نگاه ادیان ابراهیمی به دنیا

رباب فاطمه


چکیده:

طرح مسئله

بخش اوّل: یهودیان و دنیا

1- یهودیّت و حبّ دنیا

2- عوامل دنیادوستی و مال اندوزی در یهودیّت

الف) کمرنگ بودن معاد در دین یهود

ب) اندیشه‌ی یهودیّت به منزله‌ی قوم برگزیده

3- پیامدهای شوم دنیاپرستی دربین یهود

الف) سنگدلی و قساوت قلب

ب)نیرنگ و نقض پیمان

ج) تحریفگری در دین

بخش دوّم: مسیحیان ودنیا

مسیحیّت در کشاکش دنیاطلبی و دنیاگریزی

الف) انزواطلبی و یا دنیاگریزی

ب) نگرشهای استیلاطلب

بخش سوم: اسلام و دنیا

1- اسلام دینی همهجانبه نگر

2- دنیای مذموم از دید اسلام

3- دنیای ممدوح از دید اسلام

الف) دنیا، دار صدق و تدّبر در آیات الهی

ب) دنیا، دار امتحان و متجر اولیای الهی

ج) دنیا، دار عبرت آموزی

نتیجه‌ی بحث

 

چکیده:   

حبّ دنیا و جمع آوری مال و ثروت اندوزی یکی از ویژگی­های بارز قوم یهود و بنی اسرائیل از همان ابتدا تا عصر حاضر است. از جمله علل این امر می­توان به کمرنگ بودن معاد در یهودیّت و نیز وجود اندیشه‌ی باطل برگزیده بودن قوم یهود اشاره کرد. این مسئله تبعات و پیامدهای شومی را برای این قوم به همراه داشته است که از جمله‌ی آنها قساوت قلب، پیمان­شکنی و تحریف­گری دین می­باشد. امّا در مسیحیّت از دیرباز کشمکشی بین آموزه­های کتاب مقدسی و اقتضائات زندگی بشری وجود داشته است و در نتیجه‌ی آن دو گرایش عمده‌ی انزواطلب­ها با رویکرد رهبانی­گری و استیلا طلب­ها شکل گرفته است. استیلاطلب­ها سعی دارند تا بین ارزش­های دنیوی و تعالیم کتاب مقدّسی جمع کرده و ارزش­های دنیوی را درسایه‌ی تعالیم دینی توجیه کنند. در این میان اسلام با همه­جانبه نگری نسبت به دنیا، ضمن تجویز بهره­مندی مشروع و معقول از نعمات و لذّات دنیوی، دنیاپرستی و صرف همه‌ی توجه و توان در جهت آمال دنیوی، را لغرش­گاهی بزرگ و مادر همه‌ی خطایا شمرده و غرق شدن در آنها را موجب غفلت از یاد خدا و جهان آخرت معرّفی کرده است.

طرح مسئله

دنیا و بهره­مندی از تمتّعات دنیوی از دیرباز مورد بحث مکاتب اخلاقی و ادیان توحیدی بوده است. لذّات دنیوی که همانند زینتی حیات دنیوی را آراسته و زندگی در آنرا مطلوب­ ساخته است در صورت پرداختن بی و حدّ و حصر به آنها منشأ بسیاری از رذائل اخلاقی شده و همانند سدّی مانع از سعادت و کمال شایسته‌ی انسانی می­شود. امّا رویکرد مکاتب به این امر غالباً از افراط وتفریط خالی نبوده و تلقیّات نسبت به آن در ادیان و مکاتب مختلف بسیار متفاوت است. گروهی از مکاتب اخلاقی، نظام خود را بر اساس لذّت بنا نهاده­ و بهره­مندی حداکثری از لذّات دنیوی را معیار ارزش دانسته­اند و از سویی دیگر برخی به طور کلّی دنیا و لذّات آن را مانع از سعادت اخلاقی و کمال انسانی دانسته­اند و برگزیدن راه رهبانیّت و دنیاگریزی را تنها شرط وصول به مقامات والائی انسانی قلمداد کرده­اند. در این میان دین اسلام با اتّخاذ دیدی همه­جانبه­نگرانه، ابتدا تصویر روشنی از دنیا ارائه داده است و آنگاه با مطرح کردن دنیای ممدوح و مذموم، انسان را به تلاش در دنیا و بهره­مندی از نعمات و مواهب آن به همراه مغرور نشدن به آن و عدم غفلت از مبدأ و معاد دعوت کرده است. در این نوشتار در ابتدا به  بررسی دیدگاه یهودیان و مسیحیان در مورد دنیا می­پردازیم و آنگاه، نگاهی اجمالی به دیدگاه اسلام در این زمینه خواهیم افکند.

 ذکر این نکته نیز ضروری است که به عقیده‌ی ما مسلمانان آنچه در حال حاضر و در طول تاریخ ادیان به عنوان یهودیّت و مسیحیّت رایج بوده و هست، چیزی غیر از دین و آئینی است که خداوند بر موسی و عیسی علیهم­السلام نازل کرده است. لذا آنچه در اینجا نقل می­شود و مورد استناد است، همان تعالیمی است که هم اکنون مبنای عمل این دو دین بزرگ بوده و سنّت و سیره  پیروان آنها را در طول تاریخ شکل داده است. و الا در حقیقت امر از آنجاکه حقیقت و گوهر ادیان مشترک است، تفاوت و اختلافی نیز از این نقطه نظر بین آنها وجود نخواهد داشت.

بخش اوّل: یهودیان و دنیا

1- یهودیّت و حبّ دنیا

حبّ دنیا و جمع آوری مال و ثروت اندوزی یکی از ویژگی­های بارز قوم یهود و بنی اسرائیل از همان ابتدا تا عصر حاضر است. خداوند در مورد حرص و ولع یهودیان به زندگی دنیا می­فرماید: « و آنان را مسلماً آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريص‏تر] از كسانى كه شرك مى‏ورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مى‏كنند بيناست»[1]

این مسئله به قدری در قوم یهود رواج داشت که  عیسی مسیح(ع) که خداوند او را برای هدایت بنی اسرائیل فرستاد، ایشان را مورد خطاب قرار داده، فرمودند: « لا تعبدوا ربّین؛ الله و المال»[2] یعنی دو خدا را نپرستید؛ یکی الله ودیگری پول را. در عصر کنونی نیز بسیاری از بنگاه­های بزرگ تجاری و سهم عظیمی از تجارت جهانی ونیز تملّک بسیاری از رسانه­های بزرگ خبری و به طور کلی منابع ثروت دنیا در اختیار بزرگترین سرمایه­داران یهود و صهیونیست قرار دارد.

امّا آنچه در اینجا مهم است بررسی علل و عوامل این نوع گرایش و نحوه‌ی نگرش به دنیا در یهودیّت است که در ذیل به برخی ازآنها اشاره می­کنیم.

2- عوامل دنیادوستی و مال اندوزی در یهودیّت

الف) کمرنگ بودن معاد در دین یهود

اعتقاد یهود به آخرت عمدتاً بر مبنای تعالیمی است که در تلمود آمده است. این در حالی است که در هیچ جای عهد قدیم  و تورات در مورد معاد صحبتی به میان نیامده است و آنچه وجود دارد تنها اشاراتی است که به هیچ وجه دید روشنی به انسان در مورد سرای آخرت و زندگی اخروی نمی­دهد و عموماً این فقرات در فرهنگ یهودی به آخرت دنیوی تعبیر شده است مانند: «او شما را در تنگنا قرارد داد و آزمایش کرد تا در آخرت به شما برکت دهد.»[3]

یاد نکردن از جهان دیگر در کتب عهد قدیم، مسئله ایست که به ضعف عقیده‌ی یهود منجر می­شود و بر اساس این تزلزل عقیده، دو فرقه‌ی محوری فریسیان و  صدوقیان در یهودیّت شکل گرفت. فریسیان  به روز قیامت اعتقاد دارند امّا صدوقیان، منکر برانگیخته شدن مردگان و روز قیامت می­باشند.

ویل دورانت می­نویسد: «عبرانیان نسبت به اموراین جهان اهتمام فراوانی داشتند، چه، از آن سبب که در دیانت یهودی قدیم، بهشتی وجود نداشت لازم بود که پاداش فضیلت و نیکوکاری در همین جهان داده شود، یا اصلاً در برابر آن پاداشی نباشد»[4].

این طرز تفکّر یعنی باطل دانستن جهان دیگر که نیکوکار را پاداش می­دهد و بدکردار را عقاب می­کند، دنیا را در نزد ایشان کعبه‌ی آمال کرده است و باعث شده است تا اینها به خاطر لذّت های مادّی و جسمی دنیا زندگی کنند و این همان مسئله ایست که یهود را بیش از هر چیز قومی مادّی و جمع کننده‌ی مال از راه­های مختلف قلمداد می­کند.[5]

قرآن کریم نیز با صحّه گذاشتن بر این پدیده‌ی شوم در میان قوم یهود در آیاتی چند پرده از این حقیقت برداشته است. خداوند در سوره‌ی ممتحنه می­فرماید: « اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده به دوستى مگيريد آنها واقعا از آخرت سلب اميد كرده‏اند همان گونه كه كافران اهل گور قطع اميد نموده‏اند»[6]

ب) اندیشه‌ی یهودیّت به منزله‌ی قوم برگزیده

شاید یکی از عللی که یهودیان را به جمع آوری مال و تلاش در جهت استیلای هر چه بیشتر بر منابع ثروت جهانی، ترغیب کرده است، این مسئله است که ایشان خویش را قوم برگزیده خداوند بر روی زمین و سرآمد همه‌ی اقوام و ملل می­دانند. این اندیشه، این حق را به آنها داده است که هر بیشتر زمینه‌ی استیلای خود بر سایر ملل و مذاهب را فراهم آورند و در این راستا به جمع آوری هر بیشتر ثروت به عنوان بهترین وسیله در راه تحقّق این هدف بپردازند. اساساً در یهودیّت مسئله‌ی قومیّت با هویّت دینی پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد. بنی اسرائیل، یهودیّت را تنها از آن قوم خود می­دانند د و از همین رو خود را قوم برگزیده‌ی خدا قلمداد می­کنند. این مسئله ایست که در فقراتی از عهد قدیم نیز به آن اشاره شده است از جمله این عبارت که:  «زیرا که تو برای یهوه خدایت قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است تا از  جمیع قوم‌هایی که بر روی زمین هستند قوم مخصوص برای خود او باشی. خداوند شما را نه چون کثیرترین قوم بودید بلکه از آن رو که قلیل‌ترین قوم بودید برگزید.»[7]

از آثار شوم این تفکّراین است که ایشان مردم جهان را به دو دسته‌ی یهودی و گوییم[8] تقسیم کرده­اند و خود را به هیچ وجه در مقابل آنها مسئول نمی­دانند و لذا هر گونه رفتار را در مورد آنها از سوی خود روا می­شمارند. از همین روست که در تلمود، این سنّت شفاهی یهود، آمده است: «غیر یهودی هرچند صالح و نیکوکار باشد، باید به قتل برسد و کشتن بیگانه مانند قربانی کردن در راه خدا است» [9]

3- پیامدهای شوم دنیاپرستی دربین یهود

الف) سنگدلی و قساوت قلب

بدون شک یکی از پیامدهای سوء غرق شدن در آمال و لذّات دنیوی، قساوت قلب و سنگدلی است. گرایش بیش از حدّ به دنیا، دل انسان را در مقابل شنیدن حرف حق مقاوم می­سازد و احساسات پاک انسانی را تحت الشعاع قرار می­دهد به نحوی که دیگر هیچ فریاد خیرخواهانه­ای و هیج آه مظلومانه­ای  انسان را تحت تأثیر قرار نمی­دهد. دقیقاً همانند سنگی که در مقابل وقایع پیرامون خود منجمد و بدون تغییراست و هیچ چیز نمی­تواند او را دگرگون سازد.

قرآن کریم با مخاطب قرار دادن بنی اسرائیل، آنها را واجد این صفت زشت انسانی معرّفی کرده و قلوب آنها را چون سنگی دانسته است که هیچ شکافی در آن ایجاد نمی­شود: «سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سخت‏تر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون مى‏زند و پاره‏اى از آنها مى‏شكافد و آب از آن خارج مى‏شود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مى‏ريزد و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست»[10]

«دلهای بنی اسرائیل در اثر  قساوت، خاصیّت تأثیرپذیری و انفعال خود را از دست داده بود و اندرزها و موعظه­ها و عبرت­ها و سخنان آسمانی قادر به نفوذ در زوایای تاریک آن دلها نبود. لذا بدین سبب از قلّه­های عالی انسانی به سراشیب پست جمادی و بلکه پائین تر از آن سقوط کرده و در وادی گمراهی و ناپاکی فرو افتادند.»[11]ظلم و ستمی که ادوار تاریخ از قوم یهود به ثبت رسانده است و قتل و غارت بی­رحمانه­ای که از همان ابتدا تا عصر کنونی در بخشی از یهودیّت و عمدتاً در شاخه‌ی صیهونیسم مشاهده می­شود، ناشی از همین سنگدلی و قساوت قلبی است حبّ دنیا بر دلهای آنها حاکم کرده است. دکتر گوستاولو بون فیلسوف و تاریخ نویس فرانسوی می­گوید:

«تاریخ اندوهبار یهود جز داستانی از ارتکاب زشتیها و جنایات نیست و این مسئله از ارّه ارّه کردن اسیران بطور زنده زنده و یا بریان کردن آنان کردن آنها در تنورها، به طعمه انداختن ملکه­ها در برابرسگان و بالاخره سربریدن افراد بشری از مردان و زنان و پیرمردان و جوانان شهرها روشن و آشکار می­گردد.»[12]

ب)نیرنگ و نقض پیمان

این دو صفت غیر انسانی در طول تاریخ همچون دو عصای محکمی بوده که همیشه یهود در کارهای خود بر آنها تکیه زده است[13]. زمانیکه دنیا هدف نهایی شد و تلاش در جهت بهرمندی هر بیشر از آن وجهه‌ی همّت انسان گشت، طبیعی است که هر وسیله­ای برای رسیدن به این هدف موجّه می­شود و حتّی اگر در مواقعی نیاز به نیرنگ و فریب و نقض پیمان نیز شد، هیچ امری نمی­تواند مانع از  آن شود. خداوند چگونگی پیمان­گرفتن خدا از بنی­اسرائیل مبنی بر اطاعت از وی بیان می­کند و آنگاه به پیمان شکنی و عدم تعهّد ایشان در مقابل این پیمان خبر می­دهد: «فبما نقضهم و کفرهم بآیات الله...»[14]

ج) تحریف­گری در دین

یکی از اقداماتی که برخی از یهود به ویژه علمایشان برای رسیدن به خواسته­هایشان به  آن متوسّل می­شدند این بود که برای به دست آوردن منافع مادّی ودنیوی، مطالبی را از پیش خود می­نوشتند و به نام تورات به خورد مردم می­دادند. خداوند متعال در مقام مذمّت اینان می­فرماید: « پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏شده‏اى] با دستهاى خود مى‏نويسند سپس مى‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى‏آورند»[15]

علاوه بر موارد فوق، صفات رذیله‌ی دیگری نیز در کتب مقدّس و در تاریخ ادیان به بنی­اسرائیل نسبت داده شده است که همگی ریشه در مادر خطیئه­ها یعنی حبّ دنبا و دنیاپرستی دارد. از جمله‌ی آنها می­توان به رباخواری[16]، شکم­پرستی[17]، کشتن انبیاء[18]، بت­پرستی[19] اشاره کرد.

بخش دوّم: مسیحیان ودنیا

مسیحیّت در کشاکش دنیاطلبی و دنیاگریزی

مسیحیّت از دیرباز در کشمکشی بین آموزه­های کتاب مقدسی و اقتضائات زندگی بشری گرفتار بوده است[20]. از همان قرون اوّل، اناجیل با تکیه بر تعالیم و سیره‌ی حضرت عیسی(ع)، مسیحیان را به کنارگیری از دنیا و رهبانیّت دعوت می­کردند. عیسی(ع) به حواریون می­فرمود: «و باز به شما می­گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسان­تراز ورود شخص دولتمند به سلطنت خداست»[21]. در جائی دیگر، در انجیل لوقا به حال فقیران غبطه می­خورد و می­گوید:  «خوشا به حال مسکینان»[22] امّا از سوی دیگر، پیشرفت محیّر العقول صنعت و تکونولوژی  به ویژه بعد از رنسانس، چشمان مسیحیان را خیره کرد و دلهای ایشان را به سمت بهرهمندی هر بیشتر از مظاهر دنیوی و جلوه­های حیات بشری متمایل ساخت. در این گیرودار، دو گرایش عمده در مسیحیّت متولّد شد. گروهی که به «انزوا طلب­ها» شهرت یافتند و سعی برآن داشتند تا با پابندی به آموزه­های کتاب مقدّسی، دنیا را امری مذموم و درخور عزلت­گزینی معرّفی کنند ودر عین استفاده ازآن، هیچگاه روی خوش به آن نشان ندهند و دسته‌ی دیگر که به «استیلاطلب­ها» معروفند،  بر آن شدند تا با تحسین کامل مال و ثروت و ارزشمندخواندنش، وجه جمعی بین آن و تعالیم عیسوی بیابند. در ذیل گزارش مختصری از این دو گرایش عمده خواهد آمد.

الف) انزواطلبی و یا دنیاگریزی

افرادی که دارای چنین گرایشی در مسیحیّت هستند  خود را به دور از دنیا و یا کاملاً در مقابله با ارزشهای دنیا می­دانند و سعی می­کنند تا حتی الأمکان ارتباط کمتری با آن برقرار کنند و معتقدند که زندگی دنیا در زندگی دینی آنها مداخله می­کند و می­تواند برآن تأثیر بگذارد.[23] این انزوا و کناره­گیری ممکن است به سه شکل محقق شود. در صورت اوّل شخص به طور کلی از جامعه فاصله می­گیرد و با رفتن به صوامعی که در دامنه‌ی کوه­ها و قله‌یها و به طور کلی در مکان­هایی که دور از اجتماع قرار دارند به زندگی راهبانه می­نشیند که اصطلاحاً به آن انزواطلبی فیزیکی یا جسمانی گفته می­شود.

در  صورت دیگر فرد بدون اینکه ازجامعه جدا شود، فرهنگ دینی خود را حفظ کرده و مغلوب فرهنگ دنیا زده‌ی حاکم بر جامعه نمی­شود. در این قسم برای جهان نظم خاصّی تعریف می­شود که رشد تکنولوژی و دستاوردهای جدید بشر قادر نیست تا در آن خلل و نقص وارد کند؛ آنرا کند کند و یا آنرا تسریع بخشد.

فرقه‌ی آمیش فرقه­ای با این نوع گرایشند. آمیش­ها قبول ندارند که بخشی از جامعه‌ی عمومی(دنیا) باشند و به طور کلی هماهنگی با ارزش­های فرهنگی مسلّط بر جامعه و یا قبول وسائل رفاهی دنیای جدید را منکرند. آنان رانندگی نمی­کنند بلکه اسب و درشکه سوار می­شوند. همچنین از نیروی الکتریسته نیز بهره نمی­برند مگر در جاهایی که اسقف­های آمیش آنرا بپذیرد. ارزش­های دنیوی را به خودی خود نمی­پذیرند و رسوم دینی و فرهنگی آنان نظیر سبک زندگی، الگوهای عبارت، زبان و لباس پوشیدن در طول قرن­ها ثابت مانده است.[24]

شکل سوّم از گرایش انزاطلبانه  به انزواطلبی روانشناختی معروف است. صاحبان این گرایش در دنیا زندگی می­کنند امّا به لحاظ ذهنی ورفتاری از آن دورند. این گرایش با تجدّد خصومتی ندارد ولی دنیای خود را به گونه­ای می­سازد که نوعی انزوطلبی روانشناختی از آن هویداست. اکثر افراد با این گرایش، نگرش بدبینانه­ای نسبت به دنیا دارند و آن را به سبب وجود مشروبات الکلی، مواد مخدّر و مسائل جنسی، محل پلید و محل گمراهی قلمداد می­کنند.

فرقه­های هزاره­گرا را می­توان از این دسته شمرد. اینان بیشتر زندگی خود را به کار در خارج از خانه که شامل حضور در مجامع، مطالعه‌ی کتاب مقدّس، انجام امور کلیسائی و اقدامات تبلیغی متنوّع است، می­گذرانند. دوستان و خانواده‌ی آنان، همان اعضای کلیساها هستند و دغدغه­های دینی­شان، تعیین کننده‌ی بیشترین علائق و مطالعات آنان است. غالباً تلویزیون و سینما در نظرشان اهمیّتی ندارد و نوشیدن مشروب و سیگار و رقص در نزد آنها ممنوع است. آنان مشتاقانه منتظر پایان جهانند و حوادث سیاسی و رویدادهای دنیوی را به نحو پیشگویانه­ای، جزئی از نقشه‌ی خدا تفسیر می­کنند. آنان یک صحنه‌ی آخر الزمانی از کتاب مقدّس، مخصوصاً از بعضی باب­های کتاب دانیال و مکاشفه‌ی یوحنا، گلچین می­کنند.[25]

ب) نگرش­های استیلاطلب

در نگرش استیلاطلبانه به دنیا سعی می­شود تا ارزش­های دنیوی رنگی دینی به خود بگیرد و از طریق آموزه­های دینی توجیه شوند. این نگرش دارای دو شاخه‌ی عمده است. استیلای سیاسی و اسیتلای مادی.

در استیلای سیاسی، گروه­هایی که موافق آنند، معمولاً می­خواهند بخشی از حکومت و جامعه را با تفاسیر دینی خاص خود، هماهنگ کنند؛ آنان امیدوارند که موضع دینی را با موضع سیاسی پیوند دهند و این دو را به عنوان یک موضع واحد(معمولاً دینی) پیگیری کنند.[26]

در استیلای مالی سعی بر آن است تا پول و ثروت از آن جهت که برای کنترل و اداره‌ی جامعه به کار می­آید و بسیار مفیداست، ارزشمند تلّقی شود. این دیدگاه برای رفع تعارض بین این بینش و سنّت شفاهی و رفتاری عیسی که نفی ثروت و دعوت به فقیرانه زیستن را توصیه می­کرد، از در توجیه وارد شده و این موارد رابه معنای عدم دلبستگی به دنیا و نه نفی کلی دنیا معنی کرد. به طور مثال در اناجیل همنوا مرد ثروتمندی را می­بینیم که می­خواست پیرو عیسی شود. او همه‌ی دستورات را مراعات می­کرد و متحیّر ماند که چه کار دیگری را انجام دهد. عیسی به وی گفت که همه‌ی دارائی خود را بفروشد و به فقراء انفاق کند و آنگاه به دنبال او برود. در این هنگام او این مسئله را نپذیرفت و دور شد. ناتوانی یا نخواستن او در انجام خواسته‌ی عیسی الهام بخش این سخن عیسی شد که «گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسان­تراز ورود شخص ثرروتمند به سلطنت خداست». معنای لغوی و ظاهری این کلام چنین است که ثروتمند بودن خطرناک و انسان را از سلطنت خدا باز می­دارد. امّا این کلام می­تواند معنای دیگری نیز داشته باشد و آن اینکه خود را از دلبستن به دنیا رها کنید. در نتیجه آنچه مفاد این کلام عیسی است این است که می­توان ثروتمند بود امّا دلبستگی به ثروت نداشت.[27]

همچنین در مورد مسئله‌ی فقر که عیسی به آن مباهات کرده بود، مسیحیّت آمریکا در سده­های نوزدهم و بیستم دو رویکرد کاملاً متفاوت نسبت به آن اتّخاذ کرد. در یکی از این رویکرد، ثروت نه تنها امر مکروه و ناپسندی شمرده نشد بلکه بعضی از مسیحیان، غنا و دارائی را نشانه‌ی توجّه خدا دانستند و سلطنت خدا را سلطنت ثروت تلقی کردند. بر اساس این دیدگاه، مسیحیان ثروتمند ثروت زیاد خود را نشانه‌ی تأیید به واسطه‌ی مشیّت الهی دانستند. از این منظر رفاه نشانه‌ی نجات است نه مذموم و امری نکوهیده.[28]

بخش سوم: اسلام و دنیا

1- اسلام دینی همه­جانبه نگر

دید اسلام نسبت به دنیا یک دید همه­جانبه­نگرانه است. اسلام برخلاف بسیاری از ادیان و مکاتب که یا به کلی زبان به هجو و شتم دنیا گشوده­اند و یا آنرا منتهای مقصود خود قرار داده­اند، دنیا را امری دوپهلو دانسته و لذا با دو لسان در مورد دنبا سخن گفته است. از سویی آنرا مزرعه‌ی آخرت و تجارتگاه اولیاء خدا دانسته و از سوئی دیگر از آن به عنوان دار غرور و فریب یاد کرده و دوست داشتن آنرا رأس همه‌ی خطئیه­ها معرّفی کرده است.

با رجوع به منابع دینی اعم از قرآن کریم و روایات، می­توان دریافت که دنیا در متون دینی بر دو  قسم است: دنیای مذموم و دنیای ممدوح. ملاک و شاخصه‌ی کلی در تمایز این دو قسم از دنیا، غفلت از یاد خدا و بازماندن از هدفی است که انسان به خاطر آن پا در  این دنیا گذاشته است. در حقیقت مفهوم دنیای مذموم زمانی شکل می­گیرد که انسان فریب دنیا را خورده و چنان غرق در لذات آن و مشغول به زرق و برق آن گردد که از اندیشه و تفکر در مبدأ و معاد باز ماند. از سوی دیگر تأمّل در شگفیتهای آفرینش، عبرت­آموزی از سرگذشت اقوام و ملل گذشته و استفاده از فرصت­های موجود در آن جهت خودسازی، همگی امورپسندیده­ای هستند که می­توانند زمینه­ساز سعادت اخروی در دو جهان گردد و از این منظر، دنیا نه تنها مذموم نیست بلکه وسیله­ای خواهد بود در جهت کمال و سعادت انسانی و لذا امر کاملاً ممدوحی خواهد شد. از اینرو برای مواجه صحیح با دنیا و فریب نخوردن از وی لازم است تا دنیا را خوب بشناسیم و با صفات و ویژگی­های آن آشنا شویم.

2- دنیای مذموم از دید اسلام

خداوند در سوره‌ی حدید توصیف جامعی از دنیای مذموم و احوال مردم در این دنیا ارائه داده است. خداوند می­فرماید: «بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست»[29].

خداوند کریم در این آیه‌ی زندگی دنیا را در پنج امر خلاصه کرده است. بازی، سرگرمی تجمّل­پرستی، فخرفروشی و زیاده­خواهی در مال و فرزند. نکته‌ی جالب و در خور توجّه در این آیه، چینش این چهار امر بر اساس چهار دوره‌ی از حیات آدمی در این دنیا است.

دوره‌ی اوّل دوره‌ی کودکی است که به بازی­های کودکانه سپری می­شود. بعد از آن دوره‌ی نوجوانی است که انسان از بازی­های ساده و بچگانه به سرگرمی­های جذّاب و تخیّلی روی می­آورد. بعد از آن نوبت به مرحله‌ی جوانی که مرحله‌ی شور و عشق و تجمّل پرستی و مدپرستی است، می­رسد. جوان در این دوره به زینت و آراستن ظاهری، دربرکردن لباس­های فاخر و جلوه­های چشم­گیر بیش از هر چیز اهمیّت می­دهد. دوره‌ی بعد دوران میانسالی است که از چهل سالگی به بعد شروع می­شود در این دوره دیگر ظواهر و زینت ظاهری همانند قبل مد نظر انسان نیست بلکه آنچه مد نظر است، جاه و مقام و فخرفروشی نسبت به همنوعان است و بالاخره در مرحله‌ی آخر یعنی در مرحله‌ی کهولت و بعد از بازنشستگی از فعالیّت­های اجتماعی، انسان مال و ثروت و حسب و نسب روی می­آورد و آنرا تکیّه­گاه خود قرار می­دهد. در این مرحله بر خلاف انتظار، انسان بیش از پیش به جمع آوری مال و تکاثر در ثروت  می­پردازد و به فرزندان و ذریه‌ی خود می­بالد.

این آیه گزارش مختصری از سرگذشت انسان در این دنیا است. حال اگر زندگی انسان در این دنیا به همین امور ختم شود و تمام عمر به لهو و لعب و فخرروشی به دیگران و جمع­آوری ثروت خلاصه شود و در ورای این امور هدف متعالی­تری دنبال نشود، این دنیا امری فریب­دهنده و بسیار مذموم است که پرداختن به آن جز خسران و نابودی چیزی به دنبال نخواهد داشت. همین دنیا است که حضرت امیر(ع) آنرا سه طلاقه کرد[30] و آنرا درنزد خود، از آب بینی بز، بی ارزشتر دانست[31].

3- دنیای ممدوح از دید اسلام

روزی شخص در نزد حضرت امیر عليه­آلاف تحية و الثناء شروع به مذمّت دنیا کرد. حضرت وی را شخصی دنیازده و مغرور به دنیا یافت و با نکوهش و سرزنش وی، مشکل اصلی را خود فرد دانست که با دلبتستتن به دنیا، فریب او را خورده است و آنگاه به تعدادی از محسّنات دنیا اشاره کرد. حضرت فرمودند: « دنیا برای کسی که او را راستگو انگاشت، خانه‌ی راستی و صدق است و برای کسی که آنرا شناخت و باور داشت، خانه‌ی عافیت است و برای کسی که از آن توشته برداشت، خانه‌ی بی­نیازی است و برای کسی که از آن پند آموخت، خانه‌ی پندآموزی است. دنیا مسجد محبّان خدا، نمازگاه فرشتگان او، محل نزول وحی الهی و تجارت خانه‌ی اولیای خداست. آنان در اینجا رحمت خدا را به دست می­آورند و بهشت را سود خود قرار می­دهند.»[32]

در این کلام گهربار، به چند ویژگی از دنیا اشاره شده است که در صورت توجّه به آنها، دنیا نه تنها مذموم بلکه امر کاملاً پسندیده­ای خواهد شد. در زیر به چند مورد از آنها اشاره می­کنیم:

الف) دنیا، دار صدق و تدّبر در آیات الهی

سراسر این عالم مملو از مخلوقات و پدیده­هایی است که به دست توانای خالق هستی، پا به عرصه‌ی وجود گذاشته­اند. پهنه‌ی عالم، از اعماق دریا تا اوج کهکشان­ها، صحنه‌ی زیبای هنرنمائی خالق آفرینش وتجلّیگاه علم و قدرت وی است. هر یک از موجودات هستی، از شعور و حکمت آفرینده‌ی خود حکایت دارد و با صدای بلند نغمه‌ی وحدانیت خالق خویش را می­سراید. از اینرو سیمای خالق را می­توان در آینه‌ی تمام نمای مخلوقاتش به نظاره نشست و حکایت دوست را از زبان تک تک موجودات عالم شنید. هر یک از موجودات آیینه‌ی تمام نمای خالق خویش است ودر این حکایت­گری هیچ دروغ و کذبی راه ندارد. انسان دورغ می­گوید ولی طبیعت هرگز.کلام انسان ممکن است حکایت از واقع نداشته باشد امّا کلام آفرینش به هیچ وجه. طبیعت سراپا صدق است و راستی و در حکایت از خالق خویش جز صداقت و واقع­نمایی، امر دیگری را لحاظ نمی­کند. این ویژگی بزرگ این امکان استثنائی را برای حق پویان و جویندگان طریق دوست محیّا می­سازد تا به تدبّر و نگرش در این آیات بی کران الهی بنشینند و رخسار خالق را در سیمای مخلوق نظاره گر باشند.

ب) دنیا، دار امتحان و متجر اولیای الهی

راه سعادت انسان مسیری است که میدان سخت انتخاب و اختیارآگاهانه می­گذرد. ایمان، گوهری است که در کوران داغ بلایا و امتحانات الهی جلا داده می­شود. خداوند امتحان و آزمایش را یکی از سنّت­های لایتغیر خویش شمرده است که هر شخص مؤمنی باید خود را آماده‌ی مواجه با آن سازد.[33] امّا این امتحان و آزمون محتاج به وسیله‌ی آزمایش است. خداوند درقرآن کریم، ترس، گرسنگی و ضیق معیشت، کاستی در مال و ثروت، از دست دادن نزدیکان و دوستان را از موارد ابتلا و آزمایش معرّفی کرده است[34] امّا این همه را تنها در این دنیا می­توان یافت و تنها این عالم است که قابلیّت چنین اموری را دارد چراکه عوالم غیر مادّی دیگر از همه‌ی نقایص فوق بری و منزّهند. از اینرو اگر بنا باشد صحنه‌ی آزمایش و ابتلائی برپا شود لاجرم باید در این دنیا باشد و اگر فردی بخواهد با پشت سر گذاشتن امتحانات الهی به بالاترین مراتب قرب برسد،  چاره­ای ندارد تار در این دنیا قدم نهد و اگر سوداگری بر آن باشد تا بیشترین سود را برای خود فراهم کند، چاره­ای نیست تا در این تجارتگاه به تجارت بپردازد. از همین روست که خداوند هدف خلقت این دنیای مادّی و آراستن وی را فراهم آوردن زمینه­ای برای امتحان و ابتلای آدمی معرّفی کرده است: « در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند»[35]

ج) دنیا، دار عبرت آموزی

بی شک مشاهده‌ی تجارب دیگران و راهی که دیگران آنرا در زندگی خویش پیموده­اند در انتخاب مسیر و یافتن طریق هدایت، بسیار مؤثر است. چه بسا آزمودن یک شیوه‌ی زندگی احتیاج به زیستن به درازای  یک عمر دارد تا انسان از پیامدها و آثار آن وی مطلّع شود، ولی وقتی هر کسی تنها فرصت یکبار زیستن دراین عالم را دارد، امکان چنین تجربه­ای نخواهد بود. در این میان  آنچه این کمبود و کاستی را جبران می­کند، مطالعه‌ی سرگذشت کسانی است که قبل از ما دراین دنیا زندگی کرده­اند و تجارت مثبت و یا زیانباری را پشت سر گذاشته­اند. دنیا این فرصت مغتنم را برای انسان فراهم می­آورد تا از سرگذشت دیگران عبرت و پند گیرد و به عواقب و تبعات اعمال و رفتار خود آگهی یابد و آنرا سرلوحه‌ی زندگی و زیست خود دراین جهان قرار دهد. این ویژگی دنیا، امکان چندبار زیستن و داشتن تجارت مختلف را برای ما فراهم می­آورد و قدرت انتخاب شیوه‌ی صحیح زیستن را بالا می­برد. خداوند در قرآن کریم می­فرماید: « آيا در زمين سیر نکرده­اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده‏اند بنگرند و قطعا سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده‏اند بهتر است آيا نمى‏انديشيد»[36] از همین روست که حضرت امیر(ع) با اشاره به وجود این قابلیّت بزرگ در دنیا، شخص مؤمن را به پندآموزی از دنیا دعوت می­کنند و فرمایند: «انّما ینظر المؤمن الی الدنیا بعین الأعتیار»[37] یعنی مؤمن با چشم عبرت بین به این دنیا می­نگرد.

نتیجه‌ی بحث

در نتیجه‌ی این تحقق روشن شد که در بین پیروان ادیان ابراهیمی نگرش­های متفاوتی نسبت به مقوله‌ی دنیا وجود دارد. در یهودیّت به علّت کم رنگ بودن معاد و زندگی اخروی و نیز اندیشه‌ی یهودی برتری، گرایش شدیدی به دنیا مشاهده می­شود و این مسئله بنی­اسرائیل و تابعین آنها در قرون حاضر را به مردمانی دنیاپرست تبدیل کرده است. در مسیحیّت به یمن تعالیم عملی و رفتاری حضرت عیسی که اناجیل از آنها گزارش داده­اند دو رویکرد متفاوت نسبت به دنیا شکل گرفت. گروهی با انزواطلبی و رهبانیّت گزینی، دینا را مذموم شمرده و لازمه‌ی در خدمت در آمدن خداوند را دوری هر بیشتر از دنیا و عزلت گزینی دانستند و گروه دیگر بر آن شدند تا بر ارزشمند دانستن دنیا، تعالیم کتاب مقدّس را با آن هماهنگ سازند و به نحوی بین دین و دنیا جمع کنند. در این میان اسلام با دیدی همه جانبه­نگرانه، با روشن ساختن دقیق مصداق دنیای مذموم و با شمردن مضرّات و خسارت غرق شدن در لذّات و آمال دنیوی، مسلمانان را از مغرور شدن به آن و غفلت از یاد خدا برحذر داشت ولی در ضمن رهبانیّت مسیحی را نفی کرد و بهره­مندی معقول و مشروع از نعمات و مواهب دنیوی را تجویز نمود.

 



پاورقی

[1][1] - بقره/ 96

[2] - طباره، عفیف عبدالفتاح، یهود از نظر قرآن، ترجمه‌ی علی منتظمی، قم: انتشارات بعثت، ص 87

[3] . تثنيه 16:8.

[4] - ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه‌ی احمد آرام، پاشائی و امیر حسین آریانپور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ:3، 1370. ج1، ص399

[5] - همان، ص 90

[6] - ممتحنه/ 13، ترجمه‌ی فولادوند

[7] . تثنیه 7: 6-7 همچنین مزامیر 135: 4  /اشعیا 14: 1 / حزقيال 20: 5/ عاموس 3: 2.

[8] - Gentiles

[9] - حسینی شیرازی، محمد، دنیا بازیچه‌ی یهود، قم: بینش آزادگان، 1423ق، ص126

[10] - بقره/ 74

[11] -  یهود از نظر قرآن، ص161

[12] - رحمتی، محمد  رضا، نقد و نگرش بر تلمود، قم:انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1369، ص 67- 70

[13] - همان، ص 24

[14] - نساء/ 154

[15] -  بقره/ 79

[16] - بقره/ 96

[17] - بقره/ 61

[18] - بقره/ 61

[19] بقره/ 86- 97

[20] - ویور، مری جو، درآمدی به مسیحیّت، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان  و مذاهب، 1381، ص341

[21] - متی،19: 24

[22] - لوقا، 6: 20

[23] - همان، ص 343

[24] - همان ، ص345

[25] - همان، 346- 347

[26] - حجتی کرمانی، محمد جواد، در پیرامون مسیحیّت، تهران: موسسسه‌ی مطبوعاتی اسلامی، ص 42

[27] - درآمدی به مسیحیّت، ص 353- 356

[28] - همان

[29] - حدید/ 20

[30] - نهج البلاغه، ج4، ص 17

[31] - نهج ا لبلاغه، خطبه‌ی 3

[32] - نهج البلاغه، حکمت 131

[33] - عنکبوت/ 2

[34]- «ولنبلونکم بشیئ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین» بقره/ 155

[35] - کهف/ 7

[36] - یوسف/ 109

[37] - مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت: لبنان، 1457ق. ج 22، ص 431

فهرست منابع و مراجع

1- قرآن کریم، ترجمه‌ی فولادوند

2- نهج البلاغه

3- کتاب مقدّس

4-  مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت: لبنان، 1457ق

5- طباره، عفیف عبدالفتاح، یهود از نظر قرآن، ترجمه‌ی علی منتظمی، قم: انتشارات بعثت

6- حسینی شیرازی، محمد، دنیا بازیچه‌ی یهود، قم: بینش آزادگان، 1423ق

7- رحمتی، محمد  رضا، نقد و نگرش بر تلمود، قم:انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1369،

8- ویور، مری جو، درآمدی به مسیحیّت، حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان  و مذاهب، 1381.

9- حجتی کرمانی، محمد جواد، در پیرامون مسیحیّت، تهران: موسسسه‌ی مطبوعاتی اسلامی

10-  ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه‌ی احمد آرام، پاشائی و امیر حسین آریانپور، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ:3، 1370.