نگاهی به مشترکات و تفاوت‌های وجودی زن و مرد

و کارکردهای آنها

سیده ارم زهرا زیدی


چکیده

مقدمه

مفهوم شناسی

1- روح و روان

2- زن و مرد

انسان از دیدگاه قرآن و احادیث

انسان از دیدگاه روایات

مبانی شخصیت زن و مرد از دیدگاه اسلام

1- اشتراک در گوهر انسانیّت

2- دشمن مشترک

3-  بهرهمندی از کمال و سعادت مشترک

تفاوتهای روحی و روانی بین زنان و مردان

رمز تفاوتهای وجودی زن و مرد

تفاوت و تمایز‌های روحی و روانی

الف: تفاوتهای جسمانی

ب: تفاوتهای روحی و روانی

ثمرات و کارکرهای تفاوتهای وجودی زن و مرد

نتیجه

منابع

چکیده

خداوند زن مرد را از یک نفس واحده آفرید و کمالات و سعادت یکسانی را برای هر یک ترسیم فرمود. با این حال، خلقت و آفرنش انسان اقتضا می­کرد تا نوع انسانی به دو صنف زن و مرد، متنوّع گردد تا امکان زیست و دوام بقای آندو میسّر شود. بر این اساس زن و مرد علاوه بر اشتراک در اصل ذات و نوع کمال از لحاظ روانی و شخصیّتی نیز تفاوت­هایی دارند که مبنای تنوّع احکام و تکالیف موضوعه از ناحیه خداوند برای آنها در شرع مقدّس نیز می­باشد. این تحقیق با نگاهی اشترکات و تفاوت­های وجود زن و مرد، به برخی حکمت­های وجود این تنوّعات شخصیّتی نظر افکنده است.

مقدمه

حمد و سپاس، مخصوص خداوندی است که آفریدگار جهان و جهانیان است و انسان را با عظمت آفریده و او را خلعت «لقد کرّمنا بنی آدم»[1] عطا نموده و با اعطای عقل و خرد و اندیشه و فهم، او را در سراسر گیتی و جهان پهناور از سایر موجودات متمایز ساخت.

انسانی که دارای منصب خليفة اللهی[2] می‌باشد، برای نیل به کمال و هدف معیّن آفریده شده است. خداوند، تمام بنی نوع آدم را از یک زن و مرد آفرید وآنها را به دو جنس متمایز از یکدیگر، به زن و مرد تقسیم نمود و در جنس مخالف رغبت و تمایل قرار داد تا نظام حیات انسانی جریان پیدا کند.

زن و مرد به عنوان دو صنف مذکر و مؤنث از یک نوع وآفریده­ای از آفریدگان خداوند، شامل قاعده کلی هدفمندی کائنات شده و هدف خاصی را همگام با دیگرموجودات طی می­کنند؛ «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه»[3]‏ ولذا از جهت نیل به مقامات معنوی و سلوک الی الله فرقی میان زن و مرد نیست و خداوند نیز در قرآن کریم بعد از آنکه 10 ویژگی مشترک معنوی را برای هر دوی آنها برشمرده، ایشان را  با ندای «أَعَدَّ اللَّهُ لهَُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيما»[4]‏ وعده داده است و بدین طریق، مشترک بودن آنها را از بعد معنوی، تأیید نموده است.

با این حال، زن و مرد در عین اشتراک در اصل ذات و نیز استعداد­های مشترک معنوی، تمایزاتی نیز از حیث روح و روان و بعد مادی و جسمانی با یکدیگر دارند که لازم است، برای شناخت بهتر هر یک از آندو، مورد توجّه قرار گیرند تا بتوان دستورالعمل جامع و مناسبی برای هر یک جهت نیل به کمال لایقشان ارائه داد.

در این تحقیق تلاش شده است با بررسی اجمالی صفات و ویژگیهای روحی و روانی آنها،  قدمی در این جهت برداشته شود.

مفهوم شناسی

1- روح و روان

روح و روان در لغت، معنای عامّی داشته و با مطلق «نفس» و بعد ماورای طبیعی موجودات زنده معادل گرفته شده و هم بر روح حیوانی و هم بر نفس انسانی اطلاق شده است؛ چراکه در جایی به معنای مایه‌ی حیات معنا شده است[5] و در جایی دیگر معادل به نفس ناطقه اطلاق گردیده است.[6] از اینرو در نزد اهل لغت روح و روان همان نفسی است که به واسطه‌ی آن بدن انسان زنده است [7] و [پس از مرگ] از بدن وی خارج می­شود،[8] و با خروج او بدن نیز می­میرد.

به همین جهت است که «روان شناس» به کسی اطلاق می­شود که متخصص و عالم به احوال و کیفیات روحی مردم باشد و روانشناسی به علمی گفته می‌شود که تحقیق کیفیات روحی، تجسس و مطالعه در مسایل روانی را به عهده می‌گیرد و آن را علم الروح، علم النفس، معرفة النفس و علم تظاهرات روح انسان می­گویند.[9]

2- زن و مرد

در زبان عربی به زن، «مرأة» یا «أنثی» و به مرد «رَجُل» یا «ذکر» می‌گویند. واژه «المرأة» 27بار، أنثی، 30 مرتبه، رجل28 دفعه و ذَکر، 14 مرتبه در قرآن آمده است.

در لغت، رَجل، مذکّر از نوع انسانی و مرئه، مؤنث از آن دانسته شده است.[10] امّا اینکه چرا به مذکر از انسان «رَجل» و به مؤنث آن «مَرئه» گفته می­شود، برای آن وجوهی از ناحیه اهل لغت بیان شده است. مثل اینکه زن را انثی می‌نامند، به این جهت که از زمین نرم است، و یا نرم خو تر از مردم است[11] و یا گفته شده است که زن را انثی می­گویند، وقتی که از آن به عنوان زن کامل تعریف شود، کما اینکه به مرد، ذکر گفته می‌شود، وقتی از کمال مدحش کنند.[12]

با این حال زن و مرد مفاهیمی روشن و ملموسی هستند و از حیث لغت، ابهامی در آنها نیست و می­توان گفت که «زن، به انسان مادِه، مقابل مرد گفته می‌شود که دارای اعضاء خاصی است»[13] همچنانکه مرد به انسان نر، مقابل زن گفته می‌شود که دارای اعضاء خاصی است که او را از زن متمایز می‌کند.[14]

انسان از دیدگاه قرآن و احادیث

در قرآن کریم کیفیت آفرینش انسان به گونه‌ای گسترده تشریح شده است و درباره‌ی انسان از خلق جسم و دمیدن روح در او سخن به میان آمده است. درباره‌ی جسم او می‌فرماید: «إِنىّ‏ِ خَالِقُ  بَشَرًا مِّن طِين‏»[15] یعنی انسان بدنی دارد که از گِل خلق شده است ولی درباره دمیدن روح و جان در کالبد انسان، روح را به خود منسوب می­کند تا خود بیانگر شرافت وجودی او باشد: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى»[16] و به انشای این موجود شریف است که به خود تبریک می‌گوید: «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِينَ»[17]. در حقیقت همین نفخه‌ی خدایی و روح الهی است که وجه امتیاز انسان با سایر موجودات است و این وجه امتیاز وی وقتی ظهور و بروز می­کند­ که انسان در سایه تربیت الهی، به تعلّم معارف قرآن بپردازد: «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ، خَلَقَ الْانسَنَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»[18]

استاد جوادی آملی درباره‌ی تعریف انسان از منظر قرآن بیان می­کنند:

«در علوم بشری از انسان به حیوان ناطق یاد می‌شود و آنان که آدمی را به ظاهر می‌شناسند، او را موجود زنده‌ای می‌دانند که از حیث حیات با دیگر جانواران، مشترک و از جهت نطق و سخنگویی، از آنها متمایز است؛ اما در فرهنگ قرآن، نه آن قدر مشترک و نه این فصل ممیّز، هیچ یک به رسمیت شناخته نشده است و در تعریف نهایی انسان، نه از حیات حیوانی سخنی است و نه از تکلّم عادی، بلکه در نهایت، آنچه به عنوان جنس و فصل انسان از قرآن بدست می‌آید، تعبیر «حیِّ متألّه» است.

جنس تعریف آدمی از منظر قرآن، «حیّ» است که تفاوت آن با حیوان در بقا و عدم نابودی اوست؛ یعنی روح انسان که جنبه‌ی اصلی او را تأمین می‌کند، زنده‌ای است مانند فرشتگان ... امّا فصل انسان در فرهنگ قرآن ناشی از «تألُّه» او یعنی خداخواهی مسبوق به خداشناسی وی است.»[19]

در فرهنگ قرآن، انسان بسان لوحی معرّفی شده که هر دو جنبه‌ی مادی و معنوی و ملکی و ملکوتی را در خود منقّش می­کند: « وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا  فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا  قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا  وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا »[20]

قرآن انسان را هم مدح و ستایش کرده و هم مذمت و نکوهش نموده است. در عالی‌ترین شکل مدح و ستایش، او را از آسمان و زمین و از فرشته بزرگ‌تر قرار داده و در بزرگترین شکل مذمت و نکوهش، وی را در جایگاهی پست­تر از چهارپایان جای داده است. انسان هم توانایی مسخّر کردن جهان را برای خویش دارد و هم می‌تواند به مرتبه «اسفل السافلین» سقوط کند.

امتیازات انسان بر دیگر موجودات از دیدگاه قرآن عبارتند از:

1- انسان، خلیفه‌ی خدا در زمین است.[21]

2- ظرفیّت علمی انسان، بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد.[22]

3- او فطرتی خدا آشنا دارد.[23]

4- در سرشت انسان علاوه بر جنبه‌ی مادی، عنصر ملکوتی و الهی وجود دارد.[24]

5- آفرینش انسان، آفرینش حساب شده است و تصادفی نیست. [25]

6- انسان شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست و رسالت و مسئولیت دارد.[26]

7- او از یک شرافت و کرامت ذاتی برخوردار است. [27]

8- انسان از وجدانی اخلاقی برخوردار است. [28]

9- او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی‌گیرد. [29]

10- تمام نعمت‌های زمین برای انسان آفریده شده است. [30]

11- خدا انسان را برای این آفرید که فقط خدا را عبادت کند. [31]

12- او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی‌یابد. [32]

13- او همینکه از جهان برود، بسی حقایق پوشیده بر وی آشکار می‌گردد. [33]

14- انسان تنها برای مسایل مادی کار نمی‌کند و احیاناً برای هدفها و آرمانهایی بس عالی می‌جنبد و می‌جوشد. [34]

از سوی دیگر قرآن همین موجود را مورد نکوهش و ملامت خویش قرار داده است و را با صفاتی که حاکی از دونمایگی اوست، توصیف کرده است. برخی از این ویژگی­های عبارتند از:

1- انسان بسیار ستمگر و نادان است. [35]

2- وی نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاسگذار است. [36]

3- خود را مستغنی می‌بیند و طغیان می‌کند. [37]

4- انسان عجول و شتاب‌گراست. [38]

5- هرگاه به سختی بیفتد و گرفتار شود، خدا را یاد می‌کند اما پس از برطرف شدن گرفتاری او را فراموش می‌کند.[39]

6- انسان، ممسک و تنگ چشم است.[40]

7- او در مخلوقات خدا، مجادله‌گر است. [41]

8- او حریص آفریده شده است. [42]

9- اگر بدی به او برسد، جزع کند و اگر به نعمت­ها دست یابد، بخل می­ورزد.[43]

امّا سؤال اصلی این است که چگونه ممکن است انسان از نظر قرآن هم زیبا باشد و هم زشت، هم مورد مدح و ستایش قرار گیرد و هم از وی مذمت و نکوهش شود.

شهید مطهری (ره) این سؤال را اینگونه پاسخ داده­اند:

«حقیقت این است که این مدح و ذمّ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است؛ نیمی سرشتش ستودنی است و نیمی دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همه‌ی کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معیار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوی و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمی‌خیزد، به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‌شود و به صورت یک ابزار مفید درمی‌آید.

پس انسانی که خليفة الله است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالاخره دارنده‌ی همه‌ی کمالات انسانی است، انسان بعلاوه‌ی ایمان است نه انسان منهای ایمان. انسان منهای ایمان کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است. خونریز است، بخیل و مهلک است، کافر است و از حیوان پست‌تر است. در قرآن آیاتی وجود دارد که روشن می‌کند انسان ممدوح چه انسانی است و انسان مذموم چه انسانی است.[44] از این آیات استنباط می‌شود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا، انسان واقعی نیست.» [45]

انسان از دیدگاه روایات

سنّت معصومین(علیهم السلام) که همتای قرآن است، مانند قرآن و کتاب آسمانی برای هدایت انسانها می‌کوشد آنها را به سمت سعادت و کمالشان سوق دهد و دفینه‌های پوشیده عقول را به فعلیت برسانند. ار نگاه معرفتی، انسان موضوعی واحد است و تقسیم آن به زن و مرد  حاکی از تقسیم مسئولیتها و وظایف‌ و احکام مربوط به هرکدام از آنها است.

در روایات نیز انسان اشرف مخلوقات معرّفی شده و با این حال کمالات انسانی به عنوان استعدادها و قوّه­هایی در بعد روحانی انسان معرّفی شده­اند که احتیاج به پرورش و شکوفایی دارند. در ادامه به برخی از روایاتی که معرّف چیستی انسان می­باشند، اشاره می­کنیم:

1- از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده:

«وقتی رسول اکرم به معراج برده شد، وقت نمار شد، پس جبرئیل اذان و اقامه گفت و خطاب به پیغمبر فرمود: ای محمد (صل الله علیه و آله و سلم) برای امامت نماز جماعت جلو بایسیتد. رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای جبرئیل، شما جلو بایست. جبرئیل به آن حضرت گفت: از وقتی که ما به سجده کردن بر آدم (علیه السلام) مأمور شدیم، ما بر انسانها سبقت نمی‌گیریم و جلوی آنها قرار نمی‌گیریم. [46]

2- عبدالله ابن سنان از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «آیا فرشته‌ها افضل‌اند یا پدر ما آدم (علی السلام)؟ امام صادق (علیه السلام) در پاسخ فرمودند:

«حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند در ملائکه عقل قرار داد بدون شهوت و در جانواران شهوت قرار داد بدون عقل ولی در انسان هر دو را قرار داد. پس هر کس عقلش بر شهوتش غلبه پیدا کند، از ملائکه افضل و برتر است و هر کس شهوتش بر عقل وی غلبه پیدا کند، از جانواران نیز بدتر و پست‌تر است.» [47]

 

هر دو روایت فوق ناظر به افضلیت و فضیلت انسان‌اند، با این تفاوت که روایت اول ناظر به برتری انسان بر ملائکه است به شرطی که از آن صفات و ویژگیهاییکه به وسیله آن خدا آدم را بر ملائکه توفّق بخشید، را دارا باشد اما روایت دوم حاکی و بیانگر برتری انسان بر ملائکه به شکل عموم است.

3- حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمود:

اصل و حقیقت انسان همان عقل و خردش است و عقل او دین اوست و مروّت مردانگی او از جایی حاصل می‌شود که وقتی نفس خود را اکرام نماید. [48]

 

4- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین منقول است:

«برای انسان دو فضیلت است، عقل و منطق، بوسیله عقل طلب فایده و سود می‌کند و بواسطه‌ منطق به دیگران فایده می‌رساند.» [49]

مبانی شخصیت زن و مرد از دیدگاه اسلام

بر خلاف برخی مکاتب فکری، از دیدگاه اسلام مبانی شخصیت انسان اعم از زن و مرد یکی است و میان زن و مرد از این حیث تفاوتی نیست. البته بدیهی است که بین زن و مرد تفاوتهای جسمانی و فیزیکی، فکری، روانی، احساساتی و  هوشی و استعدادی نیز وجود دارد و این خود خاستگاه اختلاف آنها در مسئولیت­ها، وظایف و احکام خاص هریک در زندگی فردی و اجتماعی است. با این وجود بین زن و مرد استعدادهای معنوی مشترکی وجود دارد که هر یک از آنها را مستعدّ رسیدن به عالی­ترین درجات کمال انسانی می­کند و تمایزات روحی و روانی هیچ مانعی در وصول انسان به خدا و حصول معنویت ایجاد نمی­کنند.

در ادامه به برخی از این مبانی مشترک شخصیّتی اشاره­ای خواهیم داشت.

1- اشتراک در گوهر انسانیّت

«يَأَيهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهَْا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء»[50] (ترجمه: اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد،)

در میان اندیشمندان و صاحبان مکاتب قدیم، کسانی بوده‌اند که زن را  همتای مرد نمی‌دانستند، بلکه او را فروتر از مرتبه انسانی معرفی می‌کردند.[51] وبه دنبال چنین رویکردها، در جوامع جدید برخی گروها با عنوان فمینیسم رادیکال مردان را عامل بدبختی زنان دانسته و معتقد شدند که همه مردان به زنان ستم روا داشته‌اند و باید علیه این ستمگران بپا خاست.[52]

اما حقیقت اینست که فرهنگ قرآنی، جنسیت را همواره خارج از ذات و ماهیت انسانی دانسته و مرد و زن بودن را موجب تمایز نوع انسانی نخوانده است، بلکه این تمایزات جنسیّتی صرفاً به جهت  نظام تکوینی عالم است که بر استمرار تمامی جانداران و از جمله استمرار حیات بشری پی‌ریزی شده است.«وَ مِن كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَينْ‏ِ لَعَلَّكمُ‏ْ تَذَكَّرُون»‏[53]

2- دشمن مشترک

در آیات متعددی از قرآن، داستان هبوط آدم و حوا از بهشت به زمین بیان شده است. از این آیات بدست می‌آید که شیطان عامل گمراهی هر دوی آدم و حوا بود و به هیچ وجه این آیات بیانگر فریب آدم به تنهایی نیست و نقش شیطان را در فریب آدم و حوا بطور یکسان مطرح می‌کند.[54]

3-  بهره­مندی از کمال و سعادت مشترک

از بدیهی‌ترین آموزه‌های دینی، یکسانی زن و مرد در دستیابی به راه سعادت است. در آیات متعددی بر یکسانی زن و مرد، جهت دستیابی به مقامات معنوی تأکید شده است، و تفاوتهای تشریعی که ریشه در اختلاف­های جنسیتی دارد، هرگز دلیل بر تفاوت دو صنف از نظر کسب کمالات انسانی نیست، بلکه هر دو در یک سطح قرار دارند.

علامه طباطبائی(ره) می‌فرمایند:

«مشاهده و تجربه حکم می‌کند که زن و مرد، دو فرد از نوع واحدند، یعنی دو فرد انسانی، زیرا تمام آثاری که در مردان آشکار است، در زنان نیز پیدا است. بروز آثار یک نوع، نشان‌دهنده تحقق خارجی آن نوع است. بلی میان این دو صنف در آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد، ولی این تفاوت سبب بطلان حقیقت نوع دو فرد نیست. از اینجا روشن می‌شود که کمالات نوعی که برای یک صنف میسور است، برای صنف دیگری نیز دست یافتنی است، همانگونه که کمالات معنوی چنین است. زیباترین و جامع‌ترین سخنی که این مطلب را بیان می‌کند، این آیه است:

«أَنىّ‏ِ لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ‏  بَعْضُكُم مِّن بَعْض[55]‏»[56]

ایشان همچنین در تفسیر آیه 97 از سوره نحل[57] می‌فرمایند:

این وعده جمیل به مؤمنینی است که کار شایسته انجام دهند، هم چنان که بشارتی به زنان است. چرا که خداوند، میان ایمان آنان با مردان تفاوتی قأئل نشده و نتیجه کردار نیک آنان، زنده شدن به حیات طیبه و جزای احسن است.»[58]

امام خمینی تأکید می­کنند که:

«برای زن ابعاد مختلفه است، چنانچه برای زن و مرد و برای انسان، لکن از همین مرتبه نازل، حرکت به سوی کمال است»[59]

رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای دامت برکاته می‌فرمایند:

«در عرصه‌ی رشد معنوی و تعالی روحی و نفسانی انسان، میان زن و مرد فرقی نیست، زن مثل مرد و مرد مثل زن، هر دو می‌توانند مدارج عالی معنویت و قرب به خدا را طی کنند، لذا قرآن می‌فرماید:

«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ الْقَنِتِينَ وَ الْقَنِتَتِ وَ الصَّدِقِينَ وَ الصَّدِقَتِ وَ الصَّبرِِينَ وَ الصَّبرَِاتِ وَ الْخَشِعِينَ وَ الْخَشِعَتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَتِ وَ الصَّئمِينَ وَ الصَّئمَتِ وَ الحَْفِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَفِظَتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّاكِرَات‏»[60]

همه جا مرد و زن کنار هم قرار دارند. «أَعَدَّ اللَّهُ لهَُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيما»[61] این صحنه اول است که در آن میان زن و مرد هیچ تفاوتی نیست.[62]

تفاوتهای روحی و روانی بین زنان و مردان

از مباحث گذشته روشن شد که زن و مرد به لحاظ جسمانی و فیزیکی و روانی تفاوتهایی دارند و به همین دلیل وظائف و مسئولیتهای آنان نیز متفاوت‌ است.  اسلام، بعد فیزیکی و جسمانی را معیار و ملاک انسانیت و برتری نمی‌داند بلکه بهره‌مندی از ارزش‌های انسانی منوط به استفاده از استعدادهای درونی برای نیل به سعادتی است که خداوند در انسان نهادینه کرده است. به همین جهت است که انسان را به دو شکل متفاوت از هم به زن و مرد آفرید تا در حیطه‌ی عمل خودشان و مدار حرکت اختصاصی که به آنها مربوط می‌باشد، برای انجام وظایف اقدام نمایند.

خلقت انسان به شکل زن و مرد اقتضا می‌کند استعداد متفاوت به آنها از جهت روحی و روانی داده شود تا با استفاده از آنها بتوانند به ایفای نقش خودشان در عمل قیام کنند. پس می‌توان گفت که تفاوتهای روحی و روانی مردان و زنان همانا به مسئولیت و وظایفشان بازگشت دارند.

اگرچه زن و مرد در جوهر و ماهیت انسانیّت یکسان‌اند و تمایز در حقیقت و ماهیت آنها نیست، در عین حال تمایزهایی نیز بین زن و مرد وجود دارد که به ویژگی­های جسمانی و روانی آنها بازمی­گردد و شناخت صحیح هر یک از زن و مرد و ترسیم راه دست زندگی در گرو تعیین جایگاه زن و مرد و شناخت درست همین تمایزات است.

در نگرش افراطی، تمایزات و تفاوت‌های طبیعی زن و مرد نادیده گرفته می­شود در حالیکه وجود تفاوتها و تمایزها، واقعیتی تردید ناپذیر است که هم وجود خارجی دو جنس زن و مرد و هم بررسی‌های علمی آن را اثبات می‌کند.

قبل از آنکه به تفاوت و تمایزهای بین زن و مرد بپردازیم، مناسب است تا اشاره­ای نیز به رمز تفاوت­های موجود بین دو جنس داشته باشیم.

رمز تفاوتهای وجودی زن و مرد

تفاوت تکوینی زن و مرد، مطلبی انکارناپذیر است و خداوند حکیم با احاطه بر این تفاوتها برای هر یک از دو صنف، وظایف و مسئولیتهایی مقرر فرموده تا نظام هستی به نحو احسن اداره شود. از این رو قرآن تفاوتهای موجود بین زن و مرد را مطابق حق و عدالت می‌داند.

«وَ لَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ...»[63]

طنطاوی در تفسیر این آیه، وجود تفاوتها را عامل پیشرفت جامعه بشری دانسته و می­نویسد:

«آیه‌ی شریفه از تمنای جاه و مال و زیبایی و تمکنات دیگری که منجر به حسادت، سعایت و قتل و... شود، نهی کرده و می‌فرماید: تمنایی که سبقت در کمالات باشد، نوعی فضیلت است اما تلاش در جهت اضرار به دیگری رذیلت است. زن و مرد هر یک، نصیب خویش را دارا است و برای هر یک مواهب فطری یا بهره اکتسابی است که همه از ناحیه پروردگار افاضه شده است پس فضل الهی را طلب کنید. هر یک از اعضای بدن وظیفه‌ای به عهده دار است که متفاوت از دیگری است و این تفاوت وظایف در افراد بشر، سبب پیش برد جامعه بشری است.»[64]

غزّالی در همین زمینه می­نویسد:

«بی‌شک، خداوند زن را از لحاظ روحی و جسمی متفاوت از مرد آفریده است و بدنش طوری شکل گرفته که کاملاً برای وظیفه مادری متناسب است، کما اینکه روحیه‌اش نیز برای اداره خانواده وخانه‌داری مهیّا شده است. خلاصه اینکه تمامی اعضای ظاهری و باطنی زن در مقایسه با اعضای مرد به حدّ چشمگیری تفاوت دارد، البته خالی از حکمت نیست، بدن مرد، متناسب با کارهایی سخت آفریده شده است، ولی زن وظایف سنگین‌تری از جمله حاملگی، زایمان و تربیت فرزندان دارد و دیگر اینکه باید محیطی فراهم کند تا شوهرش پس از بازگشت از کار و خستگی، در آن آرامش یابد.»[65]

در حقیقت قرآن تفاوت انسانها را منشأ «نیاز متقابل» و در نتیجه «تسخیر متقابل» می‌داند. که همین امر به تنظیم روابط و مناسبات اجتماعی که رسالت انبیای عظام بوده است منجر می‌شود. مصداق بارز روابط و مناسبات اجتماعی، نهاد مقدس خانواده است که هر یک از زن و مرد در رابطه‌ای تسخیر آمیز، نقش تکمیلی خویش را ایفا می‌کند.

استاد جوادی آملی(زید عزه) وجود تفاوتها را لازمه نظام أحسن می‌داند و معتقد است که اگر مردم با شرایط مختلف و استعدادهای گوناگون خلق نمی‌شدند، نظام هستی متلاشی می‌شد. چون امور گوناگون را باید استعدادهای متفاوت عهده‌دار شوند،.... «لِیَتخذ بَعضُهُم بَعضاً سُخریّاً» تا نظام هستی به أحسن وجه اداره شود.»[66]

تفاوت و تمایز‌های روحی و روانی

دانشمندان و روانشناسان تفاوت‌ها را به چند شکل دسته‌بندی کرده‌اند:

- جسمی، روانی، احساساتی[67]

- جسمی، روانی، هوش و استعدادی[68]

- جسمی و روانی[69]

الف: تفاوت­های جسمانی

از لحاظ جسمانی، زنان و مردان نسبت به هم تفاوت­هایی دارند که اهمّ آنها را می­توان در موارد زیر بر شمرد.[70]                

1-     زنان کوچک اندام‌اند؛

2-     زنان ظریف‌تر و نرم‌خوترند؛

3-     رشد دختران سریعتر است؛

4-     زنان زودتر به بلوغ می‌رسند؛

5-     مقاوت زنان در بیماری زیاد است؛

6-     جنین دختر سریعتر رشد می‌کند؛

7-     زن، کوتاه‌قدتر، صدایش ظریف و نازک و لطیف‌تر؛

8-     دختر، زودتر به سخن می‌آید؛

 

این در حالی است که مردان دارای صفات متفاوتی می­باشند:

1-         مردان بطور متوسط درشت اندام‌اند

2-         خلق و خوی مردان خشن­تر است؛

3-         رشد پسران بطئ‌تر است؛

4-         مردان دیرتر به بلوغ می‌رسند؛

5-         ایستادگی مردان در بیماری کم است؛

6-         جنین پسر دیرتر رشد می‌کند؛

7-         مرد، بلندتر، صدایش کلفت‌تر و خشن‌تر است؛

8-         پسر دیرتر به سخن می‌آید؛

 

ب: تفاوت­های روحی و روانی

بی‌تردید وضعیت روانی و عاطفی زن و مرد متفاوت است، بعد «شخصیت» یکی از ابعاد تمایز روانی زن و مرد است. شخصیت از مجموعه سرشت‌ها پدید می‌آید، حسادت، کنجکاوی، خیالبافی، اعتماد به نفس، مکانیسم‌هایی دفاعی و شیوه زندگی از عناصر سازنده شخصیت آدمی است و در آن‌ها میان زن و مرد تفاوت‌هایی جلب توجه می‌کند که برخی از آنها عبارتند از:

1- زنان نسبت به مردان، از عواطف و احساسات بیشتری برخوردارند و مردان خواهان منطق بیشتری هستند.

برخورداری زنان از عواطف و احساسات بیشتر، خود حکمتی بزرگ در نظام خلقت است تا امر بقای نسل و تشکیل خانواده سامان بهتری یابد. گستره عواطف و احساسات در زنان که متناسب با برخی وظایف ویژه آنان است، بصورت کلّی، واقعیتی انکار ناپذیر است. تحمّل سختی‌ها و مشقت‌های فراوان از بدو تکوّن نطفه تا تولّد نوزاد و پس از آن، بیدار خوابی‌ها و مراقبت ویژه تا بزرگ شدن فرزند، توانی طاقت‌فرسا می‌طلبد و این هم در پرتو عشق و عاطفه میسّر می‌شود و موجب می‌شود که زن در صحنه‌های خطیر زندگی، آنجا که خارج از توان خِرد خطر پذیر مرد است، نقش خویش را ایفا کند.[71]

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند:

«انَّ الله تبارک و تَعالی جَعلَ لِلمرأةِ صبرَ عَشرَةٍ رِجالِ فاِذاَ حَمَلَت زَادَهَا قُوَّةَ عَشرَةِ رِجالٍ اخری»[72]

خداوند زن را به اندازه‌ی ده مرد، صبر و تحمل داده است و هنگامی که باردار می‌شود، نیروی ده مرد دیگر را نیز به وی می‌دهد.

2- زنان به گفت و گو علاقه‌مند هستند و مردان سکوت را دوست دارند. به همین جهت زنان از توانمندی‌های کلامی بیشتری برخوردارند و در نتیجه بیشر روی ارتباطات کلامی تأکید دارند و سعی می­کنند برای ابراز علاقه به گفت و گو بپردازند و آنچه در باطن و قلبشان می­گذرد را در معرض دیگران قرار بدهند و دریای پر تلاطم روح خود را با سخن و کلام آرام کنند ولی آقایان به ارتباط غیر کلامی بها و ارزش می‌دهند وکم‌تر احساسات خود را به زبان آورده و از خود واکنش بروز می‌دهند و در سکوت و تنهایی مسایل خودشان را بررسی کرده و دوست دارند که به تنهایی به معالجه آنها پردازند.

3- زنان چون کارهایی ریز و ظریف را دوست دارند، به همین جهت کارهایشان را با یک روند آرام و تدریجی با حرکات ملایم و ظریف انجام می‌دهند و به همین جهت است که زنان نسبت به مردان در انجام کارها عجله و شتاب ندارند. ولی آقایان با توجه اینکه کارهای درشت را مورد توجه قرار داده و از نکات ریز و ظریف اجتناب می‌کنند، کارها و وظایفی که به آنها واگذار می‌شود را با نوسانات زیاد و با اتکا به منطق و آگاهانه انجام می‌دهند و حرکاتشان تند وفراوان، مطمئن و محکم است.

با توجه به همین نکته است که تربیت اولاد از استقرار نطفه تا تولد نوزاد و مراحل بعد از آن به عهده‌ی خانم­ها گذاشته شده است چراکه زنان به دلیل صفات روحی و روانی خاصی که خداوند به آنها عطا کرده، با دقت و حوصله‌ی بیشتری به این امر مهم قیام می­کنند و تمام سختی‌های دوران حمل و بارداری را با متانت تحمّل کرده، و پس از تولّد کودک تمامی مرارت­های بزرگ­کردن و تربیت وی با ره جان می­خرند.

4- از آنجا که زنان در کارهایشان ظریف‌اند، تشریفات را دوست داشته و مایل‌اند که در برخورد با آنها جزئیات کار مورد توجه قرار گیرد و تمام تشریفات انجام گیرد ولی در آقایان کمتر دیده می‌شود که آنها تشریفاتی باشند.

5- از آنجایی که زنان کارها را با حرکات ملایم انجام می‌دهند، برای نیل به هدفشان اندیشه استقراری دارند، در نتیجه به نکات ریز توجه داشته از جزء بر کل می‌رسند ولی مردان با توجه به درشت کاری و غفلت از نکات ریز و غیر تشریفاتی بودن به درشتی کار توجه دارند و تمامی مسایل را نسبتاً با شیوه قیاسی و استدلال حل می‌کنند و از کل به جزء می‌رسند.

6- زنان، خواهان احساس و عواطف بیشتری‌ هستند و دوست دارند که همیشه با آنها با ملایمت رفتار شود و در زندگی عادی و برخورد با آنها احساسات و عواطف آنها مورد توجه قرار گیرد ولی آقایان نسبتاً خواهان منطق بیشتری هستند و دوست دارند دور از احساس و عواطف با تکیه به مسایل عقلی و منطقی زندگی را اداره کنند.

7- زنان برای تصمیم گیری، نیازمند به اطلاعات زیادی‌اند ولی آقایان در تصمیم گرفتن عجله دارند.

8- جنس مؤنث به آسانی اشتباهات خود را قبول می‌کند ولی جنس مذکّر کم‌تر حاضر می‌شوند به اشتباهات خود  اعتراف کنند.

9- از آنجا که زنان احساساتی‌اند، به رنگ‌ها بیشتر توجه دارند ولی در زندگی مردان یک نواختگی دیده می‌شود.

10- مرکز گویش آقایان در نیم کره چپ مغز قرار دارد و می‌گویند که آنها بطور متوسط 14هزار کلمه در روز صحبت می‌کنند ولی خانم‌ها برای صحبت کردن همزمان از دو نیم کره مغز استفاده می‌کنند و گفته شده زنان بطور متوسط 26 هزار کلمه در روز صحبت می‌کنند.

11- خانم‌ها رابطه‌گرند و تمایل به تماشا و نظر دارند و استعداد بیشتری برای بینش و شهود از خود نشان می‌دهند ولی آقایان هدف‌گرا هستند و به عمل و آزمایش بیشتر تمایل دارند و استعداد بیشتری برای منطق و دلیل دارند.

12- مردان با توجه به یک نواختگی در مسایل زندگی بیشتر از زنان پرخاشگر و تهاجمی هستند و رفتار خطرناک و غیراخلاقی بیشتری از خود نشان می‌دهند ولی زنان نظر به ملایم بودن روحیه‌ی‌شان خشونت کم‌تری از خود بروز داده و اعمال ضد اخلاقی را کم‌تر پذیرا هستند.

14- مردان خشمشان بیشتر از ترسشان است ولی زنان ترسشان بیش از خشم‌شان است.

15- آقایان در جوانی خودخواه و در پیری مهربان می‌شوند ولی خانمها در جوانی مهربان و در پیری خودخواه می‌شوند.

16- جنس مؤنث بیشتر تساوی طلب هستند ولی جنس مذکر در صحنه‌های اجتماعی برای تفوق و برتری بیشتر تلاش می‌کنند.

17- مردان در برابر رنج روحی، مقاومت بیشتری را تا رنج بدنی از خودشان نشان می‌دهند ولی زنان نسبت به رنج روحی تحمل بیشتری دارند.

18- مردان کم‌تر از زنان به افسردگی دچار می‌شوند ولی در زمینه مصرف الکل و مواد مخدر پیشتاز هستند ولی زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می‌شوند ولی کم‌تر به مصرف الکل و مواد مخدر رو می‌آورند.

19- مردان در برخورد با افکار غم‌انگیز و ناراحت کننده، قسمت کمتری از مغز خود را به کار می‌گیرند و در هنگام بروز مشکلات خود، احساسات خود را بروز نداده یا کمتر بروز می‌دهند، ولی زنان هنگامی که دارای افکار غم‌انگیز و ناراحت کننده هستند، قسمت بیشتری از مغز خود را بکار می­گیرند، شاید همین دلیل است که واکنش زنان هیجانی‌تر و احساساتی‌تر از مردان است.

20- مسایل مالی و ثروت از نظر مردان دینامیک و غیر ایستاست و دائماً جهت افزایش و کسب پیروزی‌هایی بیشتر، تلاش می‌کنند  در حالیکه زنان در امور مالی و ثروت ایستا و غیردینامیک‌اند و با محافظه کاری به حفظ و نگهداری آن می‌کوشند، بطور کلّی زنان بیشتر به نگهداری چیزهای می­پردازند که به آن دلبستگی دارند.

ثمرات و کارکرهای تفاوت­های وجودی زن و مرد

از مقایسه خصوصیات و ویژگی‌های زنان و مردان می‌توان به حکمت این تفاوت­ها و نقشی که در ادامه حیات موجودات انسانی در روی کره خاکی دارند، پی برد. در ادامه به چند مورد از آنها اشاره می­کنیم.

1- از آنجا که بسیاری صفات روحی و شخصیّتی زنان و مردان، در تضادّ با هم است، می­توان نتیجه گرفت که و جنس زن و مرد مکمّل یکدیگرند و با پیوند خود می­توانند، نقایص وجودی خود را تکمیل کنند.

2- توجه به تفاوت­ها و تنوّعات شخصیّتی مرد و زن، خود عامل کاهش تنش­ها در روابط زناشویی و بین آنهاست؛ چراکه یکی از علل اصلی ستیزها و کشمکش‌های دائمی، عذاب آلود، دردناک و جان فرسا بین زن و شوهرها این است که مردان، زنان را با ویژگیهای خود ارزیابی می‌کنند و زنان، مردان را با مقیاس خود می‌سنجند. سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر همان قدر صحیح است که مردان و زنان خصوصیات خود را با یکدیگر مقایسه کرده به ارزیابی بپردازند. چنین سنجش‌هایی معمولاً حس تحقیر یا برتری کاذب را دنبال دارد.

3- زندگی مسیری است که با سختی­ها و معبرهای دشواری همراه است و پیمودن آن از سویی نیاز به استقامت و صبر در مقابل مشکلات دارد و از سوی دیگر نیاز به عاملی دارد تا آنرا زیبا سازد و با تغذیه مداوم عواطف و احساسات، راهیان آنرا قوّت و نیرو بخشد. برای این منظور جمع صفات و شاخصه­های روانی که خداوند در هریک از زن و مرد به ودیعه گذاشته شده می­تواند این راه دشوار را هموار سازد و مسافران آنرا به سلامت به سرمنزل مقصود برساند؛ چراکه مردان در مقابله با مشکلات، با اتّکا بر قوّه منطق و عقل به چارجویی می­پردازند و زنان نیز با استمداد از روحیات پاک و عواطف سرشار خود، تعب برخورد با ناهمواری­ها و ناملایمات زندگی را کاهش میدهند.

4- با توجه به اینکه زنان و مردان هر کدام کمبودهای دیگری را برطرف می‌سازند، اگر با یکدیگر هم آهنگ شوند، در بسیاری موارد مسایل و مشکلات منطقی‌تر و عاقلانه‌تر و اصولی‌تر برطرف می‌گردند.

بنابراین، آگاهی از ویژگی‌های رفتاری زنان و مردان و تفاوت‌های روحی و روانی در بهبود روابط، ایجاد آرامش، کاهش تنش  و شناخت بهتر برای انجام وظایف اختصاصی آنان مؤثر می‌باشد.[73]

نتیجه

خداوند انسان را در دنیا به دو شکل متفاوت زن و مرد که دارای تفاوت‌های روحی و روانی متمایز از یکدیگر هستند، آفرید تا حیات انسان بر روی زمین سامان یابد و هر یک مایه‌ی آرامش دیگری گردد و آنگاه طبق این صفات متمایز و تفاوتهای روحی و روانی، وظایف و تکالیف خاصی برای هر یک در نظر گرفت تا بتوانند با تکیه بر استعدادهای ذاتی خود به کمال مطلوب انسانی یعنی همان قرب پروردگار نائل گردند.

از آنجایی که خداوند، ارزش آدم را در انسانیت قرار داد- که بین زن و مرد مشترک می‌باشد- هیچ یک از زن بر مرد به لحاظ وجودی بر یکدیگر تفوّقی نداشته و تنها ملاک برتری همان تقوا و پرهیزکاری است.

از سوی دیگرآگاهی از تمایزات شخصیّتی و تفاوت زن و مرد از جهت روحی و روانی، که خداوند به آنها موهبت کرد، ما را کمک می‌کند تا آنها را خوب بشناسیم و به راز تفاوت احکام و تکالیف هر یک پی برده و به جای تلاش در جهت رفع تمایزات و ایجاد تساوی، هر یک از آنها را در سمت عمل به تکالیف خود در جهت نیل به آرامش و رفاه دنیوی و سعادت اخروی هدایت کنیم.

 

منابع

1-     قرآن کریم

2-     مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مرکز نشر آثار العلامة المصطفوی، طهران، ط اول، 1385ش.

3-           طنطاوی، جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ط4، 1412ق.

4-           انارکی اردکانی، حسین، ازدواج از دیدگاه اخلاق و قانون، پیام قدس، قم، چاپ دوم، 1386ش.

5-     طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الاعلمی بیروت، لبنان، ط5، 1982م، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی‌تا.

6-           الخلیل ابن احمد، العین، الفراهیدی، مؤسسه دارالهجره، قم، 1409ق.

7-           مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء لبنان.

8-           جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1382ش.

9-           جوادی آملی، عبدالله،زن در آیینه جمال و جلال، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1375ش.

10-       فتاحی‌زاده، فتحیه، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، چاپ اول، 1383ش.

11-       خامنه‌ای حسینی، علی، شخصیت و حقوق زن، مؤسسه فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1384ش.

12-       خمینی، روح الله، صحیفه‌ی نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، چاپ 1361ش.

13-       تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1266ش.

14-       فقه الرضا (علیه السلام)، منسوب به امام رضا (علیه السلام)، کنگره امام رضا (علیه السلام)، مشهد، 1404ق.

15-       عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، (سه جلدی)، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ سوم، 1374ش.

16-       ابن منظور، لسان العرب، داراحیاء التراث العربی، لبنان، 1405ق.

17-       مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، 1374ش.

18-       اصفهانی، راغب، معجم مفردات الفاظ قرآن الکریم، تحقیق: ندیم مرعشی، المکتبة الرضویه، 1392ق.

19-   غزالی، محمد، مسایل زنان بین سنت‌های کهن و جدید، ترجمه: مجید احمدی، نشر احسان، تهران، چاپ اول، 1379ش.

20-       مقدمه‌ای‌ بر ایدئولوژی‌های سیاسی، کلنری، مان، مترجم: قاید، نشر مرکز، تهران، 1375ش.

 

 

 

 



[1]. اسراء/70

[2]. بقره/ 3

[3]. انشقاق/6

[4]. احزاب/ 35

[5]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، سه جلدی، ج2، ص1265

[6]. همان، ج2، ص1260

[7]. الفراهیدی، الخلیل ابن احمد، کتاب العین، ج3، ص291.

[8]. اصفهانی، راغب، معجم المفردات الفاظ القرآن الکریم، تحقیق، ندیم مرعشی، ج1، ص369.

[9]. عمید، حسن، همان، ج2، ص1261

[10]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مرکز نشر آثار العلامة المصطفوی، ج1، ص156

[11]. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین، لسان العرب، ج2، ص113

[12]. عمید، حسن، همان، ج2، ص1322

[13]. همان

[14]. همان، ج3، ص2215

[15]. ص/ 71

[16]. حجر29

[17]. مؤمنون 14

[18]. رحمان/1-4

[19]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، حیات حقیقی انسان در قرآن،2، ج15، ص15-17

[20]. شمس/ 8-10

[21]. بقره/ 30 و انعام/ 165

[22]. بقره/31-33

[23]. اعراف/ 172. روم/30

[24]. الم- سجده/ 7-9

[25]. طه/ 121

[26]. احزاب/ 72 و دهر:2-3

[27]. اسراء/ 70

[28]. شمس/ 8

[29]. رعد/ 28 و انشقاق/6

[30]. بقره/ 29 و جاثیه/ 13

[31]. ذاریات/56

[32]. حشر/19

[33]. ق/ 22

[34]. فجر/27-28 و توبه/ 72

[35]. احزاب/ 72

[36]. حج/66

[37]. علق/6-7

[38]. اسراء/11

[39].یونس/ 12

[40]. اسراء/100

[41]. کهف/ 54

[42]. معارج/19

[43]. مهارج/ 21

[44]. عصر/ 1-3

[45]. مطهری، مرتضی، مجموعه‌ی آثار، ص273- 274

[46]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج5، ص44

[47]. همان، ج5، ص299

[48]. فقه الرضا (علیه السلام)، کنگره امام رضا (علیه السلام)، ص367

[49]. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص50، ح330

[50]. نساء/1

[51]. فتاحی‌زاده، فتحیه، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص107

[52]. مکنتری، یان، مقدمه‌ای بر ایدئولوژیهای سیاسی، مترجم: قائد، ص371

[53]. ذاریات/49

[54]. بقره/35-36 و اعراف/19-20 و  طه/120-121

[55]. آل عمران/195

[56]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص221-220

[57] - «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَة»

[58]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج12، ص491

[59]. خمینی، روح الله، صحیفه نور، ج6، ص185.

[60]. احزاب/35

[61]. احزاب/35

[62]. حسینی خامنه‌ای، علی، شخصیت و حقوق زنان، ص84.

[63]. نساء/ 32

[64]. طنطاوی، جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ج3، ص37-38

[65]. غزالی، محمد، مسایل زنان بین سنت‌هایی کهن و جدید، مترجم: مجید احمدی،

[66]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آییه جمال و جلال، ص 365-364

[67]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (نظام حقوقی زن در اسلام)، ج19، ص178-179

[68]. فتاحی‌زاده، فتحیه، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص162-165

[69]. انارکی اردکانی، حسین، ازدواج از دیدگاه اخلاق و قانون پیام مقدس، ص148

[70]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (نظام حقوقی زن در اسلام)، ج19، ص178

[71]. فتاحی‌زاده، فتحیه، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص163

[72]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج100، ص241، ح4

[73]. فریور، دکتر میرعماد الدین، مقاله اینترنتی.