 7- جیم هولر و جان بوکر، زن در ادیان بزرگ جهان، ص 205.
[8] - راب، دکتر کهن، تلمود، به اهتمام امیر حسین صدری پور، ص180.
[9] - زیبائینژاد، محمد رضا، مسیحیّت شناسی مقایسهای، انتشارات سروش، 1382، ص323.
[10][10] - نساء/ 1
[11] - روم/ 21
[12] - نساء/ 3
[13] - شیخ طوسی، مکارم اخلاق ص 196
[14] - کلینی، کافی، ج 5 ص 229
[15] - شیخ طوسی، أمالی، ص 518
[16] - نهج الفصاحه، ج 1، انتشارات جاویدان، 1354، حدیث 263
[17] - اسلام بین دو دیدگاه شرق و غرب، ص299
[18] - زن در ادیان بزرگ جهان، ص 92
[19] - همان ص 93
[20] - حدید 27
[21] - شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 404
[22] - شیخ مفید، المقنعه، ص 496
[23] - شهید اول، اللمعه الدمشقیه، 159
[24] - آبادانی، مبلّغی، تاریخ ادیان و مذاهب، ص 764
[25] - ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج1، ص391
[26] - The REV, DR. A Cohn, TALMUD, P.184
[27] - زن در ادیان بزرگ جهان، ص 207
[28] - وقار، محمد حسین، اخلاق در شش دین جهان، ص 350
[29] - مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ص 445
[30] - نساء/ 3
[31] - قائمی، علی، تشکلیل خانواده در اسلام، ص 200
[32][32] - همان، ص 450
1- قرآن کریم
2- کلینی، کافی
3- شیخ طوسی، مکارم اخلاق
4-شیخ طوسی، أمالی
5- شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان
6- شیخ مفید، المقنعه
7- شهید اول، اللمعه الدمشقیه
8- لغتنامهی دهخدا
9- شایان مهر، علیرضا، دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات کیهان
10 علیگودرزی و امیر ملک محمودی، راهنمای ازدواج، انتشارات شهاب الدین
11- زیگموند فروید، تجزیه و تحلیل روانی جنسی، ترجمه و اقتباس: علی دشتستانی
12- بگویچ، عزت علی، اسلام بین دو دیدگاه شرق و غرب، ترجمهی سید حسین سیف زاده، انتشارات وزارت امور خارجه، 1374
13- جیم هولر و جان بوکر، زن در ادیان بزرگ جهان
14- راب، دکتر کهن، تلمود، به اهتمام امیر حسین صدری پور
15- زیبائینژاد، محمد رضا، مسیحیّت شناسی مقایسهای، انتشارات سروش، 1382
16- آبادانی، مبلّغی، تاریخ ادیان و مذاهب
17- وقار، محمد حسین، اخلاق در شش دین جهان
18- مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا
19- قائمی، علی، تشکلیل خانواده در اسلام
20- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمهی احمد آرام، پاشائی و امیر حسین آریانپور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ:3، 1370.