رباب فاطمه
2- عوامل دنیادوستی و مال اندوزی در یهودیّت
الف) کمرنگ بودن معاد در دین یهود
ب) اندیشهی یهودیّت به منزلهی قوم برگزیده
3- پیامدهای شوم دنیاپرستی دربین یهود
مسیحیّت در کشاکش دنیاطلبی و دنیاگریزی
الف) دنیا، دار صدق و تدّبر در آیات الهی
ب) دنیا، دار امتحان و متجر اولیای الهی
حبّ دنیا و جمع آوری مال و ثروت اندوزی یکی از ویژگیهای بارز قوم یهود و بنی اسرائیل از همان ابتدا تا عصر حاضر است. از جمله علل این امر میتوان به کمرنگ بودن معاد در یهودیّت و نیز وجود اندیشهی باطل برگزیده بودن قوم یهود اشاره کرد. این مسئله تبعات و پیامدهای شومی را برای این قوم به همراه داشته است که از جملهی آنها قساوت قلب، پیمانشکنی و تحریفگری دین میباشد. امّا در مسیحیّت از دیرباز کشمکشی بین آموزههای کتاب مقدسی و اقتضائات زندگی بشری وجود داشته است و در نتیجهی آن دو گرایش عمدهی انزواطلبها با رویکرد رهبانیگری و استیلا طلبها شکل گرفته است. استیلاطلبها سعی دارند تا بین ارزشهای دنیوی و تعالیم کتاب مقدّسی جمع کرده و ارزشهای دنیوی را درسایهی تعالیم دینی توجیه کنند. در این میان اسلام با همهجانبه نگری نسبت به دنیا، ضمن تجویز بهرهمندی مشروع و معقول از نعمات و لذّات دنیوی، دنیاپرستی و صرف همهی توجه و توان در جهت آمال دنیوی، را لغرشگاهی بزرگ و مادر همهی خطایا شمرده و غرق شدن در آنها را موجب غفلت از یاد خدا و جهان آخرت معرّفی کرده است.
دنیا و بهرهمندی از تمتّعات دنیوی از دیرباز مورد بحث مکاتب اخلاقی و ادیان توحیدی بوده است. لذّات دنیوی که همانند زینتی حیات دنیوی را آراسته و زندگی در آنرا مطلوب ساخته است در صورت پرداختن بی و حدّ و حصر به آنها منشأ بسیاری از رذائل اخلاقی شده و همانند سدّی مانع از سعادت و کمال شایستهی انسانی میشود. امّا رویکرد مکاتب به این امر غالباً از افراط وتفریط خالی نبوده و تلقیّات نسبت به آن در ادیان و مکاتب مختلف بسیار متفاوت است. گروهی از مکاتب اخلاقی، نظام خود را بر اساس لذّت بنا نهاده و بهرهمندی حداکثری از لذّات دنیوی را معیار ارزش دانستهاند و از سویی دیگر برخی به طور کلّی دنیا و لذّات آن را مانع از سعادت اخلاقی و کمال انسانی دانستهاند و برگزیدن راه رهبانیّت و دنیاگریزی را تنها شرط وصول به مقامات والائی انسانی قلمداد کردهاند. در این میان دین اسلام با اتّخاذ دیدی همهجانبهنگرانه، ابتدا تصویر روشنی از دنیا ارائه داده است و آنگاه با مطرح کردن دنیای ممدوح و مذموم، انسان را به تلاش در دنیا و بهرهمندی از نعمات و مواهب آن به همراه مغرور نشدن به آن و عدم غفلت از مبدأ و معاد دعوت کرده است. در این نوشتار در ابتدا به بررسی دیدگاه یهودیان و مسیحیان در مورد دنیا میپردازیم و آنگاه، نگاهی اجمالی به دیدگاه اسلام در این زمینه خواهیم افکند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که به عقیدهی ما مسلمانان آنچه در حال حاضر و در طول تاریخ ادیان به عنوان یهودیّت و مسیحیّت رایج بوده و هست، چیزی غیر از دین و آئینی است که خداوند بر موسی و عیسی علیهمالسلام نازل کرده است. لذا آنچه در اینجا نقل میشود و مورد استناد است، همان تعالیمی است که هم اکنون مبنای عمل این دو دین بزرگ بوده و سنّت و سیره پیروان آنها را در طول تاریخ شکل داده است. و الا در حقیقت امر از آنجاکه حقیقت و گوهر ادیان مشترک است، تفاوت و اختلافی نیز از این نقطه نظر بین آنها وجود نخواهد داشت.
حبّ دنیا و جمع آوری مال و ثروت اندوزی یکی از ویژگیهای بارز قوم یهود و بنی اسرائیل از همان ابتدا تا عصر حاضر است. خداوند در مورد حرص و ولع یهودیان به زندگی دنیا میفرماید: « و آنان را مسلماً آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك مىورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مىكنند بيناست»[1]
این مسئله به قدری در قوم یهود رواج داشت که عیسی مسیح(ع) که خداوند او را برای هدایت بنی اسرائیل فرستاد، ایشان را مورد خطاب قرار داده، فرمودند: « لا تعبدوا ربّین؛ الله و المال»[2] یعنی دو خدا را نپرستید؛ یکی الله ودیگری پول را. در عصر کنونی نیز بسیاری از بنگاههای بزرگ تجاری و سهم عظیمی از تجارت جهانی ونیز تملّک بسیاری از رسانههای بزرگ خبری و به طور کلی منابع ثروت دنیا در اختیار بزرگترین سرمایهداران یهود و صهیونیست قرار دارد.
امّا آنچه در اینجا مهم است بررسی علل و عوامل این نوع گرایش و نحوهی نگرش به دنیا در یهودیّت است که در ذیل به برخی ازآنها اشاره میکنیم.
اعتقاد یهود به آخرت عمدتاً بر مبنای تعالیمی است که در تلمود آمده است. این در حالی است که در هیچ جای عهد قدیم و تورات در مورد معاد صحبتی به میان نیامده است و آنچه وجود دارد تنها اشاراتی است که به هیچ وجه دید روشنی به انسان در مورد سرای آخرت و زندگی اخروی نمیدهد و عموماً این فقرات در فرهنگ یهودی به آخرت دنیوی تعبیر شده است مانند: «او شما را در تنگنا قرارد داد و آزمایش کرد تا در آخرت به شما برکت دهد.»[3]
یاد نکردن از جهان دیگر در کتب عهد قدیم، مسئله ایست که به ضعف عقیدهی یهود منجر میشود و بر اساس این تزلزل عقیده، دو فرقهی محوری فریسیان و صدوقیان در یهودیّت شکل گرفت. فریسیان به روز قیامت اعتقاد دارند امّا صدوقیان، منکر برانگیخته شدن مردگان و روز قیامت میباشند.
ویل دورانت مینویسد: «عبرانیان نسبت به اموراین جهان اهتمام فراوانی داشتند، چه، از آن سبب که در دیانت یهودی قدیم، بهشتی وجود نداشت لازم بود که پاداش فضیلت و نیکوکاری در همین جهان داده شود، یا اصلاً در برابر آن پاداشی نباشد»[4].
این طرز تفکّر یعنی باطل دانستن جهان دیگر که نیکوکار را پاداش میدهد و بدکردار را عقاب میکند، دنیا را در نزد ایشان کعبهی آمال کرده است و باعث شده است تا اینها به خاطر لذّت های مادّی و جسمی دنیا زندگی کنند و این همان مسئله ایست که یهود را بیش از هر چیز قومی مادّی و جمع کنندهی مال از راههای مختلف قلمداد میکند.[5]
قرآن کریم نیز با صحّه گذاشتن بر این پدیدهی شوم در میان قوم یهود در آیاتی چند پرده از این حقیقت برداشته است. خداوند در سورهی ممتحنه میفرماید: « اى كسانى كه ايمان آوردهايد مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده به دوستى مگيريد آنها واقعا از آخرت سلب اميد كردهاند همان گونه كه كافران اهل گور قطع اميد نمودهاند»[6]
شاید یکی از عللی که یهودیان را به جمع آوری مال و تلاش در جهت استیلای هر چه بیشتر بر منابع ثروت جهانی، ترغیب کرده است، این مسئله است که ایشان خویش را قوم برگزیده خداوند بر روی زمین و سرآمد همهی اقوام و ملل میدانند. این اندیشه، این حق را به آنها داده است که هر بیشتر زمینهی استیلای خود بر سایر ملل و مذاهب را فراهم آورند و در این راستا به جمع آوری هر بیشتر ثروت به عنوان بهترین وسیله در راه تحقّق این هدف بپردازند. اساساً در یهودیّت مسئلهی قومیّت با هویّت دینی پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد. بنی اسرائیل، یهودیّت را تنها از آن قوم خود میدانند د و از همین رو خود را قوم برگزیدهی خدا قلمداد میکنند. این مسئله ایست که در فقراتی از عهد قدیم نیز به آن اشاره شده است از جمله این عبارت که: «زیرا که تو برای یهوه خدایت قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است تا از جمیع قومهایی که بر روی زمین هستند قوم مخصوص برای خود او باشی. خداوند شما را نه چون کثیرترین قوم بودید بلکه از آن رو که قلیلترین قوم بودید برگزید.»[7]
از آثار شوم این تفکّراین است که ایشان مردم جهان را به دو دستهی یهودی و گوییم[8] تقسیم کردهاند و خود را به هیچ وجه در مقابل آنها مسئول نمیدانند و لذا هر گونه رفتار را در مورد آنها از سوی خود روا میشمارند. از همین روست که در تلمود، این سنّت شفاهی یهود، آمده است: «غیر یهودی هرچند صالح و نیکوکار باشد، باید به قتل برسد و کشتن بیگانه مانند قربانی کردن در راه خدا است» [9]
بدون شک یکی از پیامدهای سوء غرق شدن در آمال و لذّات دنیوی، قساوت قلب و سنگدلی است. گرایش بیش از حدّ به دنیا، دل انسان را در مقابل شنیدن حرف حق مقاوم میسازد و احساسات پاک انسانی را تحت الشعاع قرار میدهد به نحوی که دیگر هیچ فریاد خیرخواهانهای و هیج آه مظلومانهای انسان را تحت تأثیر قرار نمیدهد. دقیقاً همانند سنگی که در مقابل وقایع پیرامون خود منجمد و بدون تغییراست و هیچ چیز نمیتواند او را دگرگون سازد.
قرآن کریم با مخاطب قرار دادن بنی اسرائیل، آنها را واجد این صفت زشت انسانی معرّفی کرده و قلوب آنها را چون سنگی دانسته است که هیچ شکافی در آن ایجاد نمیشود: «سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سختتر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون مىزند و پارهاى از آنها مىشكافد و آب از آن خارج مىشود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مىريزد و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست»[10]
«دلهای بنی اسرائیل در اثر قساوت، خاصیّت تأثیرپذیری و انفعال خود را از دست داده بود و اندرزها و موعظهها و عبرتها و سخنان آسمانی قادر به نفوذ در زوایای تاریک آن دلها نبود. لذا بدین سبب از قلّههای عالی انسانی به سراشیب پست جمادی و بلکه پائین تر از آن سقوط کرده و در وادی گمراهی و ناپاکی فرو افتادند.»[11]ظلم و ستمی که ادوار تاریخ از قوم یهود به ثبت رسانده است و قتل و غارت بیرحمانهای که از همان ابتدا تا عصر کنونی در بخشی از یهودیّت و عمدتاً در شاخهی صیهونیسم مشاهده میشود، ناشی از همین سنگدلی و قساوت قلبی است حبّ دنیا بر دلهای آنها حاکم کرده است. دکتر گوستاولو بون فیلسوف و تاریخ نویس فرانسوی میگوید:
«تاریخ اندوهبار یهود جز داستانی از ارتکاب زشتیها و جنایات نیست و این مسئله از ارّه ارّه کردن اسیران بطور زنده زنده و یا بریان کردن آنان کردن آنها در تنورها، به طعمه انداختن ملکهها در برابرسگان و بالاخره سربریدن افراد بشری از مردان و زنان و پیرمردان و جوانان شهرها روشن و آشکار میگردد.»[12]
این دو صفت غیر انسانی در طول تاریخ همچون دو عصای محکمی بوده که همیشه یهود در کارهای خود بر آنها تکیه زده است[13]. زمانیکه دنیا هدف نهایی شد و تلاش در جهت بهرمندی هر بیشر از آن وجههی همّت انسان گشت، طبیعی است که هر وسیلهای برای رسیدن به این هدف موجّه میشود و حتّی اگر در مواقعی نیاز به نیرنگ و فریب و نقض پیمان نیز شد، هیچ امری نمیتواند مانع از آن شود. خداوند چگونگی پیمانگرفتن خدا از بنیاسرائیل مبنی بر اطاعت از وی بیان میکند و آنگاه به پیمان شکنی و عدم تعهّد ایشان در مقابل این پیمان خبر میدهد: «فبما نقضهم و کفرهم بآیات الله...»[14]
یکی از اقداماتی که برخی از یهود به ویژه علمایشان برای رسیدن به خواستههایشان به آن متوسّل میشدند این بود که برای به دست آوردن منافع مادّی ودنیوی، مطالبی را از پیش خود مینوشتند و به نام تورات به خورد مردم میدادند. خداوند متعال در مقام مذمّت اینان میفرماید: « پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند»[15]
علاوه بر موارد فوق، صفات رذیلهی دیگری نیز در کتب مقدّس و در تاریخ ادیان به بنیاسرائیل نسبت داده شده است که همگی ریشه در مادر خطیئهها یعنی حبّ دنبا و دنیاپرستی دارد. از جملهی آنها میتوان به رباخواری[16]، شکمپرستی[17]، کشتن انبیاء[18]، بتپرستی[19] اشاره کرد.
مسیحیّت از دیرباز در کشمکشی بین آموزههای کتاب مقدسی و اقتضائات زندگی بشری گرفتار بوده است[20]. از همان قرون اوّل، اناجیل با تکیه بر تعالیم و سیرهی حضرت عیسی(ع)، مسیحیان را به کنارگیری از دنیا و رهبانیّت دعوت میکردند. عیسی(ع) به حواریون میفرمود: «و باز به شما میگویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتراز ورود شخص دولتمند به سلطنت خداست»[21]. در جائی دیگر، در انجیل لوقا به حال فقیران غبطه میخورد و میگوید: «خوشا به حال مسکینان»[22] امّا از سوی دیگر، پیشرفت محیّر العقول صنعت و تکونولوژی به ویژه بعد از رنسانس، چشمان مسیحیان را خیره کرد و دلهای ایشان را به سمت بهرهمندی هر بیشتر از مظاهر دنیوی و جلوههای حیات بشری متمایل ساخت. در این گیرودار، دو گرایش عمده در مسیحیّت متولّد شد. گروهی که به «انزوا طلبها» شهرت یافتند و سعی برآن داشتند تا با پابندی به آموزههای کتاب مقدّسی، دنیا را امری مذموم و درخور عزلتگزینی معرّفی کنند ودر عین استفاده ازآن، هیچگاه روی خوش به آن نشان ندهند و دستهی دیگر که به «استیلاطلبها» معروفند، بر آن شدند تا با تحسین کامل مال و ثروت و ارزشمندخواندنش، وجه جمعی بین آن و تعالیم عیسوی بیابند. در ذیل گزارش مختصری از این دو گرایش عمده خواهد آمد.
افرادی که دارای چنین گرایشی در مسیحیّت هستند خود را به دور از دنیا و یا کاملاً در مقابله با ارزشهای دنیا میدانند و سعی میکنند تا حتی الأمکان ارتباط کمتری با آن برقرار کنند و معتقدند که زندگی دنیا در زندگی دینی آنها مداخله میکند و میتواند برآن تأثیر بگذارد.[23] این انزوا و کنارهگیری ممکن است به سه شکل محقق شود. در صورت اوّل شخص به طور کلی از جامعه فاصله میگیرد و با رفتن به صوامعی که در دامنهی کوهها و قلهیها و به طور کلی در مکانهایی که دور از اجتماع قرار دارند به زندگی راهبانه مینشیند که اصطلاحاً به آن انزواطلبی فیزیکی یا جسمانی گفته میشود.
در صورت دیگر فرد بدون اینکه ازجامعه جدا شود، فرهنگ دینی خود را حفظ کرده و مغلوب فرهنگ دنیا زدهی حاکم بر جامعه نمیشود. در این قسم برای جهان نظم خاصّی تعریف میشود که رشد تکنولوژی و دستاوردهای جدید بشر قادر نیست تا در آن خلل و نقص وارد کند؛ آنرا کند کند و یا آنرا تسریع بخشد.
فرقهی آمیش فرقهای با این نوع گرایشند. آمیشها قبول ندارند که بخشی از جامعهی عمومی(دنیا) باشند و به طور کلی هماهنگی با ارزشهای فرهنگی مسلّط بر جامعه و یا قبول وسائل رفاهی دنیای جدید را منکرند. آنان رانندگی نمیکنند بلکه اسب و درشکه سوار میشوند. همچنین از نیروی الکتریسته نیز بهره نمیبرند مگر در جاهایی که اسقفهای آمیش آنرا بپذیرد. ارزشهای دنیوی را به خودی خود نمیپذیرند و رسوم دینی و فرهنگی آنان نظیر سبک زندگی، الگوهای عبارت، زبان و لباس پوشیدن در طول قرنها ثابت مانده است.[24]
شکل سوّم از گرایش انزاطلبانه به انزواطلبی روانشناختی معروف است. صاحبان این گرایش در دنیا زندگی میکنند امّا به لحاظ ذهنی ورفتاری از آن دورند. این گرایش با تجدّد خصومتی ندارد ولی دنیای خود را به گونهای میسازد که نوعی انزوطلبی روانشناختی از آن هویداست. اکثر افراد با این گرایش، نگرش بدبینانهای نسبت به دنیا دارند و آن را به سبب وجود مشروبات الکلی، مواد مخدّر و مسائل جنسی، محل پلید و محل گمراهی قلمداد میکنند.
فرقههای هزارهگرا را میتوان از این دسته شمرد. اینان بیشتر زندگی خود را به کار در خارج از خانه که شامل حضور در مجامع، مطالعهی کتاب مقدّس، انجام امور کلیسائی و اقدامات تبلیغی متنوّع است، میگذرانند. دوستان و خانوادهی آنان، همان اعضای کلیساها هستند و دغدغههای دینیشان، تعیین کنندهی بیشترین علائق و مطالعات آنان است. غالباً تلویزیون و سینما در نظرشان اهمیّتی ندارد و نوشیدن مشروب و سیگار و رقص در نزد آنها ممنوع است. آنان مشتاقانه منتظر پایان جهانند و حوادث سیاسی و رویدادهای دنیوی را به نحو پیشگویانهای، جزئی از نقشهی خدا تفسیر میکنند. آنان یک صحنهی آخر الزمانی از کتاب مقدّس، مخصوصاً از بعضی بابهای کتاب دانیال و مکاشفهی یوحنا، گلچین میکنند.[25]
در نگرش استیلاطلبانه به دنیا سعی میشود تا ارزشهای دنیوی رنگی دینی به خود بگیرد و از طریق آموزههای دینی توجیه شوند. این نگرش دارای دو شاخهی عمده است. استیلای سیاسی و اسیتلای مادی.
در استیلای سیاسی، گروههایی که موافق آنند، معمولاً میخواهند بخشی از حکومت و جامعه را با تفاسیر دینی خاص خود، هماهنگ کنند؛ آنان امیدوارند که موضع دینی را با موضع سیاسی پیوند دهند و این دو را به عنوان یک موضع واحد(معمولاً دینی) پیگیری کنند.[26]
در استیلای مالی سعی بر آن است تا پول و ثروت از آن جهت که برای کنترل و ادارهی جامعه به کار میآید و بسیار مفیداست، ارزشمند تلّقی شود. این دیدگاه برای رفع تعارض بین این بینش و سنّت شفاهی و رفتاری عیسی که نفی ثروت و دعوت به فقیرانه زیستن را توصیه میکرد، از در توجیه وارد شده و این موارد رابه معنای عدم دلبستگی به دنیا و نه نفی کلی دنیا معنی کرد. به طور مثال در اناجیل همنوا مرد ثروتمندی را میبینیم که میخواست پیرو عیسی شود. او همهی دستورات را مراعات میکرد و متحیّر ماند که چه کار دیگری را انجام دهد. عیسی به وی گفت که همهی دارائی خود را بفروشد و به فقراء انفاق کند و آنگاه به دنبال او برود. در این هنگام او این مسئله را نپذیرفت و دور شد. ناتوانی یا نخواستن او در انجام خواستهی عیسی الهام بخش این سخن عیسی شد که «گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتراز ورود شخص ثرروتمند به سلطنت خداست». معنای لغوی و ظاهری این کلام چنین است که ثروتمند بودن خطرناک و انسان را از سلطنت خدا باز میدارد. امّا این کلام میتواند معنای دیگری نیز داشته باشد و آن اینکه خود را از دلبستن به دنیا رها کنید. در نتیجه آنچه مفاد این کلام عیسی است این است که میتوان ثروتمند بود امّا دلبستگی به ثروت نداشت.[27]
همچنین در مورد مسئلهی فقر که عیسی به آن مباهات کرده بود، مسیحیّت آمریکا در سدههای نوزدهم و بیستم دو رویکرد کاملاً متفاوت نسبت به آن اتّخاذ کرد. در یکی از این رویکرد، ثروت نه تنها امر مکروه و ناپسندی شمرده نشد بلکه بعضی از مسیحیان، غنا و دارائی را نشانهی توجّه خدا دانستند و سلطنت خدا را سلطنت ثروت تلقی کردند. بر اساس این دیدگاه، مسیحیان ثروتمند ثروت زیاد خود را نشانهی تأیید به واسطهی مشیّت الهی دانستند. از این منظر رفاه نشانهی نجات است نه مذموم و امری نکوهیده.[28]
دید اسلام نسبت به دنیا یک دید همهجانبهنگرانه است. اسلام برخلاف بسیاری از ادیان و مکاتب که یا به کلی زبان به هجو و شتم دنیا گشودهاند و یا آنرا منتهای مقصود خود قرار دادهاند، دنیا را امری دوپهلو دانسته و لذا با دو لسان در مورد دنبا سخن گفته است. از سویی آنرا مزرعهی آخرت و تجارتگاه اولیاء خدا دانسته و از سوئی دیگر از آن به عنوان دار غرور و فریب یاد کرده و دوست داشتن آنرا رأس همهی خطئیهها معرّفی کرده است.
با رجوع به منابع دینی اعم از قرآن کریم و روایات، میتوان دریافت که دنیا در متون دینی بر دو قسم است: دنیای مذموم و دنیای ممدوح. ملاک و شاخصهی کلی در تمایز این دو قسم از دنیا، غفلت از یاد خدا و بازماندن از هدفی است که انسان به خاطر آن پا در این دنیا گذاشته است. در حقیقت مفهوم دنیای مذموم زمانی شکل میگیرد که انسان فریب دنیا را خورده و چنان غرق در لذات آن و مشغول به زرق و برق آن گردد که از اندیشه و تفکر در مبدأ و معاد باز ماند. از سوی دیگر تأمّل در شگفیتهای آفرینش، عبرتآموزی از سرگذشت اقوام و ملل گذشته و استفاده از فرصتهای موجود در آن جهت خودسازی، همگی امورپسندیدهای هستند که میتوانند زمینهساز سعادت اخروی در دو جهان گردد و از این منظر، دنیا نه تنها مذموم نیست بلکه وسیلهای خواهد بود در جهت کمال و سعادت انسانی و لذا امر کاملاً ممدوحی خواهد شد. از اینرو برای مواجه صحیح با دنیا و فریب نخوردن از وی لازم است تا دنیا را خوب بشناسیم و با صفات و ویژگیهای آن آشنا شویم.
خداوند در سورهی حدید توصیف جامعی از دنیای مذموم و احوال مردم در این دنیا ارائه داده است. خداوند میفرماید: «بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست»[29].
خداوند کریم در این آیهی زندگی دنیا را در پنج امر خلاصه کرده است. بازی، سرگرمی تجمّلپرستی، فخرفروشی و زیادهخواهی در مال و فرزند. نکتهی جالب و در خور توجّه در این آیه، چینش این چهار امر بر اساس چهار دورهی از حیات آدمی در این دنیا است.
دورهی اوّل دورهی کودکی است که به بازیهای کودکانه سپری میشود. بعد از آن دورهی نوجوانی است که انسان از بازیهای ساده و بچگانه به سرگرمیهای جذّاب و تخیّلی روی میآورد. بعد از آن نوبت به مرحلهی جوانی که مرحلهی شور و عشق و تجمّل پرستی و مدپرستی است، میرسد. جوان در این دوره به زینت و آراستن ظاهری، دربرکردن لباسهای فاخر و جلوههای چشمگیر بیش از هر چیز اهمیّت میدهد. دورهی بعد دوران میانسالی است که از چهل سالگی به بعد شروع میشود در این دوره دیگر ظواهر و زینت ظاهری همانند قبل مد نظر انسان نیست بلکه آنچه مد نظر است، جاه و مقام و فخرفروشی نسبت به همنوعان است و بالاخره در مرحلهی آخر یعنی در مرحلهی کهولت و بعد از بازنشستگی از فعالیّتهای اجتماعی، انسان مال و ثروت و حسب و نسب روی میآورد و آنرا تکیّهگاه خود قرار میدهد. در این مرحله بر خلاف انتظار، انسان بیش از پیش به جمع آوری مال و تکاثر در ثروت میپردازد و به فرزندان و ذریهی خود میبالد.
این آیه گزارش مختصری از سرگذشت انسان در این دنیا است. حال اگر زندگی انسان در این دنیا به همین امور ختم شود و تمام عمر به لهو و لعب و فخرروشی به دیگران و جمعآوری ثروت خلاصه شود و در ورای این امور هدف متعالیتری دنبال نشود، این دنیا امری فریبدهنده و بسیار مذموم است که پرداختن به آن جز خسران و نابودی چیزی به دنبال نخواهد داشت. همین دنیا است که حضرت امیر(ع) آنرا سه طلاقه کرد[30] و آنرا درنزد خود، از آب بینی بز، بی ارزشتر دانست[31].
روزی شخص در نزد حضرت امیر عليهآلاف تحية و الثناء شروع به مذمّت دنیا کرد. حضرت وی را شخصی دنیازده و مغرور به دنیا یافت و با نکوهش و سرزنش وی، مشکل اصلی را خود فرد دانست که با دلبتستتن به دنیا، فریب او را خورده است و آنگاه به تعدادی از محسّنات دنیا اشاره کرد. حضرت فرمودند: « دنیا برای کسی که او را راستگو انگاشت، خانهی راستی و صدق است و برای کسی که آنرا شناخت و باور داشت، خانهی عافیت است و برای کسی که از آن توشته برداشت، خانهی بینیازی است و برای کسی که از آن پند آموخت، خانهی پندآموزی است. دنیا مسجد محبّان خدا، نمازگاه فرشتگان او، محل نزول وحی الهی و تجارت خانهی اولیای خداست. آنان در اینجا رحمت خدا را به دست میآورند و بهشت را سود خود قرار میدهند.»[32]
در این کلام گهربار، به چند ویژگی از دنیا اشاره شده است که در صورت توجّه به آنها، دنیا نه تنها مذموم بلکه امر کاملاً پسندیدهای خواهد شد. در زیر به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
سراسر این عالم مملو از مخلوقات و پدیدههایی است که به دست توانای خالق هستی، پا به عرصهی وجود گذاشتهاند. پهنهی عالم، از اعماق دریا تا اوج کهکشانها، صحنهی زیبای هنرنمائی خالق آفرینش وتجلّیگاه علم و قدرت وی است. هر یک از موجودات هستی، از شعور و حکمت آفریندهی خود حکایت دارد و با صدای بلند نغمهی وحدانیت خالق خویش را میسراید. از اینرو سیمای خالق را میتوان در آینهی تمام نمای مخلوقاتش به نظاره نشست و حکایت دوست را از زبان تک تک موجودات عالم شنید. هر یک از موجودات آیینهی تمام نمای خالق خویش است ودر این حکایتگری هیچ دروغ و کذبی راه ندارد. انسان دورغ میگوید ولی طبیعت هرگز.کلام انسان ممکن است حکایت از واقع نداشته باشد امّا کلام آفرینش به هیچ وجه. طبیعت سراپا صدق است و راستی و در حکایت از خالق خویش جز صداقت و واقعنمایی، امر دیگری را لحاظ نمیکند. این ویژگی بزرگ این امکان استثنائی را برای حق پویان و جویندگان طریق دوست محیّا میسازد تا به تدبّر و نگرش در این آیات بی کران الهی بنشینند و رخسار خالق را در سیمای مخلوق نظاره گر باشند.
راه سعادت انسان مسیری است که میدان سخت انتخاب و اختیارآگاهانه میگذرد. ایمان، گوهری است که در کوران داغ بلایا و امتحانات الهی جلا داده میشود. خداوند امتحان و آزمایش را یکی از سنّتهای لایتغیر خویش شمرده است که هر شخص مؤمنی باید خود را آمادهی مواجه با آن سازد.[33] امّا این امتحان و آزمون محتاج به وسیلهی آزمایش است. خداوند درقرآن کریم، ترس، گرسنگی و ضیق معیشت، کاستی در مال و ثروت، از دست دادن نزدیکان و دوستان را از موارد ابتلا و آزمایش معرّفی کرده است[34] امّا این همه را تنها در این دنیا میتوان یافت و تنها این عالم است که قابلیّت چنین اموری را دارد چراکه عوالم غیر مادّی دیگر از همهی نقایص فوق بری و منزّهند. از اینرو اگر بنا باشد صحنهی آزمایش و ابتلائی برپا شود لاجرم باید در این دنیا باشد و اگر فردی بخواهد با پشت سر گذاشتن امتحانات الهی به بالاترین مراتب قرب برسد، چارهای ندارد تار در این دنیا قدم نهد و اگر سوداگری بر آن باشد تا بیشترین سود را برای خود فراهم کند، چارهای نیست تا در این تجارتگاه به تجارت بپردازد. از همین روست که خداوند هدف خلقت این دنیای مادّی و آراستن وی را فراهم آوردن زمینهای برای امتحان و ابتلای آدمی معرّفی کرده است: « در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند»[35]
بی شک مشاهدهی تجارب دیگران و راهی که دیگران آنرا در زندگی خویش پیمودهاند در انتخاب مسیر و یافتن طریق هدایت، بسیار مؤثر است. چه بسا آزمودن یک شیوهی زندگی احتیاج به زیستن به درازای یک عمر دارد تا انسان از پیامدها و آثار آن وی مطلّع شود، ولی وقتی هر کسی تنها فرصت یکبار زیستن دراین عالم را دارد، امکان چنین تجربهای نخواهد بود. در این میان آنچه این کمبود و کاستی را جبران میکند، مطالعهی سرگذشت کسانی است که قبل از ما دراین دنیا زندگی کردهاند و تجارت مثبت و یا زیانباری را پشت سر گذاشتهاند. دنیا این فرصت مغتنم را برای انسان فراهم میآورد تا از سرگذشت دیگران عبرت و پند گیرد و به عواقب و تبعات اعمال و رفتار خود آگهی یابد و آنرا سرلوحهی زندگی و زیست خود دراین جهان قرار دهد. این ویژگی دنیا، امکان چندبار زیستن و داشتن تجارت مختلف را برای ما فراهم میآورد و قدرت انتخاب شیوهی صحیح زیستن را بالا میبرد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: « آيا در زمين سیر نکردهاند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بودهاند بنگرند و قطعا سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كردهاند بهتر است آيا نمىانديشيد»[36] از همین روست که حضرت امیر(ع) با اشاره به وجود این قابلیّت بزرگ در دنیا، شخص مؤمن را به پندآموزی از دنیا دعوت میکنند و فرمایند: «انّما ینظر المؤمن الی الدنیا بعین الأعتیار»[37] یعنی مؤمن با چشم عبرت بین به این دنیا مینگرد.
در نتیجهی این تحقق روشن شد که در بین پیروان ادیان ابراهیمی نگرشهای متفاوتی نسبت به مقولهی دنیا وجود دارد. در یهودیّت به علّت کم رنگ بودن معاد و زندگی اخروی و نیز اندیشهی یهودی برتری، گرایش شدیدی به دنیا مشاهده میشود و این مسئله بنیاسرائیل و تابعین آنها در قرون حاضر را به مردمانی دنیاپرست تبدیل کرده است. در مسیحیّت به یمن تعالیم عملی و رفتاری حضرت عیسی که اناجیل از آنها گزارش دادهاند دو رویکرد متفاوت نسبت به دنیا شکل گرفت. گروهی با انزواطلبی و رهبانیّت گزینی، دینا را مذموم شمرده و لازمهی در خدمت در آمدن خداوند را دوری هر بیشتر از دنیا و عزلت گزینی دانستند و گروه دیگر بر آن شدند تا بر ارزشمند دانستن دنیا، تعالیم کتاب مقدّس را با آن هماهنگ سازند و به نحوی بین دین و دنیا جمع کنند. در این میان اسلام با دیدی همه جانبهنگرانه، با روشن ساختن دقیق مصداق دنیای مذموم و با شمردن مضرّات و خسارت غرق شدن در لذّات و آمال دنیوی، مسلمانان را از مغرور شدن به آن و غفلت از یاد خدا برحذر داشت ولی در ضمن رهبانیّت مسیحی را نفی کرد و بهرهمندی معقول و مشروع از نعمات و مواهب دنیوی را تجویز نمود.
[2] - طباره، عفیف عبدالفتاح، یهود از نظر قرآن، ترجمهی علی منتظمی، قم: انتشارات بعثت، ص 87
[3] . تثنيه 16:8.
[4] - ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمهی احمد آرام، پاشائی و امیر حسین آریانپور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ:3، 1370. ج1، ص399
[5] - همان، ص 90
[6] - ممتحنه/ 13، ترجمهی فولادوند
[7] . تثنیه 7: 6-7 همچنین مزامیر 135: 4 /اشعیا 14: 1 / حزقيال 20: 5/ عاموس 3: 2.
[8] - Gentiles
[9] - حسینی شیرازی، محمد، دنیا بازیچهی یهود، قم: بینش آزادگان، 1423ق، ص126
[10] - بقره/ 74
[11] - یهود از نظر قرآن، ص161
[12] - رحمتی، محمد رضا، نقد و نگرش بر تلمود، قم:انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1369، ص 67- 70
[13] - همان، ص 24
[14] - نساء/ 154
[15] - بقره/ 79
[16] - بقره/ 96
[17] - بقره/ 61
[18] - بقره/ 61
[19] بقره/ 86- 97
[20] - ویور، مری جو، درآمدی به مسیحیّت، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381، ص341
[21] - متی،19: 24
[22] - لوقا، 6: 20
[23] - همان، ص 343
[24] - همان ، ص345
[25] - همان، 346- 347
[26] - حجتی کرمانی، محمد جواد، در پیرامون مسیحیّت، تهران: موسسسهی مطبوعاتی اسلامی، ص 42
[27] - درآمدی به مسیحیّت، ص 353- 356
[28] - همان
[29] - حدید/ 20
[30] - نهج البلاغه، ج4، ص 17
[31] - نهج ا لبلاغه، خطبهی 3
[32] - نهج البلاغه، حکمت 131
[33] - عنکبوت/ 2
[34]- «ولنبلونکم بشیئ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین» بقره/ 155
[35] - کهف/ 7
[36] - یوسف/ 109
[37] - مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت: لبنان، 1457ق. ج 22، ص 431
فهرست منابع و مراجع
1- قرآن کریم، ترجمهی فولادوند
2- نهج البلاغه
3- کتاب مقدّس
4- مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت: لبنان، 1457ق
5- طباره، عفیف عبدالفتاح، یهود از نظر قرآن، ترجمهی علی منتظمی، قم: انتشارات بعثت
6- حسینی شیرازی، محمد، دنیا بازیچهی یهود، قم: بینش آزادگان، 1423ق
7- رحمتی، محمد رضا، نقد و نگرش بر تلمود، قم:انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1369،
8- ویور، مری جو، درآمدی به مسیحیّت، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381.
9- حجتی کرمانی، محمد جواد، در پیرامون مسیحیّت، تهران: موسسسهی مطبوعاتی اسلامی
10- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمهی احمد آرام، پاشائی و امیر حسین آریانپور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ:3، 1370.