جستاری در سنت ابتلاء و آزمایش پروردگار

مبینه اختر


چکیده:

مفهوم شناسی

فلسفه ابتلائات و آزمایشهای الهی

آزمایش؛ سنت حتمی الهی

سنّت آزمایش از نظر روایات

روشهای آزمایش الهی

افراد انسانی در مواجه با آزمایشات الهی

ابتلاء و آزمایش امتهای پیشین

آزمایش مؤمنین پیش از ظهور قائم

فهرست منابع

 

چکیده:

از جمله سنّت­های الهی که در آیات و روایات به آن اشاره شده، سنّت ابتلاء و آزمایش بندگان است. خداوند، عالِم سر و خفیات است و نیازی به امتحان بندگان جهت کسب آگاهی از احوالات ایشان ندارد، امّا نوع خلقت انسان به گونه ایست که شکوفایی استعدادهای معنوی وی در پرتو موفقیّت در گذراندن شرائط سخت و صبر و تحمل در مقابل شداید و بلاها می­باشد لذا خداوند با فراهم آوردن زمینه‌ی چنین آزمایش­هایی، بندگان صالح و اولیای خود را به سمت کمال و سعادت هدایت می­کند. در این تحقیق پس از بیان تعریف مختصری از مفهوم آزمایش در قرآن و روایات، به بیان چرائی آزمایش بندگان پرداخته شده و در ادامه به برخی از مصادیقی که مورد آزمایش خداوند قرار گرفتند و از جمله برخی اقوام پیشین اشاره شده است.

 

مفهوم شناسی

الف) سنّت: سنّت، جمع سُنَن و در لغت به معنای «سیره»، «صورت و وجه»، «روش پسندیده و مستقیم»[1] و طبیعت و سرشت آمده است.[2] همچنین «سنة الله» به معنای أحکام الهی و أمر و نهی خداوند آمده است.[3] در اصطلاح نیز سنّت الهی به معنای طریقه و رویه ایست که خداوند در عمل با بندگان در پیش می­گیرد.[4]

ب) فتنه: فتنه بمعنای بردن طلا در بوته آتش برای سنجش میزان خلوص آن است. پس از آن به هر گونه آزمایش و امتحان، «فتن» اطلاق شده است.[5]

فلسفه ابتلائات و آزمایش­های الهی

ممکن است گمان شود چون آینده‌ی بشر برای خدا نامعلوم است لذا او را مورد امتحان قرار می دهد، ولی چنین نیست.[6]

مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایش­های ما بسیار متفاوت است. آزمایش الهی در واقع همان "پرورش و تربیت" است. یعنی همانگونه که فولاد را برای استحکام بیشتر در کوره می گدازند تا به اصطلاح آبدیده شود، آدمی را نیز در کوره‌ی حوادث سخت پرورش می دهد تا مقاوم گردد.[7]

باید توجه داشت که نسبت دادن "امتحان" به خداوند مجاز است زیرا امتحان حقیقی از کسی صادر می شود که عاقبت امر را نداند و بخواهد بوسیله‌ی امتحان آن را معلوم کند و حال آنکه خداوند از عواقب امور کاملاً آگاه است.[8] لذا اطلاق «امتحان» به برخی افعال الهی ممکن است به یکی از این دو جهت باشد:

 1ـ مردم، بسیاری از تکالیف و اوامر خود را برای امتحان صادر می کنند و منظورشان این است که اشخاص را به این وسیله آزمایش کنند و می­دانیم که قرآن مجید نیز طبق اطلاقات و اصطلاحات معمولی مردم سخن میگویند، لذا به تکالیفی که خداوند متوجه اشخاص می سازد نیز «امتحان» اطلاق می­گردد. همانگونه که در قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) آمده است: «و اذا ابتلی إبراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماماً» در اینجا منظور از «امتحان خداوند» این است که او حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به انجام تکالیفی مکلف ساخت.

2ـ چون نحوه‌ی رفتار خداوند با بندگان خود، مانند رفتار آزمایش کنندگان است، یعنی همانطور که مردم تا کسی را آزمایش نکنند پاداش نمی­دهند و به کیفر نمی­رسانند، خداوند هم با اینکه از اعمال اشخاص قبل از نجات دادن آنها، کاملاً آگاه است، تا اشخاصی مرتکب اعمال خوب یا بد نشوند، به آنها پاداش نمی­دهد و آنها را عقوبت نمی­کند، لذا به این مناسب به رفتار خداوند با بندگان «امتحان» گفته می شود.[9]

آزمایش؛ سنت حتمی الهی

از آنجا که نظام حیات در جهان هستی نظام تکامل و پرورش است و تمامی موجودات زنده مسیر تکامل را می پیمایند، حتی درختان استعدادهای نهفته خود را با میوه بروز می دهند همه مردم از انبیاء گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومی می بایست آزمایش شوند و استعدادات خود را شکوفا سازند. گرچه امتحانات الهی متفاوت است، بعضی مشکل، بعضی آسان و قهراً نتائج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش برای همه هست، قرآن مجید به امتحان عمومی انسانها اشاره کرده می فرماید: « أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون: آیا مردم گمان می کنند وقتی ایمان آوردند، بدون امتحان رها می شوند؟» (عنکبوت / 1)[10]

حتّی آزمایش الهی یک سنت جاویدان است چون بعد از این آیه بلافاصله به این حقیقت اشاره شده که امتحان یک سنت همیشگی و جاودانی الهی است، امتحان مخصوص شما جمعیت مسلمانان نیست، سنتی است که در تمام امتهای پیشین جاری بوده است. می فرماید: «و لقد فتنّا الّذین من قبلهم  ما کسانی را که قبل از آنها بودند آزمایش کردیم».  آنها را نیز در کوره های سخت امتحان افکندیم، آنها نیز همچون شما در فشار دشمنان بی رحم و جاهل و بی خبر و متعصب و لجوج قرار داشتند، همیشه میدان امتحان باز بوده و گروهی در این میدان شرکت داشته اند.

باید هم چنین باشد چرا که در مقام ادعا هر کس می تواند خود را برترین مؤمن، بالاترین مجاهد، و فداکارترین انسان معرفی کند، باید وزن و قیمت و ارزش این ادعاها از طریق آزمون روشن شود، باید معلوم گردد تا چه اندازه نیات درونی و آمادگی های روحی با این گفته­ها هماهنگ یا ناهماهنگ است؟ نیات درونی و صفات باطنی تا در عمل انسان تحقق و عینیت پیدا نکند ثواب و جزا و کیفر مفهوم ندارد. آزمایش برای تحقق بخشیدن به نیات و صفات درونی است.[11]

سنّت آزمایش از نظر روایات

در نهج البلاغه حضرت علی بن أبی طالب (علیه السلام) در مورد آزمایش بشر می فرماید:

سوگند به حق آن خدائی که حضرت محمد (صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلّم) را به حق و برای حق مبعوث نمود شما مسلمین حتماً و شدیداً مورد آزمایش قرار خواهید گرفت و به طور قطع و به طرز مخصوصی غربال می شوید (تا خالص شما از ناخالص جدا شود) و همانند محتویات دیگری که در حال جوشیدن باشد زیر و رو خواهید شد، تا آنجا که اعلای شما اسفل و اسفل شما اعلا قرار خواهد گرفت!. [12]

در مجمع البیان آمده که از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده که وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مریض شد و برادرانش به عباداتش آمده، و از حال ایشان سؤال کردند، ایشان فرمود بسیار بد، گفتند: از مثل شما توقع نمی­رفت، چنین پاسخی بدهید. حضرت فرمودند: خدای تعالی فرموده است:  «و نبلوکم بالشّرّ و الخیر فتنه‌ی» «شما را به خیر و شر آزمایش می کنیم، که مراد از خیر، سلامتی و غنا است، و مراد از شر، مرض و فقر است.»[13]

در حدیثی در اصول کافی از بعضی از معصومین در تفسیر آیه "أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا امّنا و هملا یفتنون» آمده است «یفتنون کما یفتن الذهب، ثم قال یخلصون کما یخلص الذهب».[14] «آزمایش می شوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش می شود، و خالص می شوند همانگونه که فشار آتش ناخالصیهای طلا را از بین می برد و آن را خالص می کند.»

همچنین پیامبر عالی قدر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می­فرماید: هرگاه شخص نیازمندی از شما کمک بخواهد سخن وی را قطع نکنید تا از آن فراغت حاصل کند. سپس جواب او را با وقار و ملایمت رد کنید. یعنی یا چیزی به وی عطا نمائید، و یا او را به زبان خوشی رد کنید. زیرا گاهی آن افرادی که نزد شما می آیند از انس و جن نیستند(یعنی ممکن است از ملائکه باشند) آنان به این منظور نزد شما می آیند تا بنگرند شما نسبت به آنچه خدا به شما عطا فرموده است چه عملی انجام می دهید.[15]

روش­های آزمایش الهی

گفته شد امتحان الهی همگانی و جاویدان است و نمونه­های ملوسی از امتحان الهی را می­توان در زندگی انسان­ها مشاهده کرد؛ نمونه­هایی که در زندگی هر مؤمنی یافت می­شود.

 انسانها به طرق مختلف آزمایش می شوند. در تفسیر آیه‌ی 155 سوره بقره آمده که اموری مانند ترس، گرسنگی، زیانهای مالی، و مرگ از جمله موارد آزمایش انسان­ها معرفی شده است، برخی مفسّرین بیان داشته اند که وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست بلکه امور دیگری نیز در قرآن بعنوان وسیله‌ی امتحان آمده است، مانند فرزندان، پیامبران، و دستورات خداوند، حتی بعضی از خوابها ممکن است از وسائل آزمایش باشد.[16]

گروهی ممکن است در فشار فقر و ناداری و محرومیتها قرار می گیرند، در حالی که می بینند اگر حاضر شوند از سرمایه های اصیل وجود خود دست بکشند، فقر و محرومیت به سرعت در هم می شکند، اما به بهای از دست دادن ایمان و تقوا و آزادگی و عزت و شرف این امر محقّق می­شود، و همین آزمون آنها است.[17]

گروهی دیگر بر عکس غرق در نعمت می شوند و امکانات مادی از هر نظر در اختیارشان قرار می گیرد، و این نوع امتحان آنهاست تا معلوم شود آیا در چنین شرائطی، قیام به وظیفه شکر نعمت می کنند یا غرق در غفلت و غرور و خودخواهی و خودبینی و غرق در لذات و شهوات و بیگانگی از جامعه و از خویشتن می شوند؟!

گروهی در محیط­هایی قرار می گیرند که از هر نظر آلوده است، وسوسه­های فساد از هر طرف آنها را احاطه می کند، امتحان بزرگ آنها این است که در چنین جو و شرائطی همرنگ محیط نشوند و اصالت و پاکی خود را حفظ کنند.

گروهی همچون غرب و شرق زده­های عصر ما با کشورهایی روبروی می شوند که در عین دوری از خدا و فضیلت و اخلاق، از مظاهر تمدن مادی بهره مندند و رفاه اجتماعی قابل ملاحظه ای دارند، در اینجا جاذبه نیرومند مرموزی آنها را به سوی این نوع زندگی می کشاند که به قیمت زیر پا نهادن همه اصولی است که به آن اعتقاد دارند و متأسفانه ایشان و به قیمت تن دادن به ذلت وابستگی، چنان زندگی را برای خود و جامعه خویش فراهم سازند، این نیز یک نوع آزمون است.[18]

مصیبتها، درد و رنجها، جنگ و نزاعها، قحطی و گرانی و تورم، حکومتهای خودکامه، که انسانها را به بردگی و اسارت خود دعوت می کنند و آنها را به تسلیم در برابر برنامه های طاغوتی خود فرا می­خوانند، و بالاخره امواج نیرومند هوای نفس و شهوت، هر یک از اینها وسیله آزمایشی است بر سر راه بندگان خدا، و در همین صحنه ها است که ایمان و شخصیت و تقوی و پاکی و امانت و آزادگی افراد مشخص می شود.[19]

ابن عباس در تفسیر جمله‌ی «و نبلوکم بالشّرّ و الخیر فتنه‌ی و إلینا ترجعون»، می گوید: خدا می فرماید: ما شما را به وسیله‌ی تهیدستی و ثروتمندی، بدحالی ها و خوشحالی ها، سختی ها و آسودگیها آزمایش خواهیم کرد. بنا به قول دیگری ما شما را به وسیله‌ی آنچه که خوش ندارید و آنچه که دوست دارید امتحان می کنیم، تا صبر شما در مقابل آنچه خوش ندارید، و شکر و سپاسگزاری شما در مقابل آنچه که دوست دارید ظاهر و آشکار گردد.[20]

افراد انسانی در مواجه با آزمایشات الهی

افراد انسانی در مواجهه با آزمایش­های الهی یکسان برخورد نمی­کنند. برخی بندگان که صلاح و سداد در سویدای دلشان جایگیر شده و فضیلت انسانیت در جوهره‌ی ذاتشان جای گرفته وقتی با مصائب و محنت های دنیوی روبرو می شود،  مصائب و محنت ها آن فضائلی را که تا کنون نهفته و بی اثر بوده به فعلیت می­رساند و این مصائب برای این نوع افراد نوعی ترفیع درجه محسوب می­شود.

اما آن افرادی که نه صلاح و سواد در سویدای دلشان جای گرفته و نه شقاوت و فسق، وقتی مصائب و بلاها بر آنان هجوم می آورد، این مصائب برای اینگونه افراد جنبه امتحانات و آزمایش الهی را دارد خدای تعالی اینگونه افراد را می آزماید تا معلوم شود آیا راه بهشت را پیش می گیرند و یا راه دوزخ را.

در مقابل این دو طائفه، طائفه سومی نیز هست که در زندگیشان جز به هوای نفس تکیه و اعتماد ندارند، و جز با فساد و افساد و فرو رفتن در لجنزار شهوت و غضب انس نمی ورزند و هیچگاه فضیلت را بر رذیلت و خضوع در برابر حق را بر استکبار نسبت به خدای تعالی برنمی گزینند، هم چنان که قرآن نمونه هایی از این افراد همچون امت نوح و قوم عاد و ثمود و مردم فرعون و اصحاب مدین و قوم لوط را آورده است. باید گفت قهراً مصائب برای این طائفه جنبه عذاب دارد، و خدای تعالی می خواهد با فرستادن بلاها نسل این طایفه را براندازد.[21]

از اینرو  حوادث و بلایا برای مسلمین، امتحان و برای منحرفین از اسلام نکال و عذاب است. خدای تعالی همه این معانی یعنی معنای عذاب طائفه اول و دوم و سوم را در یک آیه جمع کرده و می فرماید:  «تلک الأیّام نداولها بین النّاس و لیعلم الله الّذین آمنوا و یتّخذ منکم شهداء و الله لا یحبّ الظّالمین، و لیمحّص الله الّذین آمنوا و یمحق الکافرین».[22]

تاریخ یهود از زمان بعثت موسی (علیه‌السلام) تا زمان بعثت محمد (صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلّم) (که بیش از دو هزار سال است) و همچنین تاریخ نصاری از زمانی که عیسی (علیه‌السلام) به آسمان برده شد تا زمان ظهور اسلام (قریب به ششصد سال) مالامال از انواع جرائم و گناهانی است که این دو ملت مرتکب شدند، و در ارتکاب گناهان هیچ گناهی را فروگذار نکردند تا آنجا که بدون ندامتی و شرمی کارشان به اصرار و استکبار کشیده شد، و معلوم است که بلاها و مصائبی که بر سر این دو ملت آمده جنبه ای غیر از عذاب و عنوانی به غیر از نکال نداشته، و نمی تواند داشته باشد.[23]

بخلاف مسلمین که اگر آنها نیز به بلاهایی مبتلا شدند با در نظر گرفتن اینکه بلاها از نظر طبیعتی که این عالم دارد چیزی بجز حوادث عادی نبوده، حوادثی که دست تدبیر الهی آنها را پیش می آورده و می­آورد این سنتی است از خدای تعالی که همواره جاری بوده و همواره جاری خواهد بود. «و لن تجد لسنّه‌ی الله تبدیلاً».[24]  و این حوادث بالنسبه به حال مسلمانانی که مبتلا به آن می شده­اند (البته سخن ما درباره مسلمانانی است که بر طریق حق استوار بودند) چیزی به جز امتحان نبوده هم چنان که نسبت به مسلمانانی که از راه اسلام منحرف شدند چیزی بجز نکال و عذاب نبوده و از نظر اسلام احدی نمی تواند ادعا کند که من به خاطر اینکه در شناسنامه­ام مسلمانم، نزد خدای تعالی کرامتی و حرمتی علی حده دارم، زیرا قرآن کریم چنین کرامتی و چنین احترامی برای احدی اثبات نکرده، تا چه رسد به اینکه مسلمانان را پسران خدا و دوستان او بداند، و اسلام هیچ اعتنایی به اسماء و القاب ندارد. بلکه در خطاب به مسلمانان فرموده: «أم حسبتم أن تدخلوا الجنّه‌ی و لمّا یعلم الله الّذین جاهدوا منکم و یعلم الصّابرین»[25].[26]

ابتلاء و آزمایش امتهای پیشین

در سوره‌ی عنکبوت آیات 14 الی40، به داستان هفت نفر از انبیاء گذشته و آزمایش امم ایشان اشاره شده است.

در ابتدای این سوره بعد از اینکه خدای سبحان این معنا را بیان فرمود که آزمایش و فتنه، سنتی است الهی که به هیچ وجه و در مورد هیچ کس از آن چشم پوشی نمی­شود و در همه امتهای گذشته به اجرا درآمده و در این امت نیز به اجرا درمی­آید، به ذکر جریان امتحاناتی که از امت­های انبیاء گذشته به عمل آمده می­پردازد که عبارتند از: نوح، ابراهیم، لوط، شعیب، هود، صالح و موسی(علیه‌السلام) که جمعی از آنان نجات یافته و جمعی دیگر هلاک شدند. اگرچه درباره سه امت اوّل، هم نجات را ذکر کرده و هم هلاکت را، و درباره چهار امت دیگر تنها به هلاکت آنها و در نتیجه‌ی عدم موفقیّت در امتحان الهی اشاره شده است.

1لف) قوم نوح

 در مورد قوم نوح (علی نبیا و آله و علیه السلام) آمده است:

«و لقد أرسلنا نوحاً إلی قومه فلبث فیهم ألف سنه‌ی إلّا خمسین عاما، فأخذهم الطّوفان و هم ظالمون»[27]. در مجمع البیان گفته شده  کلمه‌ی «طوفان» به معنای آب بسیار زیاد و عمیق است و بدین جهت آن را طوفان گفته اند که به خاطر بسیاری­اش در اطراف زمین طواف می­کند و می­گردد.[28]

آلوسی و دیگران نیز گفته­اند کلمه «طوفان» به معنای هر چیزی است که در عین بسیاری و شدتش دور چیزی طواف کند، مانند سیل، باد و ظلمت، ولیکن بیشتر در آب استعمال می شود.[29] به هر حال این طوفان به منزلی عذابی بود که بر این قوم نازل شده و جمع کثیری از افراد ناسپاس و ظالم را در خود غرق کرد. با این حال قرآن کریم از عده­ای سخن گفته است که به دلیل تبعیّت از رسالت نوح نجات یافتند:

«فأنجیانه و أصحاب السفينة و جعلناها آية للعالمین»[30] یعنی ما نوح و یاران او را که با او سوار کشتی شدند نجات دادیم، و آنان عبارت بودند از خانواده نوح، و عده کمی از کسانی که به وی ایمان آورده بودند و از ظالمان نبودند. [31]

ب) قوم بنی اسرائیل

قوم بنی اسرائیل نیز از جمله اقوامی است که مورد آزمایش­های سخت پروردگار قرار گرفت. از جمله آزمایش­های سخت این قوم، امر الهی مبنی بر کشتن یکدیگر در اثر نافرمانی از خداوند بود.

حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) درآیه "و اذ قال موسی لقومه"[32] فرمود که خداوند به یهودیان زمان پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلّم) می فرماید: بیاد آورید زمانی که موسی به پیشینیان شما گفت به نفس خودتان ستم کردید که گوساله پرست شدید، توبه کنید به این ترتیب که بعضی از شما عده‌ی دیگری را بکشد و این کشته شدن و کشتن از زندگی کردن در دنیا برای شما بهتر است که خدا شما را نیامرزد و به جهنم بروید و موسی به کسانی که خدای یکتا را پرستش کرده و گوساله پرست نشده بودند امر نمود که گوساله پرستان را بکشند گفتند ما گوساله را عبادت نکردیم خداوند به موسی فرمود: طلاهای گوساله را با سوهانی آهنین براده نموده و ریزه ریزه کرده بعد در آب بریزند و همه بنی اسرائیل از آن بیاشامند هر کس بر اثر شرب آن آب، لب و بینی او سیاه شود معلوم خواهد شد که گوساله پرستیده در نتیجه فقط دوازده هزار نفر از آنها گوساله نپرستیده بودند و به آنها امر شد که ما بقی را به قتل برسانند و منادی میان آنها صدا زد، خداوند لعنت کند کسی را که شمشیر به سوی او آید و با دست یا پا آن را از خود رد کند و خداوند لعنت کند کسی را که مسامحه و تامل نماید در کشتن و رعایت کند که مقتول او چه کیست؛ رَحم و وابسته‌ی اوست و یا غریبه است و با او قرابتی ندارد. مقتولین ناچار تسلیم شدند و قاتلین می­گفتند مصیبت ما از شما بزرگتر است؛ زیرا با دست خود پدر یا پسر و یا برادران خود را باید بکشیم و حال آنکه ما پرستش گوساله نکرده­ایم.

به موسی (علیه‌السلام) خطاب رسید که به آنها بگوئید ما می خواهیم شما را امتحان کنیم؛ چراکه آن وقت که آنها گوساله پرستیدند از میانشان خارج نشدید و ایشان را ترک نکردید و به آنان بگو هر کس به به نام محمد «صلی الله علیه و اله و سلم» خدا را بخواند و دعا کند، خداوند آن قتل را بر او آسان نماید.[33] آنها نیز دعا کردند و همین طور شد. در مخزن العرفان آمده که این آزمایش و امتحانی بود که خداوند اراده کرد قوم مؤمنین را با آنها بیازماید که کدام یک از آنها در ایمان ثابتند و کدام یک متزلزل.[34]

از جمله دیگر آزمایشات قوم بنی اسرائیل، امر الهی مبنی بر کار نکردن و عدم صید ماهی در روز شنبه بود.[35] امّا از آنجا که مسکن قوم یهود بر لب دریا بود و صید ماهی برای آنان کاملاً مطلوب بود، از این آزمایش الهی سربلند بیرون نیامده و خویشتن را فریب دادند و طرفندی را به کار بستند بدین شکل که ماهیانی را که روز شنبه بر روی آب ظاهر می شدند داخل حوضچه­هائی می نمودند و آنها را در روز یکشنبه صید میکردند و میگفتند: چون ما روز یکشنبه ماهیان را می گیریم لذا مورد بازخواست خدا نیستیم.

ج) قوم ثمود

از جلمه اقوام دیگری که در بوته‌ی آزمایش الهی قرار گرفت، قوم ثمود است و آن زمانی بود که "ناقه» ایکه را خداوند به عنوان معجزه و سند گویای صدق دعوت صالح (علیه‌السلام) برای آن­ها فرستاده بود، را پی کرده و کشتند. خداوند به این جریان در قرآن کریم اشاره کرده و می­فرماید: «إنّا مرسلوا النّاقه‌ی فتنه‌ی لهم فارتقبهم و اصطبر»[36].«به صالح وحی کردیم که ما ناقه را برای آزمایش و امتحان برای آنها می فرستیم، در انتظار پایان کار آنها باش».[37]

روشن است که قوم ثمود در اینجا در برابر آزمایش بزرگی قرار گرفتند، لذا در آیه بعد می افزاید: "به صالح گفتیم به آنها خبر ده که آب قریه باید در میان آنها تقسیم شود (یک روز از برای ناقه، و یک روز برای اهل قریه) و هر کدام از آنها در نوبت خود حضور یابد و دیگری مزاحم او نشود."[38].[39]

به هر حال این قوم در مضیقه آب قرار گرفتند و تحمل نداشتند که یک روز تمام آب در اختیار "ناقه" باشد و یک روز در اختیار آنها، مخصوصاً طبق احتمالی که بعضی از مفسران داده اند که آب در آبادی آنها خیلی کم بود.[40] و این قوم سرکش و خودخواه و لجوج تصمیم گرفتند "ناقه" را بکشند در حالی که "صالح" (علیه‌السلام) به آنها اخطار کرده بود که اگر چنین کاری انجام دهید در فاصله کوتاهی عذاب دامنشان را خواهد گرفت. اما آنها اعتنا نکردند و توسط یکی از یاران خود «ناقه» را کشتند.[41]

خداوند به عنوان مقدمه­ای برای ذکر عذاب وحشتناک این قوم سرکش می­فرماید: "فکیف کان عذابی و نذر"[42] (اکنون بنگرید عذاب و انذارهای من چگونه بود). و سپس می افزاید: "إنّا أرسلنا علیهم صیحه‌ی واحده‌ی فکانوا کهشیم المحتظر"[43]. «یک صیحه بر آنها فرستادیم، و به دنبال آن همگی به صورت گیاه خشک شده کوبیده ای در آمدند که صاحب چهارپایان برای حیوانات خود در آغل جمع آوری می کند» و به این صورت قوم ثمود آزمایش شدند و بر اثر نافرمانی به هلاکت رسیدند.

د) قوم عاد

قوم عاد پیوسته پیامبر خود، هود(علیه‌السلام) را تکذیب می­کردند امّا در عوض آن حضرت بر تبلیغات خود می­افزود، و از راههای مختلف برای بیدار ساختن آنها تلاش می کرد، امّا آنها بر خیره­سری و لجاجت خود می­افزودند و غرور ناشی از ثروت و امکانات مادی و غفلت ناشی از غرق شدن در شهوات، گوش شنوا و چشم بینا را از آنها گرفته بود. سرانجام خداوند آنها را نیز با عذاب دردناکی مجازات کرد و خداوند در وصف عذاب آنها فرمود: «إنّا أرسلنا علیهم ریحا صرصراً فی یوم نحس مستمرّ»[44] «بدرستیکه باد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم که استمرار و ادامه داشت بر آنها فرستادیم».

. "صرصر" از ماده "صر" (بر وزن شرّ) در اصل به معنی بستن و محکم کردن است، و تکرار آن در واژه "صرصر" برای تاکید است. و از آنجا که این باد هم شدید بوده است و هم سرد هم پر سوزش و هم پر سر و صدا، این واژه به آن اطلاق شده است.[45]

قابل توجه این که جمله "فکیف عذابی و نذر" در مورد قوم عاد دو بار تکرار شده یکی در آغاز بیان این سرگذشت، و یکی هم در پایان آن، این تفاوت شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر و وحشتناکتر بود، هر چند عذابهای الهی همه شدید می باشد.[46]

ه) قوم لوط

در قرآن کریم از آیات 33 سوره‌ی قمر به بعد، داستان قوم لوط بیان شده است. در ابتدا خداوند می­فرماید: (کذّبت قوم لوطٍ بالنّذر)[47]«قوم لوط انذارهای پی در پی پیامبرشان را تکذیب کردند». سپس در یک جمله کوتاه به گوشه ای از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره کرده می گوید: "إنّا ارسلنا علیهم حاصباً" ؛ ما بر آنها تندبادی که ریگها را به حرکت درمی آورد فرستادیم.

در آیات دیگر قرآن نیز هنگامی که عذاب قوم لوط را می شمرد علاوه بر زلزله ای که شهرهای آنها را زیر و رو کرد، از باران سنگ سخن می­گوید، چنان که در آیه 82  سوره‌ی هود می­خوانیم: "فلمّا جاء أمرنا جعلنا عالیها سافلها و أمطرنا علیها حجاره‌ی من سجّیل منضود"؛ «هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ از گلهای متراکم بر آنها نازل نمودیم.»

آزمایش مؤمنین پیش از ظهور قائم

در اینجا مناسب است به مصداق دیگر از انواع آزمایشاتی که خداوند از مؤمنین به عمل می­آورد، اشاره کنیم و آزمایش­ مؤمین پیش از ظهور حضرت ولی عصر(عج) می­باشد.

ابن بابویه به سند خود از محمدبن مسلم روایت کرده است که حضرت صادق(علیه‌السلام) در ذیل آیه: "و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع" فرمودند: پیش از قیام قائم ما برای مؤمنین علاماتی می باشد عرض کردم علائم مزبور چیست؟ فرمود خداوند می­فرماید ما آزمایش می کنیم مؤمنین را به چیزی یا به ترس از پادشاهان یا به بالا بردن قیمت اجناس یا به کسادی تجارت آنها یا به مرگ متصل به هم و پی در پی و کمی میوجات و زراعات و بشارت بده به صبر کنندگان در آن هنگام که به بزودی فرج قائم ما حاصل شود. ای محمد اینها تأویل آیه بود که بیان کردم و خداوند فرمود تأویل آیات را نمی دانند، مگر راسخون در علم.[48]

فهرست منابع

1ـ القرآن الکریم.

2ـ آلوسی ـ سید محمود ـ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ـ دارالکتب العلمیه ـ بیروت ـ 1415 ق.

3ـ ابن منظور ـ محمد بن مکرم ـ لسان العرب ـ دار صادر ـ بیروت ـ 1414 ق.

4ـ بحرانی ـ سید هاشم ـ البرهان فی تفسیر القرآن ـ بنیاد بعثت ـ تهران ـ 1416 ق.

5ـ بانوی اصفهانی ـ سیده نصرت امین ـ مخزن العرفان در تفسیر قرآن ـ نهضت زنان مسلمان تهران ـ 1361 ش.

6ـ بروجردی ـ سید محمد ابراهیم ـ تفسیر جامعه ـ انتشارات صدر ـ تهران ـ 1366 ش.

7ـ  شریف الرضی ـ محمد بن حسین ـ نهج البلاغه (للصجی صالح) محقق / مصحح: فیض الاسلام ـ ناشر: هجرت ـ قم ـ 1314 ق.

8- طباطبایی ـ سید محمد حسین ـ المیزان فی تفسیر القرآن ـ دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم ـ قم ـ 1417 ق.

9ـ طبرسی ـ فضل بن حسن ـ مجمع البیان فی تفسیر القرآن ـ ناصر خسرو ـ تهران ـ 1372 ش.

10- عروسی حویزی ـ عبد علی بن جمعه ـ نورالثقلین ـ انتشارات اسماعیلیان ـ قم ـ 1415 ق.

11- فیض کاشانی ـ محمد حسن بن شاه مرتضی ـ الوافی ـ کتابخانه‌ی امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام ـ اصفهان ـ 1406 ق.

12- بی وجی دی ـ سید محمد ابراهیم ـ تفسیر جامعه ـ انتشارات صدر ـ تهران ـ 1366 ش ـ ج 2 ـ ص 465.

13- کلینی ـ محمد بن یعقوب بن اسحاق ـ الکافی (ط ـ الإسلامیه) ـ دارالکتب الاسلامیه‌ی ـ تهران ـ 1407 ق.

14- قرشی ـ سیدعلی اکبر ـ قاموس قرآن ـ دارالکتب الاسلامیه‌ی ـ تهران ـ 1371 ش.

15- مسعود ـ جبران ـ الرائد: فرهنگ الفبایی عربی ـ فارسی ـ آستان قدس رضوی ـ مشهد ـ 1385.

16- مجلسی ـ محمد باقر بن محمد تقی ـ بحارالانوار ـ داراحیاء التراث العربی ـ بیروت ـ 1403 ق.

17- مترجمان ـ تفسیر هدایت ـ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ـ مشهد 1377 ش.

18- مکارم شیرازی ـ ناصر ـ تفسیر نمونه ـ دارالکتب الاسلامیه‌ی ـ تهران ـ 1374 ش.

19- نجفی خمینی ـ محمد جواد ـ تفسیر آسان ـ انتشارات اسلامیه ـ تهران ـ 1398 ش.



[1]. ابن منظور ـ محمدبن مکرم ـ لسان العرب ـ دار صادر ـ بیروت ـ 1414 ق ـ ج 13 ـ ص 221.

[2]. مسعود ـ جبران ـ الرائد: فرهنگ الفبای عربی ـ فارسی ـ آستان قدس رضوی ـ 1385 ـ ص 428.

[3]. همان.

[4]. قرشی ـ سیدعلی اکبر ـ قاموس قرآن ـ دارالکتب الاسلامیۀ ـ تهران ـ 1371 ش ـ ج 3 ـ ص 342.

[5]. مکارم شیرازی ـ ناصر ـ تفسیر نمونه ـ ج 23 ـ ص 55.

[6]. نجفی خمینی ـ محمد جواد ـ تفسیر آسان ـ انتشارات اسلامیه ـ تهران ـ 1398 ش ـ ج 1 ـ ص 33.

[7]. مکارم شیرازی ـ همان ـ ج 1 ـ ص 526.

[8]. طبرسی ـ فضل بن حسن ـ ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ـ انتشارات فراهانی ـ تهران ـ 1360 ش ـ ج 2 ـ ص 23 ـ 24.

[9]. همان.

[10]. همان، ص529.

[11]. همان ـ ج 16 ـ ص 204 ـ 205.

[12].  «و الّذی بعثه بالحق بلبلۀ، و لتفر بلن غربلۀ، و لسّاطن سوط القدر، حتی یعود اسفلکم اعلاکم، و اعلاکم اسفلکم»، شریف الرضی ـ محمد بن حسین ـ نهج البلاغه (للصبحی صالح) محقق / مصحح: فیض الاسلام ـ ناشر: هجرت ـ قم ـ 1414 ق ـ ص 57.

[13]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن ـ ج 7 ـ ص 74 / البرهان فی تفسیر القرآن ـ ج 3 ـ ص 819 / تفسیر نورالثقلین ـ ج 3 ـ ص 429 / بحارالانوار (ط ـ بیروت) ـ ج 5 ـ ص 213.

[14]. اصول کافی (ط ـ الاسلامیۀ) ج 1 ـ ص 370. / الوافی ـ ج 2 ـ ص 433 / البرهان فی تفسیر القرآن ـ ج 4 ـ ص 303. بحارالانوار (ط ـ بیروت) ج 5 ـ ص 219 / تفسیر نورالثقلین ـ ج 4 ـ ص 148.

[15]. نجفی خمینی ـ محمد جواد ـ تفسیر آسان ـ 23 ـ ص 149.

[16]. مکارم شیرازی ـ ناصر ـ تفسیر نمونه ـ ج 1 ـ ص 529.

[17]. همان- ج 16 ـ ص 206 ـ 207.

[18]. همان.

[19]. همان.

[20]. نجفی خمینی ـ محمد جواد ـ تفسیر آسان ـ ج 12 ـ ص 236.

[21]. علامه طباطبایی ـ سید محمد حسین ـ المیزان فی تفسیر القرآن ـ ج 5 ـ ص 250 ـ 251.

[22] - سوره آل عمران / 140 ـ 141

[23]- همان ـ ج 5 ـ ص 252.

[24] - سوره احزاب / 62

[25] -  آل عمران / 142

[26]. علامه طباطبایی ـ سید محمد حسین ـ المیزان فی تفسیر القرآن ـ ج 5 ـ ص 152.

[27]. طباطبایی ـ سید محمد حسین ـ المیزان فی تفسیر القرآن ـ ـ چ 16 ـ ص 114.

[28]. طبرسی ـ فضل بن حسن ـ مجمع البیان فی تفسیر القرآن ـ ـ ج 8 ـ ص 432.

[29].آلوسی ـ سید محمود ـ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ـ دارالکتب العلمیه ـ بیروت ـ 1415 ق ـ ج 10 ـ ص 348.

[30] - عنکبوت/15

[31]. علامه طباطبایی ـ همان ـ ج 16 ـ ص 114.

[32] -  سوره بقره / 54

[33]. بی وجی دی ـ سید محمد ابراهیم ـ تفسیر جامعه ـ انتشارات صدر ـ تهران ـ 1366 ش ـ ج 2 ـ ص 465.

[34]. بانوی اصفهانی ـ سید نصرت امین ـ مخزن العرفان در تفسیر قرآن ـ نضت زنان مسلمان ـ تهران 1361 ش ـ ج 1 ـ ص 322.

[35]. مترجمان ـ تفسیر هدایت ـ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ـ مشهد ـ 1377 ش ـ ج 6 ـ ص 150.

[36] - قمر/27

[37] -  سوره قمر / 27

[38] - سوره قمر / 28

[39]. همان.

[40]. همان.

[41]. خلاصه از ... تفسیر نمونه ـ ج 23 ـ ص 55.

[42] -  قمر / 30

[43] - قمر / 31

[44]. سورق قمر / 19.

[45]. مکارم شیرازی ـ ناصر ـ تفسیر نمونه ـ ج 23 ـ ص 38.

[46]. همان ـ ج 23 ـ ص 40.

[47] - قمر/33

[48]. بروجردی ـ سید محمد ابراهیم ـ تفسیر جامعه ـ ج 1 ـ ص 273.