جستاری پیرامون موضوع «اخلاص»

طاهره نجمه


جستاری پیرامون موضوع «اخلاص»

چکیده

مقدمه

مفهومشناسی اخلاص

ارزش اخلاص

عوامل کسب اخلاص

آثار اخلاص

الف ـ تقرب به خدا

ب ـ مصونیّت از فریب شیطان

ج ـ جلب امدادهای الهی

هـ ـ دور شدن غم و اندوه

و ـ به دست آوردن بصیرت و حکمت

ی ـ آزادی و رها شدن از بند قیود

تفاوت میان مخلِص و مخلَص

تفاوت مخلِصین و مخلَصین از نظر علامه (ره)

امتیازات مخلَصین بر تمام بهشتیان

نتیجه

فهرست منابع

 

چکیده

محور این تحقیق اخلاص می باشد. در این تحقیق پس از بررسی معنا و مفهوم اخلاص، ارزش و فضیلت اخلاص بررسی شده و به عوامل کسب اخلاص و آثار آن پرداخته شده است. همچنین بخشی از این مقاله به بررسی تفاوت بین دو مفهوم «مخلِص» و «مخلَص» در فرهنگ قرآنی و روایی اختصاص یافته و در آن به برخی امتیازات مخلَصین بر مخلِصین اشاره شده است.

مقدمه

خداوند عالم در قرآن مجید می فرماید: «و ما خلقت الجنّ و الأنس الاّ لیعبدون؛ جن و انس را جز برای پرستیدن و عبادتم نیافریدم».[1]

به دلیل آیه مذکور هدف از خلقت  انسانها عبودیت است و خداوند عالم این عبودیت را کمال انسان قرار داده و کسی که به این مرحله می رسد در حقیقت به توحید خالص دست یافته است و از اسارت وابستگی به غیر خدا کاملاً آزاد و رها گشته است.

طبق آیات و روایات، عملی ارزش دارد که پاکیزه و خالص باشد و هر قدر این اخلاص کمتر شود ارزش اعمال انسان هم پائین می آید و هر قدر بالا رود ارزش آن بیشتر می شود.

پس اخلاص معیار و ملاک ارزش های الهی است و عامل پیروزی در دنیا و آخرت است و انسان می تواند با داشتن اخلاص به مقامات والائی دست بیابد. لذا هم در آیات و هم در روایات معصومین (علیهم‌السلام) تاکید بسیار درباره‌ی اخلاص شده است و در مورد فضیلت و اهمیت این موضوع تعبیرهای گوناگون یافت می شود.

در نتیجه یکی از مهم ترین اموری که انسان باید در تمام دقایق زندگی و در تمام لحظات خویش به آن اهتمام ورزد امر خلوص در اعمال، رفتار و کردار خویش می باشد و نباید لحظه ای از این امر مهم غافل شود. اخلاص نشانه‌ی قبولی و ارزش فوق العاده اعمال انسانها است. و خداوند متعال به عنوان پاداش در مقابل اخلاص به انسانها در دنیا حیات طیّبه و در آخرت خُلد برین عطا می کند.

این نوشتار نگاهی به موضوع اخلاص و مفهوم آن در آموزه های اسلامی خواهیم داشت و به دنبال یافتن پاسخ جوابی برای این سؤالات می باشد:  اهمیت اخلاص در قرآن چقدر است؟ معنای اخلاص چیست؟ مراتب اخلاص چیست؟ آثار اخلاص چیست؟ و تفاوت مخلِص و مخلَص چیست؟

 مفهوم­شناسی اخلاص

اخلاص در لغت از خَلَصَ گرفته شده است. خَلَصَ الشی ـ (یخلُصُ ـ خُلوصاً و خلاصاً) در مفردات راغب آمده است: «خلَصَ: الخالصُ کالصافی الاّ انّ الخالص (هو مازال عنه شوبُهُ بعد ان کان فیه، و الصّافی قد یقال لما لا شرب فیه و یقال خلّصه فَخلص؛ خالص مثل صافی است با این فرق که خالص آن است که آمیختگی آن از بین رفته باشد ولی صاف گاهی به آن می گویند که اصلاً آمیختگی ندارد».[2]

اما در اصطلاح اخلاص در عمل به معنای انجام کار برای رضایت خداوند است.

حضرت علی (علیه‌السلام) می فرمایند:

«العبادة الخالصة ان لا یرجوا الرَّجلُ الاّ ربّه وَ لا یخافُ الاّ دنبَهُ»[3] (عبادت خالص آن است که مرد جز به پروردگارش امیدوار نباشد. و جز از گناه خویش نهراسد.)

شیخ بهائی (قدس سرّه) در تعریف اخلاص می فرمایند که: «اخلاص پاکیزه نمودن عمل است از اینکه از برای غیر خدا در آن نصیبی باشد.»[4]

خواجه انصاری (قدس سره) می فرمایند که: «اخلاص صافی نمودن عمل است از هر خلطی، و این اعم است از آن که عمل مخلوط به کسب رضای خود باشد یا مشوب به رضایت مخلوقات دیگر».[5]

ارزش اخلاص

اخلاص به اعمال انسان ارزش و اهمیت ویژه ای می بخشد و انسان ها را در دنیا و آخرت رستگار می­سازد، زیرا اخلاص یعنی خلوص نیّت در عمل؛ یعنی انگیزه‌ی ما فقط و فقط رضای خدا باشد. زیرا ممکن است بعضی وقت ها انسان با خیلی مشقت و با اراده‌ی قوی عملی را انجام دهد، ولی متأسفانه در آن عمل انگیزه‌ی مادی باشد و رضای خدا نباشد. لذا به همین خاطر در آیات قرآن اهمیت زیادی به اخلاص داده شده و اخلاص عامل موفقیّت در دنیا و آخرت شمرده شده است.

چنان که در آیه آمده است: «قل انّی امرتُ ان اعبداللهَ مخلِصا لهُ الدّین»[6] بگو من مأمورم خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم.

در این آیه به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دستور قاطع داده شد که دینت را برای پروردگار خالص کن. از این رو است که هیچ عملی بدون اخلاص ارزشی ندارد. پس هر کس که خدا اعمالش را بپذیرد و از او راضی باشد او مخلص است و هر که را نپذیرد مخلص نیست هر چند که اعمالش بسیار باشد.[7] لذا معلوم می شود که با توجهی به اهمیّتی و ارزشی که اخلاص دارد آن را شرط قبولی اعمال دانسته­اند. در سخنان گوهرباری از وجود مولای متقین و امیرالمومنین (علیه‌السلام) درباره‌ی اهمیت اخلاص آمده است که حضرت می فرمایند:

«الاخلاصُ عبادة المقرّبین؛ اخلاص عبادت مقربان درگاه خدا است».[8]

«الاخلاصُ اعلَی الایمانِ؛ اخلاص برترین مقام ایمان است».[9]

«الاخلاصُ اشرفُ نهایهٍ؛ اخلاص با ارزش ترین مقامی است که انسان به آن می رسد».[10]

و در سخن گوهربار دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) نقل می شود می فرمایند:

«انّ امیرالمؤمنین صلواتُ الله علَیهِ کانَ یقولُ: طُوبی لمَن أخلَصَ للهِ العبادَة وَ الدُّعا وَ لَم یَشغَلُ قَلبُهُ بما تری عَینَاهُ وَ لَم یَنسَ ذِکرَ اللهِ بِمَا تَسمَعُ اُذُناهُ وَ لم یحزَنُ صدرُهُ بِمَا اُعطی غَیرُهُ»[11]

امیرالمومنین (صلوات الله علیه) پیوسته می فرمود: خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و دلش را به آن چه می بیند مشغول ندارد و به خاطر آن چه کوشش می شنود خدا را فراموش نکند و برای آنچه به دیگران داده شده اندوهگین نباشد».

پس از این سخنان گوهربار معلوم می شود که برای پیروزی و نیک بختی در هر دو عالم، چاره ای جز داشتن اخلاص نیست. نداشتن اخلاص در اعمال و رفتارمان مساوی است با خسران مبین است؛ چرا که عدم اخلاص مساوی با قرار دادن شریک برای خدا است. لذا انسان باید در هر عملی و در هر رفتاری این توجه داشته باشد که انگیزه او چیست؟ و برای چه کسی دارد این عمل را انجام می دهد تا بتواند با داشتن خلوص نیّت رضای خدا را کسب کند.

عوامل کسب اخلاص

همان طور که در معنا و مفهوم اخلاص گذشت، اخلاص یعنی تصفیه عمل از هر گونه شائبه و آلودگی به غیر خدا. یعنی تنها انگیزه و محرک انسان در عمل فقط و فقط خدا و تقرب جستن به بارگاه او باشد و تنها کسی می تواند به این مقام دست بیابد که در دلش جایی برای غیر خدا نباشد و از تمام محبت های دنیوی بریده باشد. بدون تردید این مرتبه اخلاص برخاسته از ایمان و یقین انسان است. هر چقدر ایمان انسان محکم­تر و یقین او به خدا بیشتر باشد و جز خدا به کس دیگری توکل نکند و جز خدا کس دیگری را در این عالم موثر نبیند. چنین شخصی می تواند تمام اعمال را با خلوص انجام بدهد. چنین شخصی می تواند در نماز، با یقین کامل بگوید: «ایّاک نعبُدُ و ایّاک نستعین؛ خدایا فقط تو را می پرستم و فقط از تو یاری می خواهیم».[12] زیرا هر چه هست از جانب خداست.

البته این یقین در سایه علم و معرفت به دست می آید که تا حدّی خداوند را شناخته ایم و فقط او را در عالم موثر بدانیم و فقط او را مسب الاسباب بدانیم.

امیرالمومنین (علیه‌السلام) در یک روایتی به سرچشمه های اخلاص اشاره می کنند: «اوّل الدّین معرفتُهُ وَ کَمَالُ معرفَتِهِ التَّصدیقَ بِهِ وَ کمَالُ التَّصدیقُ بِهِ توحیدُهُ و کَمَالُ التَّوحیدُهُ الأخلاصُ لَهُ؛ سرآغاز دین، خداشناسی است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن او؛ و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی او است و کمال توحید اخلاص».[13]

در یک حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید:

«الأخلاص سرٌّ من اسراری استودَعَهُ قلبَ مَن اَحبَبتَهُ مِن عِبادی؛ اخلاص رازی از رازهای من است که در قلب بنده ای که دوستش دارم جای می دهم».[14]

پس از این حدیث قدسی معلوم می شود که اگر می خواهیم خالص شویم باید محبوب خدا شویم و برای محبوب خدا شدن خود را به گونه ای بسازیم که خدا دوست دارد و این فقط می تواند با دوست داشتن خدا انجام یابد یعنی آن وقت ما عمل خود را عملی قرار می دهیم که مورد رضایت محبوب حقیقی باشد. و از اعمالی که مورد رضایت او نیست پرهیز می کنیم و در این مرحله اولین گام خالصانه به سوی خالق جهان بر می داریم، اجتناب از محرمات از یک سو نشانه و شرط اخلاص در عقیده است و از سوی دیگر موجب محبوب خدا شدن و رسیدن به مقام اخلاص در عمل می باشد.[15]

در این رابطه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می فرمایند: «تمامُ الأخلاصِ اجتنابُ المَحَارمِ؛ دوری کردن از کارهای حرام کمال اخلاص است».[16]

پس راه رسیدن به اخلاص، از معرفت آغاز می شود. ابتدا باید عقیده را اصلاح و خالص نمود و با کم کردن آرزوها و دوری از محرمات محبوب خدا شد و محبوب خدا شدن نیز تنها با اطاعت محض از او امکان پذیر است کسی می تواند در اطاعت محض خدا باشد که ملکات نفس خود را اصلاح کرده باشد زیرا هر کس آلوده به رذایل نفسانی باشد خواه و ناخواه اعمال او از آن رذایل نشأت می گیرند و نیّت او به غیر خدا آلوده می شود.

معصوم (علیه‌السلام) می فرمایند: «کیفَ یستطیعُ الأخلاصَ مَن یغلبُهُ هواهُ؛ کسی که هوای نفس بر او چیره است چگونه به اخلاص توانا باشد؟»[17]

آثار اخلاص

بررخی آثار ارزنده­ای که با اخلاص در زندگی انسان مترتب می شود و در آیات و روایات به آن اشاره شده عبارتند از:

الف ـ تقرب به خدا

قال الله تعالی: فمَن کانَ یرجُوا لقاءَ رَبِّهِ فلیَعملُ عملاً صالِحاً وَ لا یُشرِک بعبادَة رَبِّهِ اَحداً؛ پس هر کس امید دارد لقاء پروردگار خویش را باید کرداری شایسته بکند و شریک نگرداند در پرستش پروردگار خویش کسی را».[18]

در این زمینه حضرت علی (علیه‌السلام) می فرمایند: «تقرَّبُ العَبدِ الیَ اللهِ سبحانَهُ بإخلاصِ نیَّته؛ نزدیک شدن بنده به خدای سبحان به سبب خالص کردن نیّت است».[19]

ب ـ مصونیّت از فریب شیطان

انسان ها که اخلاص را کسب می کنند این اخلاص شان باعث می شود که در دام شان نیفتند و از فریب او در امان بماند. چنان چه خداوند عالم در قرآن می فرماید: «قالَ فَبِعزَّتِکَ لاغوینَّهُمُ أَجمعین الاّ عبادَکَ منهُمُ المخلَصین؛ شیطان گفت: پس به عزّت تو سوگند که همگی را از راه به در می آوردم مگر آن بندگان خالص تو را».[20]

ج ـ جلب امدادهای الهی

این مسلم است که وقتی انسان رفتار، گفتار و کردار خودش را برای خدا خالص می کند خدا هم در مقابل این برای او امداد می فرستد همین طور که در روایتی از حضرت فاطمه زهرا (س) آمده که می فرمایند: «مَن اصعَدَ الیَ اللهِ خالصَ عبادَتِهِ اهبطَ اللهُ الیهِ افضَلَ مَصلِحَتِهِ؛ کسی که عبادت خالصانه را به سوی خدا بالا بفرستد خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فرو خواهند فرستاد».[21]

د ـ ایستادگی در مقابل وسوسه های خطرناک

این اخلاص است که وقتی انسان در زندگی به وسوسه های خطرناک شیطان مبتلا می­شود، می تواند همانند سپری حافظ انسان باشد و حمایت الهی را متوجه انسان سازد و واقعاً اگر این حمایت الهی نباشد محال است که انسان بتواند خودش را از این مهلکه نجات بدهد. خداوند عالم در مورد حضرت یوسف (علیه‌السلام) می فرماید: «کذالِکَ لنصرف عَنهُ السُّوءَ و الفَحشاءَ انَّهُ مِن عِبَادنا المُخلَصین؛ این چنین کردیم تا بدی و زشتی را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود».[22]

هـ ـ دور شدن غم و اندوه

انسان هایی که مخلص هستند در زندگی هیچ چیز بیم و اندوهی ندارند؛ چون یقین دارند که هیچ چیز در این عالم موثر نیست جز خداوند سبحان. لذا حزن و اندوهی در اینها راه پیدا نمی کند. چنان چه خداوند عالم در توصیف و تمجید مخلصین می فرماید: «الا ان اولیاءَ اللهِ لا خوفُ علیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ همانا دوستان خدا نیست برایشان بیمی و نه اندوهی».[23]

و ـ به دست آوردن بصیرت و حکمت

در این رابطه حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می فرمایند:

«ما اخلَصَ عبدٌ للهِ عزَّوجلَّ اربعینَ صباحاً الاّ جرت ینابیعُ الحکمه من قلبِهِ علَی لِسَانِهِ؛ هیچ بنده ای برای خدا اخلاص نورزید، مگر اینکه چشمه های حکمت از قلب او، بر زبانش جاری گردید».[24]

همچنین حضرت علی (علیه‌السلام) می فرمایند: «عندَ تحقیق الاخلاصِ تستنیرُ الضَمائر؛ هنگام محقق شدن اخلاص دیدگاه ها نورانی می شوند».[25]

ی ـ آزاد­ی و رها شدن از بند قیود

امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) در این رابطه می فرمایند:

«بالإخلاص یکُونُ الخَلاص»[26] به وسیله اخلاص از اسارت و بندگی (جز خدا) آزاد خواهی شد.

تفاوت میان مخلِص و مخلَص

در ابتدا ما درباره‌ی این دو واژه بحث کردیم. این دو واژه مخلِص و مخلَص از نظر لغوی و ادبیات عرب هر دو اسمند از ریشه‌ی (خلص) بر وزن (افعال). مخلِص، اسم فاعل است به معنای خالص کننده) و مخلَص اسم مفعول است به معنای «خالص شده». در آیاتی مثل: «قل انّی امرتُ ان اَعبُدَ اللهَ مخلِصاً لَهُ الدّین؛ بگو من مأمورم خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم»[27] و مانند: «و لاغوینَّهم اجمعینَ ـ الاّ عبادَکَ منهُمُ المخلَصین؛ من همه‌ی آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را».[28]

و نیز در آیات فراوانی از قرآن این دو واژه به چشم می خورد.

امّا از حیث اصطلاح در این که چه تفاوتی بین معنای مخلِص و مخلَص وجود دارد، سخن­ها گفته شده است. ولی شاید بهترین تفسیری که در این زمینه وجود دارد این است که:

«مخلِصان کسانی هستند که در راه خالص­سازی خویشتن از هر گونه آلودگی به شرک و انگیزه­های غیرالهی و رذایل اخلاقی گام می­نهند و تا آن جا که در توان دارند پیش می روند».[29] یعنی در مقام مجاهده با نفس امّاره و در طی طریق الی الله و خلوص الله قدم بر می دارند، ولی وجودشان هنوز کاملاً خالص نشده و مجاهده‌ی آنها تمام نگشته آنها هنوز درگیر مجاهدت با نفس امّاره­اند و در کلاسهای مختلف این وادی، در سیر و سلوک اند.

و امّا مخلَصین کسانی هستند که امدادهای الهی و عنایات ربّانی آخرین ناخالصی­های وجودشان را از بین می­برند و به لطف پروردگار از هر نظر خالص می شوند».[30] این مجاهده‌ی اینها تمام پاکی و طهارت رسیده اند پاکی در فعل در اخلاق و ملکات در گفتار و کردار و چه در مقام ذات الهی. آنها از تمام مراحل عبور کرده، پاکیزه در حرم الهی راه پیدا کرده­اند فانی در خدا گشته اند، لذا دیگر وجودی ندارند تا دچار ترس و مرگ گردند و چیزی از خود ندارند که محتاج حساب و کتاب باشند، چرا که حساب و کتاب خود را به واسطه‌ی قدم نهادن در راه لقای حضرت معبود پس داده اند و پس از مرگ یک سره به هبشت خدا رهنمود می گردند. چنانچه خداوند متعال فرموده: «فاولئک یدخلون الجنّه یرزقون فیها بغیر حساب؛ پس آنها یکسره وارد بهشت شده و در آنجا بدون حساب مورد روزی های پروردگار قرار می گیرند».[31]

نتیجه اینکه (مخلِص) کسی است که خودش تلاش کرده و امر و نهی خداوند را به خاطر رضای او انجام داده و بعد از سعی و مدامت خداوند او را مستحق مخلَص شدن می­داند و یک نوع عنایتی به او می کند و او را به مقام مخلَصین می رساند. به دلیل آیه: «و الّذین جاهَدوُا فینا لَنهدینَّهُمُ سُبُلَنا؛ آنان که بکوشند در راه ما هر آینه نشان می دهیم به آنها راههای خویش را».[32]

در این صورت است که شیطان هیچ گونه نفوذ و تصرفی در مخلَص نمی تواند داشته باشد زیرا چیزی که خداوند او را تصرف کرده هیچ چیز دیگر نمی تواند در او تصرف داشته باشد ولی در مخلِص می توند داشته باشد.

تفاوت مخلِصین و مخلَصین از نظر علامه (ره)

علاّمه طباطبائی می فرمایند: «اگر بنده، دین خود را به عبادتی خالصانه برای خدا تبدیل کند در حقیقت خدا او را جهت خود خالص کرده است. البته در این میان افرادی که خداوند در خلقت ایشان امتیازاتی قائل شده و ایشان را با فطرتی مستقیم و خلقتی معتدل ایجاد کرده، از همان ابتدای امر با ادراکاتی صحیح و نفوسی طاهر و دلهایی سالم، نشو و نمو نموده اند و با همان صفای فطرت و سلامت نفس و بدون اینکه عمل و مجاهدتی انجام داده باشند، به نعمت اخلاص رسیده اند در حالی که دیگران با جد و جهد می بایستی در مقام تحصیل برآیند، آن هم هر چه مجاهدت کنند به آن مرتبه از اخلاص که آن عده رسیده­اند، نمی رسند. آری اخلاص ایشان عالی تر و رتبه آنان بلندتر از آن اخلاصی است که با اکتساب بدست آید؛ چون آنها دلهای پاک و از لوث موانع و مزاحمت داشته اند و ظاهراً در عرف قرآن مقصود از کلمه (مخلَص)، (به فتح لا) هر جا که آمده باشد هم ایشان باشند و این عده همان انبیاء و امامان معصوم (علیه‌السلام) هستند و قرآن کریم هم تصریح کرده بر اینکه خداوند ایشان را (اجتباء) نموده یعنی جهت خود جمع آوری و برای حضرت خود خالص ساخته است؛ همچنان که فرموده: «و اجتبیناهم و هدیناهم الی صراط مستقیم؛ این پیغمبران را برگزیدیم و به راهی راست هدایت شان کردیم».[33]

و به ایشان از علم، آن مرحله ای را داده که باعث ایجاد ملکه‌ی «عصمت» است و ایشان را از ارتکاب گناهان و جرائم حفظ می کند و دیگر با داشتن آن ملکه صدور گناه حتی گناه صغیره از ایشان محال می شود و فرق ملکه عصمت و ملکه عدالت همین است. با اینکه هر دوی آنها از صدور و ارتکاب گناه مانع می شوند، از این جهت با هم فرق دارند که با ملکه‌ی عصمت صدور معصیت ممتنع هم می شود ولی با ملکه‌ی عدالت ممتنع نمی شود».[34]

نتیجه اینکه بین نظر بعضی از علما و بین نظر علامه (ره) تفاوتی مشاهده می شود زیرا هم چنانکه قبلا اشاره کردیم که مخلِصین در بدو امر دارای آلودگی ها می باشند که با سعی و تلاش آن آلودگی ها را برطرف می کنند و بعد خداوند با عنایت خودش باقی مانده آلودگی های وجود آنها را پاک می کند و به مقام مخلَصین می رساند. ولی نظر علامه (ره) این است که مخلَصین از ابتدای خلقتشان پاک و بدون هر آلودگی هستند و مانند امامان و پیامبران و آنهایی که غیر از اینها نمی توانند به مرتبه اینها برسند چون مرتبه اینها بلندتر و عالی تر است.

امتیازات مخلَصین بر تمام بهشتیان

از آیات سوره صافات به دست می آید که مخلَصین در بهشت مقام ویژه ای دارند و بر سایر بهشتیان امتیازاتی دارند که بهشتیان دیگر این امتیازات را ندارند. چون که خدا ایشان را برای خودش خالص کرده و غیر خدا کسی در آنها سهمی ندارد و آن ها هم نیز به غیر خدا وابستگی ندارند.

از جمله در سوره صافات صحبت از نعمت­هایی است که خداوند آنها را مختص مخلَصین معرفی کرده است. از جلمه خداوند می­فرماید: «اولئک لهُم رزقُ معلومٌ؛ این اشاره بیانگر آن است که رزق مخلَصین غیر از رزق دیگران است و ایشان رزقی خاص و معین و ممتاز از دیگران دارند.

علامه (ره) در تفسیر این آیه بیان کرده­اند:

«معلوم است کسی که این صفت را دارد التذاذش به چیز دیگری است غیر از آن چیزهائی که سایرین از آن لذت می­برند و  نیز به غیر آن چیزهایی است که سایرین بدان ارتزاق می کنند، هر چند که در ضروریات زندگی از خوردنی ها، نوشیدنی ها و پوشیدنی­ها با سایرین شرکت دارد. [35]

همچنین در جایی دیگر از این سوره خداوند می­فرماید: «فانّهم لمحضرون ـ الاّ عبادَالله المخلَصین؛ پس آنها از احضار شدگانند ـ مگر بندگان مخلَص خدا».[36]

از این آیه این مطلب به دست می آید که مخلَصین بازخواست و مؤاخذه نمی شوند سوال و کتابی ندارند برای آنها سوال قبر و نکیر و منکر و حشر و عرض و کتاب و میزان، و صراط نیست. در حالی که تمام افراد انسان در پیش گاه عدل خدا حاضر می شوند و مورد سؤال قرار می گیرند. مگر بندگان مخلَص خدا که آنها به سبب مجاهدات نفسانی و اخلاص در عمل و قول و فکر از محل مواخذه و سوال عبور نموده و در جایگاه والای مخلصین در حرم خدا وارد شده و در آنجا آرامیده اند. و در حقیقت، موجودی که وجود خدا را تسلیم نموده و چیزی برای او نمانده است، دیگر چگونه حضور بیابد و مورد سوال واقع شود. یعنی از حضور یافتن در دادگاه الهی معافند و یک سره به بهشت جاودان روانه می شوند.

نتیجه

از آنچه که گذشت معلوم شد اخلاص به معنای صاف بودن شی از هر گونه آلودگی است و در دین اسلام اهمیت اخلاص تا آن حدّ است که آن را شرط قبولی عبادات و قبولی اعمال دانستند. پس از نائل شدن به مقام اخلاص آثاری در آن انسان ظاهر می شود. از جمله چشم بصیرت انسان نورانی می شود و اعمال انسان پاکیزه می گردد و وسوسه های شیطان از انسان دور می­شود

فهرست منابع

1ـ قرآن مجید

2ـ الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن، تحقیق ندیم مرعشی، دارالکتاب العربی طبع علی مطبعه التقدم العربی فی 22 شوال 1399 هـ.

3ـ الهامی نیا، علی اصغر، اخلاق عبادی، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ دوّم، پائیز 1379.

6ـ طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 17 و 11، مترجم سید محمدباقر موسوی، دفتر انتشارات اسلامی، بی چا، بی تا.

7ـ کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی چا، بی تا.

8 ـ کلینی رازی، اصول کافی، ج 3، ترجمه و شرح جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامی، بی چا، بی تا.

9ـ موسوی خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) موسسه‌ی تنظیم آثار امام خمینی (ره) چاپ دوازدهم، تابستان 1376.

10ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ، انتشارات آل البیت، چاپ دوم.

11ـ ملکی تبریزی، میرزا جواد، اسرار الصلوات، ترجمه‌ی رضا رجب زاده، چاپ 4، 1372.

12ـ مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج1، مدرسه الامام علی ابن ابی طالب (علیه‌السلام)، چاپ سوّم، تاریخ 1381.

14ـ ترجمه‌ی نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشرقین، چاپ 4، پائیز 1379.

15ـ آموزه های بنیادین علم اخلاق، ج 1، ناشر مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، بهار 1379.

16- شرح غرر الحکم، شرح و ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1390.

17- محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، 1391.

18- حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معادشناسی، انتشارات ملکوت قرآن، 1381.



 



[1]. سوره ذاریات/56.

[2]. راغب الاصفهانی، معجم المفردات القرآن.

[3]. شرح غرر الحکم، ج 2، ص 144.

[4]. خمینی، روح الله، چهل حدیث، ح 38، ص 328.

[5]. همان، ح 38، ص 328.

[6]. سوره زمر/11.

[7]. اسرار الصلوات، جواد تبریزی، ص 274.

[8]. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، غررالحکم، ج 1، ص 25.

[9]. همان، ج 1، ص 30.

[10]. همان، تصنیف الغرر، ج 1، ص 197، رقم 3894.

[11]. کلینی رازی، اصول کافی، مترجم جواد مصطفوی، ج 3، ص 26.

[12]. حمد/4.

[13]. نهج البلاغه، خطبه 1.

[14]. کاشانی، ملامحسن، محجه البیضاء، ج 8، ص 125.

[15]. آموزه های بنیادین علم اخلاق، مرکز جهانی علوم اسلامی، ج 1، ص 158.

[16]. میزان الحکمه، ج 3، ص 158.

[17]. آموزه های بنیادین علم اخلاق، مرکز جهانی علوم اسلامی،  ج 1، ص 159.

[18]. کهف/110.

[19]. الهامی نیا، علی اصغر، اخلاق عبادی، ص 48، میزان الحکمه، ج 3، ص 63.

[20]. سوره ص/ 83.

[21]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 71، ص 84.

[22]. سوره یوسف/ 24.

[23]. سوره یونس/62.

[24]. بحارالانوار، ج 7، ص 243.

[25]. الهامی نیا، علی اصغر، اخلاق عبادی، ص 50 (شرح غررالحکم، ج 4، ص 315).

[26]. کلینی، کافی، ج 2، ص 340.

[27]. سوره زمر/11.

[28]. سوره حجر/40،39.

[29]. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 1.

[30]. سوره غافر/40.

[31]. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، معادشناسی، ج4، ص212.

[32]. عنکبوت/ 69.

[33]. سوره انعام/ 87.

[34]. طباطبائی، سیّد محمدحسین، تفسیر المیزان، مترجم سیّد محمدباقر موسوی، ج 11، ص 220.

[35]. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، مترجم سیّد محمدباقر موسوی، ج 17، ص 204 الی 207.

[36]. صافات/127،128.