اخلاق سیاسی در سیره‌ی پیامبر گرامی اسلام(ص)

رضوانه صدیق علوی

 

چکیده:

طرح مسئله

مفهوم شناسی

الف) سیاست

ب) اخلاق

بخش اوّل: اصول اخلاق سیاست داخلی در سیره‌ی پیامبر اکرم صلیاللهوعلیهوآلهوسلّم

1- صداقت و امانتداری

2- پایبندی به عهد و پیمان

3- رأفت و مهربانی

4- قاطعیّت در اجرای عدالت و اقامه‌ی حدود الهی

5- صبر و استقامت

بخش دوّم: اخلاق سیاست خارجی در سیره‌ی رسول خدا (ص)

1- اصل نفی سبیل

2- اصل عزّت اسلامی

3- اصل احترام به قوانین بینالملل

4- اصل صلح و زندگی مسالمت آمیز

5- اصل گفتگو و دعوت

سخن آخر

 

چکیده:

رسول گرامی اسلام صلی­الله­وعلیه­وآله­وسلّم هدف از رسالت خویش را تتمیم مکارم اخلاق معرفّی کرده است. از آنجا که بخشی از منش رفتاری ایشان در خصوص اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی و تعامل با اقوام دیگر بوده است، از اینرو می­توان اصول اخلاق عملی در سیاست داخلی و خارجی را در سیره‌ی ایشان جستجو کرد. سیاست در لغت به معنای «ریاست» و در اصطلاح به معنای «اقدام و انجام چیزی بر طبق مصلحت آن» است. اخلاق نیز از مادّه‌ی لغوی «خلُق» بوده و در اصطلاح به معانی مختلفی به کار رفته است که عبارتند از: صفات نفسانی پایدار(ملکه)،صفت ناپایدار و زودگذر و نیز کارها و صفات نیک. اهمّ صفات و ویژگی­های اخلاقی پیامبر اکرم(ص) در تعامل با مردم عبارتند از: صبر و استقامت، قاطعیّت در اجرای عدالت و اقامه‌ی حدود الهی، رأفت و مهربانی، پایبندی به عهد و پیمان، صداقت و امانت­داری. همچنین در حوزه‌ی سیاست خارجی، پیامبر اکرم(ص) اصولی را مبنای عمل و تعامل خویش با دیگر اقوام و ملل قرار داد بود که عبارتند از: اصل نفی سبیل، اصل عزّت اسلامی، اصل احترام به قوانین بین­الملل، اصل صلح و زندگی مسالمت آمیز، اصل گفتگو و دعوت.

طرح مسئله

امروزه برخی از روشنفکران مسلمان گمان کرده­اند که بین اخلاق و سیاست رابطه­ای آشتی ناپذیر برقرار است؛ چراکه اخلاق در پی حقیقت و سیاست در پی مصلحت و اصلاح زندگی بشر است ولذا تصوّر نموده­اند این دو با هم ناسازگارهستند؛ در حالیکه به نظر می­رسد در آموزه­های دینی چنین انفکاکی وجود ندارد و این دو در کنار هم قرار گرفته­اند. یکی از بهترین شواهد بر این مسئله سیره‌ی عملی رسول مکرّم اسلام صلی­الله­وعلیه­وآله­وسلّم می­باشد.

رسول گرامی اسلام صلی­الله­وعلیه­وآله­وسلّم در قرآن کریم به عنوان شخصیّتی با خلق عظیم معرّفی شده است و خود حضرت نیز هدف از رسالت خویش را تتمیم مکارم اخلاق معرفّی کرده است.

با توجّه به این هدف عام رسالت نبوی و نیز از آنجا که تدبیر و سیاست جامعه و نیز تنظیم روابط خارجی بخشی از سیره‌ی عملی پیامر اعظم(ص) را تشکیل می­دهد، می­توان اصول اخلاق عملی در سیاست داخلی و خارجی را از سیره‌ی ایشان استخراج کرد و نحوه‌ی عمل ایشان را به عنوان منشوری برای اخلاق سیاسی و اخلاق حکومت­داری، ملاک عمل قرار داد.

این تحقیق بر آن است تا با بررسی نحوه‌ی سلوک حضرت در زمینه‌ی نحوه‌ی حکومت­داری و نیز سیاست خارجی، شواهدی را از تلفیق اخلاق و سیاست در سیره‌ی عملی ایشان ارائه دهد.

مفهوم شناسی

الف) سیاست

سیاست از آن دسته از واژهایی است که به نحو متداول در محاورات روزمرّه‌ی ما مورد استعمال قرار می­گیرد ولی وقتی که معنای لغوی آن را جستجو می­کنیم، به پیچیدگی­های این لفظ پی می­بریم.

ارائه‌ی تعریفی جامع و مانع از سیاست کار دشواری است. در مورد ریشه‌ی لغوی این واژه باید گفت که از مادّه‌ی «ساس» به معنای ریاست گرفته شده است و در اصطلاح به معنای «اقدام و انجام چیزی بر طبق مصلحت آن»[1] است.

برای سیاست دو چهره قائل شده­اند که یکی موفقیّت و اقتدار را نوید می­دهد و دیگری نمایانگر چهره­ای خشم­آلود و یادآور جنگ، قدرت پرستی و حق­کشی است.[2]

باید توجّه داشت که واژه‌ی سیاست در قرآن کریم نیامده است امّا واژه­هایی مانند امامت، ولایت و خلافت در برخی آیات شریفه وجود دارند که مفهوم و معنای سیاست را می­رساند. به طور مثال در آیه‌ی 257 سوره‌ی بقره آمده است که «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت، یخرجونهم من النور الی الظلمات، اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون»

در این آیه شریفه واژه‌ی «ولی» دوبار استعمال شده است. در مرتبه‌ی اوّل، که به خداوند نسبت داده می­شود، به معنای امامت وولایت حق  است و در مرتبه‌ی دوّم که به طاغوت نسبت داده شده است به معنای رهبری و سرپرستی اهل باطل است.

در آیات دیگر واژه‌ی «حکم» بیان گردیده است. از جمله در آیه‌ی 105 سوره‌ی نساء خداوند خطاب به پیامبر می­فرماید: «انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما ارئک الله». در فرهنگ قرآنی و روایی، اصطلاح «حکم« علاوه بر حکم قضائی، شامل حکم ولائی و حکومتی که سوی والیان و حاکمان صادر می­شود نیز می­شود.

درآیه‌ی دیگری خداوند خطاب به حضرت داود می­فرماید: «یا داود انّا جعلناک خليفة فی الأرض، فأحکم بین الناس بالحق»(ص/26) در این آیه دو واژه‌ی حکم و خلافت در کنار هم استفاده شده است که می­تواند بیانگر معنای مورد نظر ما یعنی همان سیاست باشد؛ چراکه خلیفه به معنای کسی است که ریاست را به عهده می­گیرد و حکم دستور فرمانی است که برای مصلحت و کارآمدی جامعه صادر می­شود.

سیاست در متون دینی و روایی به معنای تربیت، پرورش و ریاست به کار رفته است. از جمله پیامبر گرامی (ص) در روایتی می­فرماید: «کان بنو اسرائیل تسوسهم انبیاءهم»[3] یعنی همواره سرپرستی و ریاست بنی اسرائیل را پیامبران بین اسرائیل عهده­دار بودند و یا در روایتی دیگر آمده است: «فوّض الیه امر الدین و الدنیا لیسوس عباده»[4] و نیز در روایتی دیگر می­خوانیم « والأمام مضطلع بالأمامه، عالم بالسیاسه»[5] یعنی امام حامل و متکفّل رهبری جامعه و نیز آگاه به سیاست است.

امّا از دیدگاه نظریّه پردازان مغرب­زمین، سیاست به معنای «علم مطالعه‌ی قدرت ودولت به منظور دست­یابی جامعه به امنیّت و رفاه خلاصه می­شود. از جمله برخی از افراد نظیر برتراند راسل سیاست و قدرت را یکی دانسته و قدرت را اینچنین تعریف می­کند: «قدرت را می­توان به عنوان پدیدآوردن آثار مطلوب تعریف کرد»[6]

ب) اخلاق

اخلاق در لغت جمع «خُلق» است و با واژه‌ی «خَلق» دارای یک ریشه‌ی لغوی می­باشند. «خَلق» به معنای هیئت و شکل و صورتی است که انسان با چشم می­بیند و «خُلق» به معنای قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم قابل رؤیت نیست. امّا از حیث اصطلاح معنای متعدّدی را برای آن ذکر کرده­اند که به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

1- صفات نفسانی پایدار(ملکه): بر اساس این اصطلاح «خُلق» به معنای صفتی است که در نفس انسان به صورت «ملکه» درآمده است. «ملکه» به صفتی گفته می­شود که در روح و جان انسان چنان نفوذ کرده و راسخ شده است که آثار و افعال مناسب با آن صفت، خواه پسندیده و خواه ناپسند، خود به خود و بدون تأمّل و درنگ، از انسان صادر می­شود. ابن مسکویه رازی در کتاب تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق می­نویسد: « خُلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهائی دعوت می­کند، بی­آنکه نیاز به تفکّر و اندیشه داشته باشد»[7]

2- صفت ناپایدار و زودگذر: گاهی منظور از واژه‌ی «خُلق» بیان صفات و حالات نفسانی مناسب با فضائل یا رذایل است و لذا بر این اساس این اصطلاح می­توان گفت که «اخلاق مجموعه‌ی صفات روحی و باطنی انسان است»[8]

3- کارها و صفات نیک: مراد از اصطلاح سوّم در مورد واژه‌ی اخلاق، صرفاً حالات یا ملکات خوب و پسندیده است. مثل اینکه  می­گوییم «دروغ گفتن ضد اخلاق است»[9].

با توجّه به تعاریف فوق می­توان اخلاق را به دو بخش تقسیم کرد. یکی آن ملکاتی  که سرچشمه‌ی پدیدآمدن آنها کارهای نیکو است که اخلاق خوب یا ملکات فضیله نامیده می­شود و دوّم صفاتی که منشأ اعمال بد است و به آن اخلاق بد یا ملکات رذیله گفته می­شود.

بخش اوّل: اصول اخلاق سیاست داخلی در سیره‌ی پیامبر اکرم صلی­الله­وعلیه­وآله­وسلّم

اخلاق و سیاست در نظر و عمل سیاسی پیامبر اکرم(ص) پیوندی ناگسستنی دارد و سیاست در نظر ایشان کاملاً منطبق بر اصول و مبانی اخلاقی است. سیره‌ی رسول خدا نشان داده است که در هیج مورد به بهانه‌ی پیشبرد مقاصد سیاسی، آرمان­های اخلاقی ذبح نشده و هیچ گاه فضائل اخلاقی به نفع سیاست به حاشیه رانده نشدند. از جمله اصول اخلاقی که در سیره‌ی سیاسی رسول خدا جایگاه ویژه­ای داشته­اند می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- صداقت و امانت­داری

صداقت و راستگویی از ابتدائی­ترین و بدیهی­ترین اصول اخلاقی به شمار می­رود. با این حال این اصل اخلاقی در میان سیاستمداران و حاکمان کم­رنگ شده و اساساً برخی سیاست را با دروغگویی و تزویر و همزاد و قرین می­دانند.

صداقت، راستی و امانت­داری در طول زندگی پرافتخار پیامبر گرامی اسلام موج می­زند و همانند شعاع تابناکی، بر تمامی زوایای حیات پربرکتشان پرتو ­افکنده است. آنحضرت هیچگاه راضی نشد برای پیشبرد اهداف خود از مسیر صداقت و راستی قدم بیرون نهد بلکه از همان ابتدای دعوت و رسالت خویش، بر صداقت خویش تکیه کرد و آن وجهه‌ی عمل خویش را مردم قرار داد.

طبری روایت می­کند روزی که پیامبر اکرم مأمور به ابلاغ عمومی دعوت رسالت خویش شد، بر فراز صخره­ای در کوه صفا قرار گرفت و فرمود: ای مردم آیا اگر به شمار خبر دهم که در پشت این کوه دشمن کمین کرده و قصد حمله به شما را دارد آیا سخن مرا می­پذیرید؟ همگی درجواب گفتند آری تو در نزد ما شخص معتمدی هستی و ما هرگز از او سخن کذبی نشنیده­ایم، آنگاه حضرت ادامه داد: آگاه باشید که من پیامبر خدا و بیم دهنده‌ی شما از عذاب شدید الهی هستم.[10]

همچنین امانت داری نیز یکی صفات برجسته‌ی اخلاقی آنحضرت بود و به قدری ایشان با این صفت شناخته شده بود که وی را «محمد امین» لقب داده بودند.

برخورداری از این صفت برجسته نیز از جمله صفات و ویژگی­های ضروری حاکم اسلامی است؛ چراکه اگر حکومت و اداره‌ی جامعه را امانتی بدانیم که در دست والیان است، کمااینکه امیر مؤمنان در نامه­ای به اشعث ابن غیث، والی آذربایجان فرمودند[11]، آنگاه تنها کسانی شایستگی آنرا دارند که بیش از همه امانتدار بوده و از از هرگونه خیانتی در امانت مبرّا باشند.

خداوند پیامبر خویش به دور از هر خدعه و نیرنگی معرّفی کرده و  می­فرماید: «وما کان لنبی أن یغلّ و من یغلل یأت بما غلّ یوم القیامه»[12]

این آیه در زمانی نازل شده که در غزوه‌ی بدر، قطیفه‌ی سرخی از غنائم کم شد. دراین هنگام برخی گفتند که آنرا پیامبر برداشته است و بدینوسیله پیامبر را متهّم کردند. خداوند در این هنگام پیامبرخویش از تمامی این اتّهامات تبرئه ساخت و با تأکید بر امانت­داری رسول خویش، وی را از هرگونه خیانت­ورزی مبرّا دانست.

همچنین برخی مفسّرین در تفسیر آیه‌ی «و ما هو علی الغیب بضنین»[13] بیان داشته­اند که منظور نفی اتّهام از پیامبر اکرم(ص) نسبت به هرگونه خیانتی است.[14]

2- پایبندی به عهد و پیمان

از جمله اصول اخلاق سیاسی که نقش بسیار مهمّی در اعتماد شهروندان به سیاست­گذاران و والیان جامعه، دارد، پایبندی به وعده­ها و میثاق­هایی است که زمامدران با مردم بسته­اند و به واسطه‌ی آنها اعتماد مردم را جلب کرده و بر مسند قدرت تکیّه زده­اند. چه بسیار زمامدارانی که پس از رسیدن به قدرت تمامی وعده­های خود به مردمی که وی را بر سر کار آورده­اند را فراموش کرده و خلاف آنچه وعده داده­اند، عمل می­کنند.

پایبندی به عهد و پیمان در تمامی زندگی پیامبر(ص) به وضوح آشکار بود و حتّی در جزئی ترین مسائل نیز، آنحضرت حاضر به نقض قول و وعده‌ی خویش نبودند. در روایت است که روزی رسول خدا(ص) با مردی در نقطه­ای(صخره­­ای) قرار گذاشته بود. آفتاب به شدّت می­تابید و شدّت حرارت، پیامبر(ص) را رنج می­داد. اصحاب به پیامبر عرض کردند که زیر سایه رود و در آنجا منتظر مرد باشد. حضرت جواب دادند: وعده‌ی ما همین جاست. دراین مکان می­مانم تا بیاید»[15]

3- رأفت و مهربانی

وجود رابطه‌ی گرم و صمیمی بین زمامداران و مردم از جمله مهمترین عوامل بقاء حکومت و موجب استحکام نظام سیاسی است. تحمّل و بردباری سیاسی در مقابل انتقادات خیرخواهانه و عفو و گذشت در قبال خطای ناآگاهان و نیز پیرهیز از انتقام­کشی سیاسی از رقیبان همگی مؤلّفه­هایی هستند که رابطه بین والیان و شهروندان را به رابطه­ای عاطفی تبدیل کرده و باعث نفوذ کلام وی در دل افراد و بالابردن روحیه‌ی فرمانبرداری از وی می­گردد.

بدون شک یکی از عوامل موفقیّت پیامبراکرم(ص) در امر رسالت و تبلیغ دین، حسن خلق و رأفت و عطوفت ایشان نسبت به مردم بود. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر خویش می­فرماید: «ای پیامبر! اگر با مردم سخت­دل بودی و با خشونت رفتار می­کردی، هرآیینه از کنار تو پراکنده می­شدند»[16]

این مهر و عطوفت تا حدّی بود که حتیّ دشمنان حضرت نیز از آن بهره­مند می­شدند و حضرت منازعات سیاسی را بهانه­ای برای زیر پا گذاشتن این اخلاق حسنه نمی­دیدند.

افسر نامدار پیامبر، حذیفه الیمان، می­گوید: «پیامبر(ص) چند مرتبه داوطلبی را خواست که برای دیدن لشگر ابوسفیان برود. من این کار را قبول کرده و رفتم.با چشم خود دیدم که ابوسفیان با شتر خود که دستهایش بسته بود، چه رفتاری می­کرد. به قدری به وی نزدیک بودم که در دسترس کمان من واقع شده بود. در آن لحظه می­توانستم فرمانده‌ی قوای دشمن را نابود کنم ولی به یاد دستور پیامبر افتادم که فرموده بود دشمن را مرعوب نکنیم. از این جهت از کشتن او خودداری کردم و وقتی که برگشتم، هرچه دیدم بودم را به پیامبر گزارش دادم»[17]

4- قاطعیّت در اجرای عدالت و اقامه‌ی حدود الهی

در هر جامعه افرادی وجود دارند که با سرپیچی از قوانین حاکم بر جامعه و زیرپاگذاشتن حدود الهی قصد اخلال در روند اداره‌ی جامعه و به خطر انداختن امنیّت و رفاه عمومی را دارند. مقابله با تمرّد مدنی و اخلاگران در نظم عمومی وظیفه­ایست که بر عهده‌ی والیان حکومت و زمامدران جامعه است. در این میان تنها افرادی قادر به انجام این وظیفه هستند که از قاطعیت لازم برای برخورد با متجاوزین به حقوق مردم و آشوبگران برخوردار بوده و توانائی اجرای عدالت حتّی اگر با منافع عدّه­ای در تضادّ باشد را داشته باشند.

سیره‌ی رسول خدا در مسائل شخصی، همواره با عفو و گذشت و نرمخویی همراه بود، امّا زمانی که پای منافع عمومی و نیز تعدّی به حدود الهی به میان می­آمد، حضرت به هیچ وجه کوتاه نیامده و با صلابت و قاطعیّت برخورد می­کردند. اگر کسی به شخص ایشان جسارتی می­کرد، آنرا تحمّل می­نمود ولی اگر کسی مرزها و حدود اسلام را نقض می­کرد، دیگر نه تنها تحمّل نمی­کرد، بلکه مصمم در اجرای حدود الهی و برخورد قاطع با شخص متخلّف بود.

در روایت[18] است که امّه سلمه، همسر پیامبر، کنیزی داشت که روزی دزدی کرده بود. او را نزد پیامبراکرم(ص) آورند. در این هنگام امّ­سلمه راجع به کنیز با حضرت صحبت کرد. پیامبر فرمود ای امّ­سلمه! این حدی از حدود خداست که نباید تعطیل شود و آنگاه حضرت حد را بر وی جاری ساخت.

5- صبر و استقامت

رسیدن به اهداف بلند و آرمان­های متعالی تنها در سایه صبر و استقامت و شکیبابی در مقابل شداید و مشکلات امکان­پذیر خواهد بود. بر همین اساس، اداره جامعه و در دست گرفتن زمام امور به تبع گستردگی کار و سنگینی مسئولیّت با مشکلات و ناملایماتی همراه است، که موفقیّت در انجام این وظیفه‌ی خطیر و پیشبرد اهداف، صبر و استقامت مضاعفی را طلب می­کند. از اینرو صبر واستقامت یکی از صفات و شرائط مهم در حاکمان و لازمه‌ی کار و مسئولیّت ایشان است.

صبر و استقامت یکی از ابزارهای مهمّی است که پیامبر گرامی اسلام در تمامی ابعاد زندگیش به کار می­بست.[19] در اهمیّت این صفت برجسته اخلاقی همین بس که خداوند در قرآن کریم 19 بار پیامبر اکرم(ص) را به آن توصیه کرده است از جمله در این آیه که می­فرماید: «فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل و لاتستعجل لهم»[20] همچنین در آیات مربوط به جهاد به عنصر صبر اشاره‌ی شایانی شده است.

در این جا مناسب تا به نمونه­ای از شکیبایی آنحضرت در مقابل ناملایمات اشاره داشته باشیم.

در جریان جنگ احد، یکی از مشرکان دندان­های جلوی پیامبر را شکست و صورت آنحضرت شکاف برداشت. اصحاب بسیار ناراحت شدند و از آنحضرت خواستند تا آن شخص را نفرین کند. پیامبر(ص) به آنها فرمود: «انّی لم ابعث لعاناً ولکنی بعثت واعياً و رحمة»[21] یعنی من برای ناسزاگوی مبعوث نشده­ام بلکه دعوت کننده و مایه‌ی رحمتم. لذا پیامبر نه تنها وی را نفرین نکرد بلکه در حق وی دعا نمود.

بخش دوّم: اخلاق سیاست خارجی در سیره‌ی رسول خدا (ص)

سیره‌ی رسول خدا در سیاست خارجی نیز همواره با سعه‌ی صدر و گشاده رویی همراه بود. امّا از آنجا که در تعامل با ملل بیگانه همواره حقوق جمیع مسلمانان مطرح است و هرگونه تصمیم­گیری، سرنوشت جامعه‌ی اسلامی را تحت تأثیر خود قرار می­دهد، سجایای بارز اخلاق و عفو وگذشت شخصی آنحضرت هیچگاه باعث نشد تا آنحضرت در برابر دشمنان کینه­توز خارجی و منافقان توطئه­گر داخلی، نرمش نشان داده و آنان را به حال خود رها کند.

پیامبر اسلام(ص) در عین برخورداریی از بالاترین مراتب شفقت و رحمت، در صورت کشف توطئه‌ی و پیمان­شکنی دشمن و تجاوز آنها به مرزها و مقرّ حکومت اسلامی، با قاطعیّت تمام با آنها برخورد کرده و آنها را به سزای اعمال ننگینشان می­رساند. به همین خاطر است که درحالیکه خداود در قرآن کریم، پیامبر خویش را «رحمةٌ للعالمين» معرّفی می­کند، در مورد مقابله با کفّار و جنگ با دشمنان به پیامبر خویش فرمان می­دهد که «فشرّد بهم من خلفهم»[22] یعنی کسانی که با تو در جنگ هستند را تار و مار کن. و نیز در جای دیگر پیامبر خویش را ملزم می­سازد که هرگاه از توطئه‌ی دشمن با خبر شدی و از حسن نیّت آنها نسبت به خود، مطمئن نبودی، فوراً با اعلام قبلی پیمان بین خود و آنها را لغو کن.[23]

پیامبر اکرم برای تعامل با اقوام و ملل دیگر اصولی را سرلوحه‌ی عمل سیاسی خود قرار داده بود و نحوه‌ی رفتار خویش را براساس این اصول تنظیم می­کرد. از آنجا که این اصول تأمین کننده و حافظ منافع مسلمین و کیان جهان اسلام است، اخلاقی سیاسی در حوزه‌ی  سیاست خارجی، که زمامداران جامعه‌ی اسلامی باید واجد آن باشند، تعهّد در مقابل این اصول و پایبندی به آن در تعاملات سیاسی با ملل و دول خارجی خواهد بود. ما در ادامه به برخی از این اصول اشاره می­کنیم:

1- اصل نفی سبیل

این اصل بر گرفته از آیه­ای از قرآن است. خداوند در آیه‌ی 14 سوره‌ی نساء می­فرماید: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»

اقوال مختلفی در تفسیر آیه بیان شده است. برخی سبیل را به معنای جهت و دلیل قلمداد کرده­اند و بر این اساس آیه را اینگونه معنا کرده­اند: خداوند جهت برتری برای کافران نسبت به مؤمنان قرار نداده است. برخی دیگر بیان داشته­اند که مراد نفی سییل کفار بر مؤمنان در قیامت است. امّا ابن عربی این دو احتمال را ضعیف دانسته و می­گوید[24]: در ارتباط با آین آیه سه وجه متصوّر است.

الف)کافران نسبت به از بین بردن اسلام ناتوان و عاجزند.

ب) خداوند هیچگاه زمینه‌ی تسلّط کافران بر مؤمنان را قرار نداده و اگر چنین امری صورت گیرد، به علّت فاصله گرفتن مسلمانان از تعالیم دینی و اسلامی است.

ج) خداوند برای کافران بر مؤمنان سبیل شرعی قرار نداده است.

به نظر می­رسد این آیه بیانگر خواست تشریعی خداوند مبنی بر عدمّ تسلّط یافتن کافرین بر مسلمانان است. مسلمانان به واسطه‌ی ایمان به ذات باری تعالی و تبیعّت از پیامبر وی به مراتب بالاتری از انسانیبت نائل شده­اند و لذا در منظر الهی بالاتر از کفّار می­باشند. خداوند خطاب به مؤمنین می­فرماید: «سست نشوید و نگرانی به خود راه ندهید، چراکه اگر مؤمن باشید، شما برتر از ایشانید»[25] از اینرو هر آنچه باعث شود تا کفار بر جان ومال وناموس مسلمانان مسلّط شده و از آنها در منافع خویش استفاده کنند، از آنجا که موجب ذلّت و دون­مایگی مسلمانان است، از دیدگاه قرآن کریم مردود است و لذا بر زمامداران و والیان جامعه‌ی اسلامی واجب است تا به هرنحو ممکن از تحقّق این امر و استیلای کفار و ملل بیگانه بر کشور اسلامی و منافع آن جلوگیری کنند و به هر قرار دادی که این اصل اساسی را نقض می­کند، تن ندهند.

در سیره‌ی رفتار سیاسی پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونه­های فراوانی یافت می­شود که حضرت درعین مدارا و سازش و انعطاف­پذیری با غیرمسلمانان، هیچگاه به ایشان اجازه‌ی  نفوذ و برتری بر مسلمانان را ندادند و در حوزه­های مختلف این قاعده را مدّ نظر داشتند.[26]

2- اصل عزّت اسلامی

از آنجا که دین اسلام کاملترین و جامع­ترین دین آسمانی و تنها دین مورد پذیرش و مورد قبول خداوند است، از شرافت و عزّت ویژه­ای نسبت به سایر ادیان و مکاتب برخوردار شده است. از اینرو بر جمیع مسلمانان واجب است تا از هر اقدامی که موجب خدشه­دار شدن این عزّت مقدّس می­گردد، پرهیز نمایند.

 بدیهی است که گسترش روابط بین­الملل مستلرم افزایش سطح تعاملات دیپلماتیک و چانه­زنی بر سر  منافع  است. دراین میان بر والیان و کارگزان سیاست خارجی لازم است تا هر بیشتر در تعاملات سیاسی خود با دیگر کشورها به ویژه کشورهای غیراسلامی این اصل اساسی را مدّ نظر قرار دهند و عزّت اسلامی را با هیچ امر دیگر معامله نکنند. عدم توجّه به این مسئله به معنای کم­رنگ شدن عزّت اسلامی و توسّل به بیگانگان و کفّار جهت کسب عزّتی پوشالی است.

 خداوند در قرآن کریم مسلمانانی را به کافران و کشورهای غیراسلامی متّکی هستند و عزّت خویش را از آنها طلب می­کنند را مورد نکوهش شدید قرار داده و آنها در زمره‌ی منافقین جای داده است:

«بشّر المنافقين بأن لهم عذاباً أليما، الّذين يتّخذون الکافرين أولياء من دون المؤمنين، أيبتغون عندهم العزّة فأنّ العزّة لله جمِعاً»[27]

3- اصل احترام به قوانین بین­الملل                               

یکی از اموری که نقش مهمّی در حفظ و تأمین صلح جهانی و برقراری رابطه­ای مسالمت آمیز بین دول و کشورها دارد. احترام به تعهّدات و قوانین بین­ الملل و پایبندی به توافقاتی است که یک کشور با دول دیگر منعقد کرده است. تاریخ سیاسی جهان نشان داده است که منشأ بسیاری از جنگ­ها و نزاع­های سیاسی، زیر پا گذاشتن تعهّدات بین­المللی و نقض قوانین بین الملل بوده است.

تاریخ زندگانی پیامبر اکرم در مدّت اقامت­شان در مدینه و طول مدّت اداره‌ی حکومت اسلامی مؤیّد این مطلب است، که احترام و پیابندی به تعهّدات و پیمان­ها با سران قبائل، از اصول تخلّف ناپذیرحضرت بوده است. برخورد حضرت با مشرکین مکّه، یهودیان یثرب، نصارای نجران و دیگر اقوام و ملل، همگی شاهدی بر این مدّعاست.

4- اصل صلح و زندگی مسالمت آمیز

برقراری صلح و آرامش و زندگی در سایه‌ی احترام متقابل از جمله عناصر اصلی در رویه‌ی سیاست خارجی پیامبر اکرم(ص) بوده است. حتیّ زمانی که خداوند فرمان جهاد و جنگ وکفّار را صادر می­کند می­فرماید: «وقاتِلوا اَئمّةَ الکُفر اِنّهُم لا أيمانَ لهَم» یعنی با کفّار بجنگید نه از این جهت که ایمان ندارند؛ بلکه از آنجهت که عهد و پیمانی برای آنها نیست. از این جهت که ایشان تن به هیچ قراردادی نمی­دهند ولذا امکان زندگی مسالمت­آمیز با آنها تحت توافقات مشترک وجود ندارد.

پیامبر گرامی اسلام در بدو ورود به مدینه، با تمام قبائل مشرک اطراف مدینه پیمان عدم تعرّض و صلح امضا کرد.. حتِّی در هنگامی که جنگی پیش می­آمد سعی می­نمود شروع کننده‌یجنگ نباشد و اگر از جانب متجاوز پیشنهاد صلح داده می­شد، از آن استقبال می­نمود و برای برقراری صلح و تفاهم، تمامی همّت خویش را به کارمی­بست.

5- اصل گفتگو و دعوت

پیامبراسلام بر اساس رسالت جهانی خویش، وظیفه‌ی دعوت همه‌ی امم واقوام دیگر را به سوی خداوند به عهده داشت امّا این هدف بیش از آنکه از طریق جنگ و جهاد محقّق گردد، از طریق دعوت صورت می­گرفت. نخستین شیوه‌ی پیامبر(ص) برای رسیدن به هر هدفی، شیوه‌ی مسالمت­آمیز دعوت بود. بر همین اساس است که فقهای اسلام دعوت به حق را بر برخوردهای خشونت آمیز مقدّم دانسته­اند.[28]

دعوت پیامبر(ص) به شکل­ها و قالب­های گوناگون از جمله موعظه، مذاکره، نامه­نگاری وگفتگو صورت می­گرفت. ایشان در نحوه‌ی دعوت خویش نیز مطابق با اخلاق انسانی عمل می­کرد و هرگز از زور، فریب، نیرنگ برای تحمیل خواسته‌ی خود بر طرف مقابل، بهره نمی­برد. گفتگوی صادقانه و بدون غلّ و غش و همراه با عاطفه و محبّت و مبتنی بر استدلال و برهان، شیوه­های رایج ایشان در دعوت بود.

سخن آخر

­آنچه گذشت مختصری از رؤوس کلّی حاکم بر منش سیاسی حضرت در تعامل با مردم در صحنه‌ی سیاست داخلی و نیز اصول حاکم بر تعامل با ملل و اقوام دیگر بود. پیامبر اکرم در پیشبرد امر رسالت و اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی همواره صداقت، امانتداری، وفای به عهد، شدّت عمل با مخالفین و صبر و استقامت را سرلوحه‌ی کار خود قرار داده بودند و نیز در ارتباط با امم و اقوام دیگر اصل نفی سبیل، اصل عزّت اسلامی، اصل تعهدّ در مقابل پیمان­ها و تعهدّات، اصل صلح و زندگی مسالمت آمیز و نیز اصل گفتگو و دعوت را مد نظّر قرار می­دادند.

 



پاورقی

[1] - لسان العرب، ابن منظور، ج6، ص 107

[2] - اسلامی، حسین،امام، اخلاق، سیاست، انتشارات مؤسّسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی

[3] - طریحی،مجمع البحرین، مادّه‌ی ساس

[4] - محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص 226

[5] - همان، ص 202

[6] - برتراند راسل، ترجمه‌ی نجف دریابندی، تهران: انتشارات خوارزمی، 1361، ص 217.

[7] - خراسانی، رضا، اخلاق و سیاست در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1383، ص23

[8] - مفردات راغب اصفهانی، ترجمه‌ی علام رضا خسروی، انتشارات مرتضوی، ج1، ص 636

[9] - غرویان، محسن، فلسفه‌ی اخلاق، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، چ2، ص 25-26

[10] - امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ج1، ص232

[11] - «ان عملک لیس لک بطعمه ولکنه فی عنقک امانه» سید رضی، نهج البلاغه، قم: دارالذخائر، 1370ه.ش،  ج3، ص6

[12] - آل عمران/ 161

[13] - تکویر/ 24

[14] - طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص 678

[15] - مکارم اخلاق، ج1، ص24

[16] - آل عمران/ 159

[17] - رسول اکرم در میدان جنگ، ص30

[18] - وسائل الشیعه،ص 332و333

[19] - جعفر سبحانی، منشور جاوید، موسسه‌ی امام صادق، انتشارات توحید، 1370، ج10، ص 348

[20] - احقاف/ 35

[21] - طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، قم: انتشارات جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیّه‌ی قم، 1419ه.ق، ص 413

[22] - انفال/ 57

[23] - «و امّا تخافن من قوم خیانه فانبد الیهم علی سواء» انفال 58

[24] - احکام القرآن، ج1،ص 551

[25] - آل عمران/ 140

[26] - کاظم قاضی­زاده، سیاست در حکومت در قرآن، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 522

[27] - نساء/ 138

[28] - محمد حسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الأسلام، بیروت: دارالاحیاء تراث العربی

منابع و مراجع

1- قرآن کریم

2- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران: گلگشت، 1377.

3- طبرسی، مجمع البیان،

4- وسائل الشیعه، حر عاملی

5- لسان العرب، ابن منظور،

6- طریحی،مجمع البحرین، دفتر فرهنگ اسلامی، 1367.

7- مفردات راغب اصفهانی، ترجمه‌ی علام رضا خسروی، انتشارات مرتضوی،1383.

8- محمد حسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الأسلام، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی

9- اسلامی، حسین،امام، اخلاق، سیاست، انتشارات مؤسّسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی

10- خراسانی، رضا، اخلاق و سیاست در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1382.

11- غرویان، محسن، فلسفه‌ی اخلاق، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه،

12- مکارم اخلاق، طبرسی، بیروت: موسسه‌ی الاعلمی للمطبوعات..

13- رسول اکرم در میدان جنگ، محمد حمیدالله، ترجمه‌ی غلامرضا سعیدی،1351

14- جعفر سبحانی، منشور جاوید، موسسه‌ی امام صادق، انتشارات توحید،

15- احکام القرآن، قرطبی، بیروت: دارالإحیاء التراث العربی.

16- کاظم قاضی­زاده، سیاست در حکومت در قرآن، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی

17 برتراند راسل، ترجمه‌ی نجف دریابندی، تهران: انتشارات خوارزمی، 1361.

18-  طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، قم: انتشارات جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیّه‌ی قم، 1419ه.ق

19- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات